برای همیشه

عاشق بود. عاشق مردی که زن و بچه داشت و حاضر نبود عقدش کند. مرد می‌خواست برای همیشه عقد موقت کنند.

به گزارش متادخت، دست در دست همدیگر در پارک قدم می­‌زنیم. همیشه دوست­ش داشتم، وقتی که خانواده­‌اش با ازدواجمان مخالفت کردند دیوانه شدم. دلم می­‌خواست خودم را بکشم. ولی حالا کنارش بودم، چه اهمیتی داشت که زن و بچه داشته باشد؟ چه اهمیتی داشت که ما پنهانی همدیگر را دوست داشته باشیم؟ می‌دانم که بالاخره به همه خواهد گفت. انگشتانش را فشار می‌­دهم و می­‌گویم:

  • ایرج! فردا صیغه­‌مون تموم میشه­‌ها

ایرج نگاهی عاشقانه حواله‌­ام می­‌کند و جواب می­‌دهد:

  • چه اهمیتی داره؟ تمدیدش می­‌کنیم، برای همه عمر، نظرت چیه؟

در جایم میخکوب می­‌شوم؛ یعنی می­‌خواهد عقدم کند.

  • واقعا می­گی ایرج؟ یعنی می­خوای عقد کنیم؟ مگه نگفتی مهریه زنت سنگینه نمی‌­تونی طلاقش بدی!

بلند می­‌خندد.

  • نه بابا عقد چیه؟ مگه از جونم سیر شدم. می­‌خوای به خاک سیاه بشینم؟ منظورم این بود که صیغه نامحدود می­‌کنیم، مگه چه فرقی داره؟ مهم اینه که من فقط عاشق توام. این که اسمت تو شناسنامه من باشه یا نباشه چه اهمیتی داره؟

وا می‌روم، از نور امیدی که در دلم ایجاد شده بود خجالت می‌کشم.

  • ایرج یعنی من و تو نباید هیچ وقت بچه­‌دار شیم؟ تو بچه داری ولی من چی؟ من که از ازدواج قبلیم بچه ندارم باید چیکار کنم؟

نیمکتی را در گوشه پارک نشانم می‌­دهد، قدم‌زنان می­‌رویم و روی نیمکت می­‌نشینیم.

  • ببین عزیزم! از همون روز اول بهت گفتم این ازدواج نمی‌­تونه علنی باشه و تو قبول کردی. بهت گفتم که فکر بچه‌­دار شدن رو هم از سرت بیرون کن، باز تو قبول کردی. تو می‌­دونی من عاشقتم بخاطر همین گفتم صیغه نامحدود بخونیم که همیشه مال هم باشیم، تو هم خیالت راحت باشه.

اشک آرام از چشمانم سرازیر می‌شود.

  • ایرج! ازدواج موقت اسمش روشه‌، یعنی موقته.

بلند می‌­شوم. دلم می­‌خواهد کمی تنها باشم.

  • می­‌خوام برم خونه، فردا بهت زنگ می­‌زنم.

همانطور که اشک­‌هایم را پاک می­‌کنم، راه می‌­افتم و به علاقه‌­ام فکر می‌کنم و به ازدواجی که قرار بود پنهان بماند.

پیوست:

ماده 1075 قانون مدنی: نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط