فرزندآوری به‌خوبی محقق نمی‌شود مگر از «جهان زنانه» تحلیل شود

تکلو می‌گوید: وقتی از جهان مردانه یک چیزی بیرون می‌آید و از زن مطالبه می‌شود، نچسبیدنی است، یعنی زن چه بپذیرد و چه نپذیرد، با آن انس نمی‌گیرد. ​​​​​​​او معتقد است موضوع فرزندآوری و مباحث حجاب مادامی که از کانتکس «زن درباره...» تحلیل نشود، حل نمی‌شود.

به گزارش متادخت، مهدی تکلو، کارشناس جنسیت و جامعه، به بررسی هویت جدید زنانه در ایران و نقش‌آفرینی ایشان در حوزه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی مبتنی بر الگوی سومِ ترسیم‌شده از جانب رهبران انقلاب اسلامی پرداخت.

در بخش اول از این گفتگو، تکلو بر موضوع «تعادل اجتماعی جنسیت» تأکید داشت و گفت: تعادل اجتماعی جنسیت یعنی اگر مرد می‌تواند ساختار خلق کند، زن هم باید بتوانند ساختار خلق کند. اگر مرد گفتمان خلق می‌کند، زن نباید به‌دلیل جنسیتش از ساخت گفتمان محروم شود. در فرایند حرکت تاریخی هر کنش انسان که تاریخ انسان و به‌طور کلی ساخت تاریخی بشر را مثل علم، جهان اجتماعی، گفتمان و… می‌سازد باید از دو نیروی زنانه و مردانه بهره‌مند شود. این نکته به آن معنا نیست که ما در همه ساختارها باید به‌تعداد برابر زن و مرد را داشته باشیم، نه. جامعه نامتعادل، جامعه‌ای است که یک جنس فرصت نداشته و از اینکه نرم‌افزار اجتماعی خود را خلق کند، محروم بوده است. منظور از نرم‌افزار اجتماعی این نیست که زن‌ها باید در یک قلمروی جغرافیایی خاص، جدا از مردها و مردها هم جدا از زن‌ها زندگی کنند. امر فرهنگی، امر جمعی است ولی این امر فرهنگی در آن ساحت جهان معنایی‌اش باید از زنانگی و مردانگی بهره بگیرد. ما این چالش را در حوزه فرزندآوری، حجاب، و خیلی مسائل دیگر می‌بینیم.

او اشاره داشت: وقتی جهان اجتماعی غالباً از منظرهای مردانه ساخته می‌شود، اصطلاحاً می‌گوییم این جامعه، جامعه مردساخته است و جامعه مردساخته جامعه‌ای است که زن‌ها فرصت نکردند درونیات خود را برون‌ریزی در عرصه اجتماعی کنند و به نرم‌افزار و امر اجتماعی تبدیل کنند، طبیعتاً این زن‌ها باید از چنین سیستم اجتماعی حذف شوند که نمی‌شود، یا باید غایب باشند مثل زن شرقی که غالباً از متن حوادث غایب است، یا باید مثل زن غربی تمنای حضور کند، یعنی مرد که ساختار خلق کرده، حالا اجازه بدهد زن هم باشد، …حالا این زن چند انتخاب بیشتر ندارد؛ یا باید بپذیرد که یک موجود غیراجتماعی است و فقط وجود دارد، این کاری است که زن شرقی کرد و می‌کند، یا باید مثل زن غربی تمنای حضور کند و طبیعتاً برای حضور در این سیستم باید بهای آن را بدهد و باج دهد؛ باج سیستمی که جامعه غربی ایجاد می‌کند و برای زن برمی‌سازد، این است که در گام اول اگر می‌خواهد باشد باید به‌اندازه مرد ارزش مادی خلق کند، آستین بالا بزند و خود را از جنسیت تهی کند…، این باج است که البته دیدند این هم نمی‌شود، یعنی به‌دلیل طبیعی و جسمی نمی‌شود و به‌واقع یک زن نمی‌تواند به‌اندازه یک مرد در این سیستم مردانه کار کند، نتیجه چیست؟ منطق آن جامعه زن را دعوت می‌کند که باجی پرداخت کند که دیگر این یکی را واقعاً مرد ندارد و آن هم باج جنسی است و اینجا زن اکسسوری جامعه و زینت‌المجالس می‌شود، به زن گفته می‌شود “تو خودت نمی‌توانی کار تولید کنی، ولی بیا خود را کالا کن”.

تکلو معتقد است پروژه الگوی سوم، زن را از کانتکس «درباره زن» به کانتکس «زنان درباره» تبدیل می‌کند و گفت: یک کانتکس «درباره زن» داریم که امروز رایج است..،. «زن درباره» یک کانتکس دیگر است که با به‌رسمیت شناختن استقلال و تحفظ زن بر استقلالش اتفاق می‌افتد و اینجا می‌توانیم پرسش کنیم که؛ سیاست‌های جمعیت و گفتمان فرزندآوری در کدام سنت رفتار می‌کند؟ آیا این‌طور نیست که واقعاً امروز سیاست‌های جمعیتی و سیاست‌های گفتمانی حوزه فرزندآوری، زن را موجودی تصور می‌کند که باید از همه کارهایش بزند و بچه بیاورد و بعد می‌خواهد او را دعوت به این کار کند؟ پاداش‌های مردانه برایش در نظر می‌گیرد، مثلاً خودرو و خانه بدهد، در نهایت هم ادبیات هشداری می‌شود که تا چند سال آینده ما فلان می‌شویم. واقعاً اگر زن بخواهد در این نقطه مبنا قرار بگیرد، فرزندآوری را چه اتفاقی می‌بیند؟ مشکلات خود را چه می‌بیند؟ بحث حجاب هم همین است. وقتی ساخت یک ساخت مردانه می‌شود، انسان با مرد اشتباه گرفته می‌شود و زن یک جزء استثنایی از کل پنل ما می‌شود. حالا می‌خواهیم حجاب را به زن تجویز کنیم. دلالت‌ها، دلالت‌های مردانه‌ای می‌شود که خانم بپوش تا آقا به گناه نیفتد! حتی گاهی نمی‌گوید آقا، می‌گوید جامعه فاسد نشود و جامعه یعنی مرد! زن لزوماً با این ادبیات نمی‌تواند مأنوس شود، حتی اگر زنی محجبه هم باشد. او دلالت‌ها و قرائت‌های دیگری دارد که به صدا درنیامده است. مشروح بخش دوم این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

زن ایرانی اجازه نداد هویتش را رضاخان معنا کند

تسنیم: بعد از انقلاب اسلامی، شاهد گفتمان نوینی در عرصه هویتی زن بودیم؛ الگوی سومی که خود را در غیریت با زن غربی و زن شرقی تعریف می‌کند و مدعی است که هویت زن در این الگو، نه مانند زن شرقی در حاشیه تاریخ‌سازی و اجتماع و فاقد کنشگری است و نه مانند زن غربی است که در عین کنشگری در عرصه اجتماعی، محوریت خود در خانواده را از دست داده، ضمن اینکه در بسیاری از عرصه‌های اجتماعی هم ویژگی‌های جنسیتی او مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. درواقع این الگو به دنبال تکامل همه جانبه زنان در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی است. اما به هر حال قرائت‌های مختلفی از الگوی سوم وجود دارد که بعضاً تضادهایی با هم دارند. شما الگوی سوم را چگونه فهم می‌کنید؟ الگوی تراز و ایده‌آل زن در گفتمان انقلاب اسلامی، چه تفاوت‌هایی با زن سنتی و غربی دارد؟

ما یک نظریه جنسیتی و هویت زن داریم. یک الگو برای ما شاخصه‌هایی را فراهم می‌کند که بتوانیم تحقق عملیاتی این نظریه‌ را پیگیری کنیم. الگو به این معناست که یک نقشه جامعی داریم که بر اساس آن هویت زن را معنا می‌کنیم. برای اینکه حدود و ثغور، ضوابط و قواعد حاکم بر این الگو معنا شود، باید شاخصه را در نظر بگیریم. البته نباید تعداد شاخصه زیاد باشد. شاخصه، عنصر و مؤلفه‌ای است که اگر زنی آن را دارد، در مجموعه الگوی سوم معنا می‌شود و اگر ندارد، بیرون از آن است. اینجا نباید سراغ نشانه‌ها و ویژگی‌های متکثر و ظاهری و سطحی زن برویم، بلکه نشانه‌ها برآمده از آن شاخصه‌ها هستند. می‌توانیم نشانه‌های زیادی را در نظر بگیریم؛ مادر جهادگر، محجبه، باعفت، باحیا، خانه‌دار و… ویژگی‌های زیادی را می‌توان مطرح کرد که ممکن است بعضی ویژگی‌ها و نشانه‌ها با زن شرقی هم مشابهت‌هایی داشته باشد. اما از کجا بدانیم این زن داخل مجموعه الگوی سوم است یا داخل مجموعه الگوی شرقی یا غربی؟ برای پاسخ باید به سراغ شاخصه رفت. یعنی شاخصه اعلام می‌کند که این زن مخاطب الگوی سوم واقع شد و آن را پذیرفت یا خیر. در عین حال نباید شاخصه‌ها را از جای دیگری بیاوریم، بلکه شاخصه‌ها را باید از همان چارچوب نظریه قبلی خودمان استخراج کنیم.

استقلال را از این جهت می‌خواهیم که زن انسان است و یک انسان کافی و بالغ است و به‌لحاظ نظام سعادت، چیزی کم از مرد ندارد. او انسان خلق شده و در نقطه ویژگی‌های انسانی که عبارت باشد از اختیار و استقلال و اراده، مثل مرد است، همین امکان اراده‌ورزی به‌اندازه مرد، تعادل را رقم می‌زند. استقلال این معنا را می‌دهد که من اجازه ندهم هویت، سرنوشت و معنای زن توسط غیر او تعیین شود.

زن مسلمان ایرانی در مبارزه با رضاخان آزادی خود را از دست داد و نمی‌توانست آن‌طور که دوست می‌داشت بر اساس اعتقاداتش در خیابان‌ها قدم بزند، ولی هیچ موقع هویت خود را از دست نداد، یعنی گفت “تو من را مثل مرد یا مثل زن اروپایی می‌پنداری ولی من قبول نمی‌کنم و اجازه نمی‌دهم هویتم را تو معنا کنی”.

اگر در نقطه تعادل جنسیتی بایستیم، از دل تعادل دو ویژگی و شاخصه می‌توان بیرون کشید. تعادل به این معناست که زن و مرد، هر دو در یک تراز و در ساخت تاریخ با هم عمل کنند. هم‌ترازی این‌ها به ما شاخصه استقلال را می‌دهد. از سوی دیگر، زنانگی و مردانگی هم شاخصه قابلیت‌ها و قدرت‌های جنسیتی را می‌دهد. الگوی سوم برای ما همین دو مورد است.

من کل مجموعه الگوی سوم را با همین دو شاخصه قابلیت‌ها و قدرت‌های جنسیتی معنا می‌کنم. زنانی که مستقل هستند و به لحاظ زنانگی و قدرت‌های جنسیتی، قدرت خود را بالفعل کرده‌اند و مستقر در آن نقطه هستند. از جنسیت خودشان فراری نیستند، جنسیت خودشان را مایه ضعف تلقی نمی‌کنند و جنسیت‌شان را به ساحت تنانه‌شان تقلیل نداده‌اند. اگر زنانگی را صغارت‌پندارانه نگاه کنید، دیگر الگوی سوم از دل آن بیرون نمی‌آید.

اما استقلال را به چه معنا می‌خواهیم؟ استقلال را از این جهت می‌خواهیم که زن انسان است و یک انسان کافی و بالغ است و به لحاظ نظام سعادت، چیزی کم از مرد ندارد. او انسان خلق شده و در نقطه ویژگی‌های انسانی که عبارت باشد از اختیار و استقلال و اراده، مثل مرد است. همین امکان اراده‌ورزی به اندازه مرد، تعادل را رقم می‌زند.

در تعادل جنسیتی مهم این است که هردوی زن و مرد کارگردان و خالق باشند. ممکن است مصرف هم بکنند، اشکالی ندارد، ولی در نقطه خلق و اراده‌ورزی بنشینند. استقلال این معنا را می‌دهد که من اجازه ندهم هویت، سرنوشت و معنای زن توسط غیر او تعیین شود. زن مستقل اجازه نمی‌دهد سرنوشتش را دیگری گردن بگیرد. زن مستقل اجازه نمی‌دهد آینده او، معنا و هویت او به دست دیگری سپرده شود و او هم بگوید بله چشم.

زن مسلمان ایرانی در مبارزه با رضا خان آزادی خود را از دست داد و نمی‌توانست آن طور که دوست می‌داشت بر اساس اعتقاداتش در خیابان‌ها قدم بزند، ولی هیچ موقع هویت خود را از دست نداد. یعنی گفت تو من را مثل مرد یا مثل زن اروپایی می‌پنداری ولی من قبول نمی‌کنم. قدرتم و زورم به تو نمی‌رسد که خیابان را از تو پس بگیرم یا قواعد اجتماعی و قانون را من وضع کنم، ولی اجازه نمی‌دهم هویتم را تو معنا کنی.

این نقطه‌ای است که استقلال معنا می‌شود. استقلال یعنی زن و مرد باید بتوانند اراده‌مندانه و اراده‌ورزانه هویت خود را معنا کنند. اساساً انقلاب اسلامی جریانی نیست که با گرفتن استقلال، انسان‌ها را به سعادت برساند. اتفاقاً با اعطای استقلال و به رسمیت شناختن استقلال است که انقلاب اسلامی می‌تواند حرکت کند.

جریان دین به طور کلی آمده که به انسان استقلال بدهد؛ استقلال از دیگر انسان‌ها، استقلال از تمدن‌ها، استقلال از طاغوت و استقلال انسان حتی از نفس خودش. یعنی پروژه خدا که پروژه انقلاب اسلامی می‌شود، این است که من انسان را از دست بردن دیگری‌ها بر هویتش حفظ کنم. لذا انسان مستقل دائماً در برابر کسانی که می‌خواهند سرنوشت او را در دست بگیرند، لا اله می‌گوید و اینجاست که زن انقلاب اسلامی، مبارز می‌شود.

چرا زن انقلاب اسلامی مبارز و مجاهد است؟

به واسطه اینکه طاغوت در این عالم وجود دارد و طاغوت حداقل در 150 سال گذشته به طور جدی تمرکز بر هویت زن کرده است. پس استقلال اولاً بین زن و مرد فاصله ایجاد می‌کند، یعنی مردان به طور کلی نباید بر هویت زن‌ها سیطره پیدا کنند. طاغوت به زن اعلام می‌کند که موجودی است که کلاً در خدمت مرد بوده، مرد به سعادت برسد و زن از قبل مرد و از مسیر تربیت شدن، ذیل قیمومیت مرد به سعادت می‌رسد. این غلط است. زن مستقیماً به خدا وصل می‌شود. پس استقلال بر درونیات این زن تحفظ داشته و زن الگوی سوم را از مردان، جهان مردانه، زن غربی و زن شرقی فاصله می‌دهد.

درباره ویژگی دوم هم بفرمائید.

ویژگی دوم قابلیت‌های جنسیتی است که بسیار مهم است. نقش خاص زن این است که نفس، روح و طبع زنانه به طور کلی لطیف خلق شده، یعنی همه ساحات وجودی او تحت تأثیر این لطافت طبع واقع می‌شود. عقل زنانه لطیف می‌شود و کارکردهایی پیدا می‌کند که ممکن است عقل مردانه نداشته باشد یا کمتر داشته باشد. بدن زن تحت تأثیر لطافت وجودی زیباتر و ظریف‌تر می‌شود یا به لحاظ زور بازویی و جسمانی ضعیف‌تر می‌شود. اما یک ساحت مهمتری در بستر حرکت وجود دارد که آن ساحت قلب است. ساحت قلب جایگاه ادراکات فراتجردی و شهودی و جایگاه ایمان است. یعنی انسان با قلبش حقایقی را برای خود درک می‌کند. این مطلب با ادراک عقلی تفاوت دارد که من به چیزهایی اعتقاد داشته باشم. وقتی من با قلبم به چیزی ادراک پیدا می‌کنم، یعنی آن حقیقت را برای خودم کردم، این ایمان می‌شود و از طرف دیگر قلب جایگاه عواطف و ایمان است. قلب به لحاظ حقیقت، موجودی لطیف و لطیفه ربانیه است.

«زن ناقص العقل است» ساخته ادبیات غیر اسلامی است

قلب انسان لطیفه ربانیه است و کل نفس زن هم لطیف خلق شده است. لذا در نقطه لطافت، قلب زن قدرتمند می‌شود، لطافت اندر لطافت می‌شود. به لحاظ ساحت قلبی، میدان گرایشی و ایمانی زن بزرگتر می‌شود و سطح ادراکات عاطفی و سطح اثرگذاری و نفوذ عاطفی او قدرت‌مندتر و پخته‌تر می‌شود. لذا صبر زن بیشتر از مرد است، علی‌رغم اینکه جسمش ضعیف‌تر است. در نظام غالب و نظام متوسط، صبر زن بیشتر است، چون جایگاه صبر، قلب است. ایمان در زن سریع‌تر شکل می‌گیرد، یعنی یک حقیقتی در برابر زن قرار می‌گیرد و او راحت‌تر آن را برای خود می‌کند. به طور کلی زن در نقطه اراده‌ها، انگیزه‌ها و ایمان قدرت‌مندتر از مرد است و حرکت انسان دائر مدار ساحت قلبی است، چه زن چه مرد. یعنی این انسان تا به چیزی ایمان و گرایش پیدا نکند و تا وقتی نظام حب و بغضش با آن ساحت تنظیم نشود، حرکت نمی‌کند، حتی اگر به آن نظام اعتقادی خیلی باور داشته باشد.

این دو نکته در کنار هم نشان می‌دهد زن در نقطه حرکت، پیشگام و پیشران قرار می‌گیرد. جمله‌های متعددی از حضرت آقا و امام خمینی(ره) در نقطه نسبت زن و حرکت، با این رویکرد معنا می‌شود. مقام معظم رهبری تعبیری دارند و می‌گویند زنان در حرکت تاریخی انسان، جزو پیشگامان حرکت معنوی انسان به سوی پیشرفت‌ها هستند. یا تعبیر دیگری دارند که می‌گویند اگر زنان در حرکت اجتماعی حضور پیدا نکنند، آن حرکت شکل نخواهد گرفت و به جایی نخواهد رسید. همچنین می‌گویند اگر زن‌ها در ابتدای انقلاب در پروسه قیام شرکت نمی‌کردند اینطور نبود که چون نصف جمعیت نیامدند کل حرکت نصف می‌شد. تعبیر حضرت آقا این است که اصلاً حرکتی شکل نمی‌گرفت، مگر تحرکات پراکنده. و اساساً حضرت آقا خود انقلاب اسلامی را با زن معنا می‌کنند. ایشان می‌گویند که قرائت رایج این است که شروع حرکت انقلاب اسلامی را همه از 19 دی قم در سال 56 می‌دانند اما این حرکت عمومی، پشتوانه حرکت 17 دی زن‌ها در مشهد را داشته است؛ یعنی اول زن‌ها در 17 دی مشهد حرکت کردند و بعد 19 دی -که امام می‌گویند- و بعد از حرکت مردهاست که حرکت عمومی شکل می‌گیرد. لذا گویا زن یک نقش کلی در کل هستی دارد و آن هم تنظیم‌گری عواطف، اراده‌ها و ایمان‌هاست. برای همین است که زن در نقطه خانه و خانواده مرکزیت پیدا می‌کند، نه اینکه به دلایل سنتی و برای حفظ زن از جامعه و حفظ عفتش؛ این‌ها همه دلایل دیگری است. دلیل هستی‌شناسانه ما این است که می‌گوییم زن به دلیل قدرت و قابلیت خود در عرصه روحی، معنوی، عاطفی و ارادی می‌تواند در خانه هم مرکزیت پیدا کند. چرا؟ چون خانه بستری است بر مبنای روابط عاطفی، برای تربیت و پرورش پیدا کردن انسان. طبیعتاً آن جنسی که در این نقطه مستقر است و باید حاکم و مدیر خانواده شود، البته مدیر فرهنگی، نه مدیر اجرایی، زن است. مدیر اجرایی، لجستیکی و حمایتی مرد است.

تعبیر آقا این است که می‌گویند وظیفه زن در عائله، رکنیت است. خانم شما وظیفه‌ات در خانه این است که فقط رکن باشی. چه شکلی؟ هر شکلی که تو می‌پسندی؛ به اقتضای توست، تو فقط رکن باش. می‌خواهی یک روز در هفته خانه باشی یا کل هفته در خانه باشی، می‌خواهی بعضی ساعات بیرون برو یا نرو. این‌ها همه‌اش انتخاب توست. برای همین است که مسئولیت‌های مربوط به خانه‌داری و امور اجرایی خانه تکلیف زن نیست و این نکته مهمی است.

یعنی شما محوریت زن در خانواده را اینطور معنا می‌کنید که اصلاً به معنای خانه‌نشینی نیست؟

نه، این بحثی است که تحت تأثیر تکثرها قرار می‌گیرد.

یکی از سؤالاتی که برای بسیاری ایجاد می‌شود این است که می‌گویند پس خانم‌ها چه کار باید کنند؟ آیا هیچ مسئولیتی ندارند؟

مسئولیتشان همین است، یعنی تنظیم کردن حال و هوای خانه و تنظیم کردن افق‌ها؛ پرورش فضای خانه و پرورش انسان و تربیت فرزند. ما خانم‌هایی را داریم که مثلاً به یک سبکی رسیدند و می‌دانند چگونه فرزندانشان خوب تربیت می‌شوند و تحت تأثیر قرار می‌گیرند. یا نقش دیگر زن شوهرداری است، یعنی شوهر نیاز دارد به لحاظ عاطفی، روحی و معنوی تنظیم شود. نازل‌ترین سطحش این است که آرامش پیدا کند و عالی‌ترین سطحش این است که برای جهاد آماده شود. می‌خواهیم جهاد کنیم. مرد از کارت بگذر و بیا برویم آن کار را انجام بدهیم. مثلاً چند وقتی است همسایه گرسنه می‌خوابد و این زن دعوت به کاری می‌کند.

در عرصه اجتماعی هم همین است. زنان گاهی به صورت مستقیم و گاهی به صورت غیرمستقیم، تنظیم‌گری می‌کنند. این نقش زن در پیکره حرکت است. در این نقطه است که امام می‌فرماید ما زن‌ها را به رهبری قبول داریم. کما اینکه در انقلاب اسلامی اتفاق افتاد؛ یعنی زن‌هایی که به خیابان آمدند و شعار دادند، نرفتند با همه مردها گفتگو کنند. به تعبیر آقا و امام همین که مردها آمدند و دیدند در خیابان هزاران زن حضور دارند و رژیم را تحمل نمی‌کنند، وقتی زن‌ها شجاعت ورزیدند، کل جامعه تشجیع شد. چون زن در این نقطه دارای قابلیت است. یعنی وقتی زن کاری انجام می‌دهد، اثرگذاری عاطفی و روحی بر دیگری‌ها دارد، یعنی بر مرد و فرزندش اثر دارد. به طور کلی زنان پیشگام حرکت هستند و هر مصداقی از حرکت، پیشرفت، رشد و توسعه بخواهد اتفاق بیفتد، باید زن در آن نقش ایفا کند. شما می‌خواهید در جامعه عدالتخواهی کنید؟ تا زن عدالتخواهی نکند عدالت در جامعه گفتمان نمی‌شود. نه هر زنی، زنی با آن توصیفاتی که اشاره شد؛ زنی که به قابلیت‌های جنسیتی خود واقف است و بیشتر طراحی می‌کند، نه زنی که ادای مردها را دربیاورد، البته او هم سطحی از اثر را دارد.

می‌خواهید نهضت علمی در جامعه شکل بگیرد؟ بدون زن نمی‌توانید و واقعاً ما بدون زن‌ها نتوانستیم در دهه 70 و 80 و حتی دهه 90 جریان علمی را گفتمان کنیم. نهضت نرم‌افزاری را نتوانستیم بدون حضور زنان گفتمان کنیم. در همین پروسه است که زن‌ها استاد دانشگاه می‌شوند و تحصیلات عالی کسب می‌کنند. این تأثیر ناخودآگاه است. اگر دنبال اثرگذاری‌های طراحی شده در دل تاریخ شفاهی 100 سال گذشته بگردیم، خیلی گنجینه‌ها داریم که روایت هم نشده است.

این ادبیات شرقی است که در جهان غربی هم بوده و دوگانه عقل و عاطفه ایجاد می‌کند. عقل حاکم بر ساحت‌های وجودی انسان نیست، قلب حاکم است، یعنی قرائت انسان را با قلب و اعتقاداتش می‌شناسد. نقص عقل در زن نداریم و در گفتمان انقلاب اسلامی، زن ناقص العقل نیست، تعبیر حضرت آقا این است که نه‌تنها عقل زن کمتر نیست، بلکه یک جاهایی بیشتر است. بحث بر سر تفاوت نوع و تفاوت تحقق است نه تفاوت میزان.

ما زن‌ها را دچار خستگی جنسیتی کردیم، چون هرگاه که از جنسیت او صحبت شده، به‌ضرر او تمام شده است، طبیعی است که در این فضا، فراجنسیت شکل می‌گیرد.

پس الگوی سومی که ما از آن بحث می‌کنیم به طور کلی زنی مستقل و به لحاظ جنسیتی قدرتمند است، قدرتمند را نباید به معنای منفی در نظر گرفت بلکه به معنای قابلیت‌مند باید در نظر گرفت. یعنی آمده تا استعدادها و قابلیت‌های جنسیتی خود و لطافت طبع را بالفعل کرده و از آن فراری نجسته و آن را به معنای ضعف نپنداشته و جنسیت زن را به معنای کاستی او از مرد درنظر نگرفته است. جنسیت زن یعنی زن هم یک نوع انسان بودن دارد، انسانیت‌ورزی‌هایی هم دارد که متفاوت از انسانیت‌ورزی‌های مردانه است.

دوگانه عقل و عاطفه ساخته ادبیات شرقی و غربی درباره زنان است

تسنیم: یکی از دلایلی که خانم‌ها گاهی تمایل ندارند بر ویژگی‌های جنسیتی‌شان اشاره شود و اتفاقاً دوست دارند فراجنسیتی نگاه شود، این است که خیلی از وقت‌ها با حرف‌های زیبا، ویژگی‌های جنسیتی خانم‌ها را به نوعی نقطه ضعفشان در نظر می‌گیریم. مثلاً همین دوگانه‌ها؛ عاطفه را در مقابل عقل تعریف می‌کنیم و می‌گوییم مردان عقل قوی‌تری دارند و خانم‌ها عاطفه و احساسشان قوی‌تر است. بنابراین بهتر است زنان وارد برخی شغل‌ها و تصمیم‌سازی‌ها نشوند.

این ادبیات شرقی است که در جهان غربی هم بوده و دوگانه عقل و عاطفه ایجاد می‌کند. اما سه اشکال دارد: اول اینکه عقل حاکم بر ساحت‌های وجودی انسان نیست، قلب حاکم است. یعنی قرائت انسان را با قلبش و اعتقاداتش می‌شناسد.

دوم نقص عقل در زن نداریم و در گفتمان انقلاب اسلامی، زن ناقص العقل نیست. تعبیر حضرت آقا این است که نه‌تنها عقل زن کمتر نیست، بلکه یک جاهایی بیشتر است. بحث بر سر تفاوت نوع و تفاوت تحقق است نه تفاوت میزان. میزان کاملاً برابر است، اما زن‌ها کیفیت‌ها، دقت‌ها و توجهاتی دارند و مردها هم دقت‌ها و توجهات دیگری دارند.

سوم اینکه عقل و عاطفه در قرائت انقلاب اسلامی با هم تعارض ندارد، بلکه در جهان شرقی عقل و عاطفه ضد هم هستند. در نگاه سنتی، ما کلی شعر در جنگ بین عقل و عشق و دل و عقل داریم، اما در انقلاب اسلامی اتفاقاً این دو می‌توانند و امکان این را دارند که در یک راستا قرار بگیرند. یعنی من می‌توانم به چیزی اعتقاد داشته باشم، می‌توانم به آن چیزی که اعتقاد دارم خیلی هم محبت داشته باشم. این دو در یک ظرف نیستند که این یکی بیشتر بشود، آن یکی کمتر شود.

ما زن‌ها را دچار خستگی جنسیتی کردیم، چون هر گاه که از جنسیت او صحبت شده، به‌ضرر او تمام شده است. طبیعی است که در این فضا، فراجنسیت شکل می‌گیرد. از دل انقلاب اسلامی، فراجنسیت درنمی‌آید. توجه به جنسیت، زنانگی، قابلیت‌ها و قدرت‌ها و اختصاصات زن، در کلمات حضرت آقا بسیار جدی است. روح زنانه، طبیعت زنانه، جبلت زنانه، قدرت‌های زنانه و… تعابیری از این دست زیاد دارند که مثلاً ما زن را کاملاً مؤنث واقعی، زن واقعی، زن طبیعی می‌خواهیم. زن این است، زن مگر غیر این است؟ ما مشکلمان با شرق و غرب این است که چرا زن را از زن بودنش فاصله دادید؟ لذا فکر می‌کنیم باید به لحاظ گفتمانی خیلی تلاش کنیم که یک مقدار فضا را برگردانیم. زن غربی و شرقی، هر دو بدون استقلال هستند و مشکل ما با زن شرقی و غربی همین است. زن غربی هم استقلال ندارد و هم جنسیتش را انکار می‌کند یا انکار می‌شود و این را می‌پذیرد، یا زنانگی او به تنانگی تغییر پیدا می‌کند و در فضای شرقی، جنسیت زن کسر زن از مرد می‌شود. این قرائت‌هایی است که برای انقلاب اسلامی وجود ندارد.

بعد از از شاخه‌های قدرت و قابلیت جنسیتی و استقلال هویتی -که این کلمه هم اصطلاح مقام معظم رهبری هست- راجع به نشانه‌ها و انگاره‌های مختلفی از زن صحبت می‌کنیم. این زن مجاهد است و انتخاب کرده که فرزند بیاورد. ممکن است زنی بر اساس جهادش انتخاب کند که حتی ازدواج هم نکند. ما باید این را به رسمیت بشناسیم، یعنی ما با حضرت معصومه(س) در دل الگوی سوم با تعارف و استثنا مواجهه نمی‌کنیم. آن زن بر اساس جهاد تشخیص داد که الان نباید ازدواج کنم؛ چگونه برخورد کنیم؟ اتفاقاً باید تکثر را به رسمیت بشناسیم، چون هویت انسان یک وجه انسانی دارد، یک وجه جنسیتی و یک وجه شخصیتی. شخصیت‌ها متفاوت است و تاریخ‌ها، زمان‌ها و مکان‌ها هم متفاوت است. لذا زن‌ها در عین زن بودن و در عین انسان بودن، نسبت به هم متکثر می‌شوند.

الگوی سوم، مسائلی که به زن امر می‌شود را مطالبه او می‌کند

الگوی سوم یک پروژه اجتماعی است و اساساً نگاهم این است که مسئله حجاب اگر حل نشده و نمی‌شود، به خاطر همین مسئله است که ما الگوی سوم را یا خیلی تخیلی کردیم و یا آن را بحثی در کنار همه بحث‌های دیگر دیدیم. اما اگر واقعاً الگوی سوم را یک معنای هویتی ببینیم که هویت زن را جانمایی می‌کند، طبیعتاً مسئله حجاب در دل این پروسه خودبه‌خود تا حد زیادی حل می‌شود؛ کما اینکه ما در پروسه انقلاب اسلامی دیدیم بدون اینکه به زن‌ها امر شود یا حتی دعوت به حجاب شوند، خیلی از زن‌ها خودشان در آن نقطه محجبه شدند. چون وقتی از کانتکس «درباره زن» به نقطه «زن درباره» می‌نشینیم، خیلی نکاتی که اینجا به زن امر می‌کنیم، مطالبه زن می‌شود. واقعا فرزند مطالبه زن است. چرا زن نباید فرزند را بخواهد؟ فرزند برای زن توسعه وجودش و توسعه قدرتش است؛ توسعه اثرگذاری اوست. حجاب یک امر فطری برای زن است؛ آن هم به طور طبیعی و نه در این نظام و سیستم معوج که ارزش‌ها را نامتعادل و جابجا کرده است.

زن غربی، هم استقلال ندارد هم جنسیتش را انکار می‌کند یا انکار می‌شود و این را می‌پذیرد، یا زنانگی او به تناننگی تغییر پیدا می‌کند. در فضای شرقی، جنسیت زن کسر زن از مرد می‌شود. این قرائت‌هایی است که برای انقلاب اسلامی وجود ندارد.

وقتی از جهان مردانه یک چیزی بیرون می‌آورید و به زن تحویل می‌دهید، این لایتچسبک (نچسبیدنی) است، یعنی زن چه بپذیرد و چه نپذیرد، با آن انس نمی‌گیرد.

وقتی از جهان مردانه یک چیزی بیرون می‌آورید و به زن تحویل می‌دهید، این لایتچسبک (نچسبیدنی) است. یعنی زن چه بپذیرد و چه نپذیرد، با آن انس نمی‌گیرد. حالا خیلی از زن‌ها تحت تأثیر قرائت‌های غربی و غیره نمی‌پذیرند، ولی آن زنی هم که این معنای حجاب را می‌پذیرد دائماً در استرس است. این یک پیکره و نظم گفتمانی منسجم است و همه اجزا با هم کار می‌کند. یعنی حجاب بخشی از این پیکره گفتمانی است.

حجاب را بپذیرند، با بقیه مسائل چالش دارند. بسیاری از استرس‌های دوگانه‌ها و پرسش‌ها در این نقطه است. یعنی زن دائما در تشکیک است. مثلاً فعالیت جهادی می‌کند، شوهرش نامه می‌دهد به آن مسئول قرارگاه جهادی که من راضی نیستم زنم آنجا فعالیت جهادی کند. چرا؟ چون مثلاً خانم آشپزی‌اش بهم ریخته و بچه‌ها اذیت می‌کنند. معلوم است که زن باید در این نقطه یک انتخابی کند. لذا می‌گوییم به لحاظ گفتمانی، الگوی سوم حلال خیلی مسائل است و اما این کلمه بیش از حد مصرف شده است. این پروژه را باید به صورت اجتماعی و تاریخی در نظر گرفت که نظام واژگان و نظام گفتمانی می‌خواهد. در عین حال طبیعتاً به نظام نقشه‌ریزی و نظام مهندسی نیاز دارد و باید سیاست‌گذاری ساختاری و قانون داشته باشد.

منبع: تسنیم

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط