به گزارش متادخت، به دستان زن نگاه میکنم که گوشه شالش را در دست گرفته و آن را دور انگشتانش میپیچد. میگویم:
- در خدمتم خانوم!
- من میخوام از همسرم جدا شم.
خودکارم را برمیدارم تا مواردی را که میگوید در پرونده یادداشت کنم.
- راستش من رفتم خواستگاری شوهرم، میدونستم تصادف کرد و احتمالاً نمیتونیم با هم رابطه داشته باشیم. ولی فکر میکردم این که دوستش دارم، این که از لحاظ مالی موقعیت خوبی داره، این که موقعیت اجتماعیش عالیه، کفایت میکنه. ولی الان میبینم که نمیشه این طوری ادامه داد. من دلم میخواد مادر شم، همسرم میگه یه بچه از پرورشگاه بیاریم، ولی من بچه خودمو میخوام بزرگ کنم.
سرم را از میان کاغذها بلند میکنم و میگویم:
- خانم شما با علم به مشکل همسرتون باهاش ازدواج کردین!
- میدونم، ولی مگه آدمها فرشتهن که اشتباه نکنن، بهش میگم طلاقم بده، ولی گوش نمیکنه. میگه تو با احساسات من بازی کردی! حالا منم طلاقت نمیدم تا موهات مثل دندونات سفید شه.
سرم را به نشانه تأسف تکان میدهم.
- خب الان شما راه دیگهای ندارید جز این که درخواست طلاق بدین تا دادگاه حکم به طلاق بده، که این هم زمانبره.
زن کمی روی مبل خودش را جابهجا میکند و میگوید:
- من تو اینترنت سرچ کردم، نوشته بود من در این حالت حق فسخ نکاح دارم، اونطوری نظر شوهرم هم اهمیتی نداره.
- بله این حقو داشتید، ولی نه در این حالتی که شما با علم به داشتن مشکل به خواستگاری ایشون رفتید. هیچ راه دیگهای جز درخواست طلاق وجود نداره.
زن روی مبل وا میرود. یاد ضربالمثل خود کرده را تدبیر نیست میافتم که حکایت این خانم بود. زن بلند میشود و بدون این که حرفی بزند از دفتر بیرون میرود.
پیوست:
ماده 1126 قانون مدنی: هر یک از زوجین قبل از عقد عالِم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.