متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فاطمه اسدی

فاطمه به تنهایی به میام کومله‌ها رفت تا همسرش اسیرش را آزاد کند اما هیچگاه باز نگشت.

به گزارش متادخت، باورم نمی‌­شود شاه­‌محمد باشد. چشمانم را باز و بسته می­‌کنم. مرد من تنومد بود و چهارشانه، ولی شاه‌­محمدی که رو­به‌رویم با دست­‌های بسته نشانده بودند نحیف بود و رنجور. معلوم بود آنقدر شکنجه‌­اش کرده‌­اند که چیزی از جانش باقی نمانده. زیر لب می­‌گویم: شاه‌­محمد! سرش را بالا می­‌آورد و نگاهم می­‌کند همان نگاه همیشگی، اما غم زده. لبانش تکان می­‌خورد اما نمی‌­فهمم چه می­‌گوید. سرمی­‌چرخانم و نگاهی به سربازان تا دندان مسلح کومله می‌کنم که ایستاده­‌اند و ما را نگاه می­‌کنند. با هزار بدبختی پولی که برای آزادی شاه‌­محمد خواسته بودند آماده کرده بودم اما بی­‌شرف­‌ها عذابش داده‌­اند. چشمانش کبود و ورم کرده است. گویی آتش به جانم نشسته، دیگر طاقت ندارم. صدایم را بلند می­‌کنم، باید همه مردم روستای نرگسله بفهمند این مزدور­ها چه کسانی هستند. با خشم فریاد می‌زنم: «بی­‌شرف­‌های اجنبی، شما یک مشت مزدور هستید که­ خون مردم کُردو تو شیشه کردید، تا به منافع خودتون برسید.» صدایم بلند­تر ­می‌شود، ترس در جان سربازان کومله می‌­نشیند. به سمتم می­‌آیند فکر می­‌کنند من از آنها می­‌ترسم؛ ولی کور خوانده‌­اند. صدای شاه‌محمد که می‌­آید نگاهش می­‌کنم مرا صدا می­‌کند. دارند کشان‌­­کشان با خودشان برش می­‌گردانند به زندان. قنداقه تفنگ که به سینه­‌ام می­خورد پخش زمین می­‌شوم. درد تمام وجودم را فرا می‌گیرد. می‌خواهم از جایم بلند شوم که چیز محکم به سرم می‌خورد سرم گیج می‌رود، چشمانم سیاه می‌شود، دیگر متوجه چیزی نمی‌شوم.

***

دلم شور می­‌زند، نه برای خودم برای دخترم، برای پسرکم که در گهواره خوابیده و منتظر است تا مادرش برگردد. کاش پسرم را هم به زن همسایه سپرده بودم. نگاهی به اسلحه‌­هایی که به سمتم گرفته شده است می­‌کنم. چند پاسدار جوان هم مانند من اسیر این نامردها شده‌اند، من از مُردن نمی­‌ترسم. تکلیف شاه­‌محمد چه می‌­شود. سرم را رو به آسمان بلند می­‌کنم. زیر لب شهادتین را می­‌گویم هنوز نام محمد(ص) بر زبانم است که فریاد آتش به گوشم می­‌رسد. کاش پسرم را به زن همسایه سپرده بودم…

 

پیوست: پسر بانو فاطمه اسدی به علت آن که کسی در جریان ماندن او درگهواره نبوده به آغوش مادرش پر می‌کشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط