به گزارش متادخت، ترسیده بود، گوشه اتاق کز کرده و پتو را روی سرش کشیده بود و آرام آرام اشک میریخت. صدا هر لحظه بیشتر میشد، با خودش فکر میکرد چرا باید در خانه خودش امنیت نداشته باشد. بارها تصمیم گرفته بود که طلاق بگیرد ولی از حرف مردم میترسید. صدای خنده شیطانیاش بیشتر عذابش میداد.
شکستن شیشه تمام تنش را به رعشه انداخت. بلند شد و از سوراخ در بیرون را نگاه کرد. سیامک جوری مست بود که اگر یکی از هم پیالههایش قصد اتاق او را میکرد، توان ایستادن هم نداشت، چه برسد به این که بخواهد جلویش را بگیرد. یکی داشت تلوتلوخوران به سمت اتاقش میآمد، ترسید چند قدم عقب رفت. باید فکری میکرد به سمت کشوی میز آرایشش رفت و تیغ ابروی نحیفش را به دست گرفت. صدای کوبیده شدن در که آمد رنگ از چهرهاش پرید با این تیغ کاری از دستش بر نمیآمد. به سمت گوشی موبایلش رفت و شماره پلیس را گرفت…
***
قاضی نگاهی به سیامک کرد و بعد حکم را امضا و رو به دختر جوان کرد و گفت: «دخترم! لازم نیست برگردی به اون خونه، باید نفقهت رو هم تمام و کمال پرداخت کنه، به فکر یه جای امن باش برای خودت!»
سیامک خواست حرفی بزند اما وقتی نگاهش به نگاه سحر گره خورد، خجالت کشید. حق داشت که نخواهد پایش را در آن خانه بگذارد. عاشق سحر بود نمیخواست به هیچ قیمتی از دستش بدهد باید خودش را از این منجلابی که گیر کرده بود، نجات میداد.
پیوست:
ماده ۱۱۱۵ قانون مدنی: اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد، زن میتواند مسکن علیحده اختیار کند و در صورت ثبوت مظنهی ضرر مزبور، محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است، نفقه بر عهدهی شوهر خواهد بود.