به گزارش متادخت، راهروی دادگاه برایم کش میآید. دست فرزاد را محکم در دست گرفتهام تا در ازدحام و شلوغی دادگاه گم نشود. این که کسی را در این شهر بزرگ ندارم که حتی بتوانم برای ساعتی پسرم را پیش او بگذارم، خودش غم بزرگی است. روی صندلی مینشینم تا نوبتم شود و صدایم کنند. فرزاد یک جا نمینشیند و در حال جست و خیز است. سعی میکنم نگاهم را از رویش برندارم ولی نمیشود، هر لحظه خاطرات گذشته حواسم را از او پرت میکند. برای بقیه مثل برق و باد گذشت اما برای من این چهار سال به سختی گذشت. بیخبری تمام موهایم را سفید کرد. زن سی و دو سالهای که هر کس او را ببیند فکر میکند چهل سال از عمرش گذشته.
علی میخواست ما زندگی بهتری داشته باشیم. هر چقدر گفتم که من به همین زندگی کارگری راضیم گوشش بدهکار نبود. گفت میرود ترکیه و خیلی زود ما را هم با خودش میبرد و امروز چهار سال و شش ماه و ده روز است که علی از خانه خارج شده و من دیگر هیچ خبری از او ندارم. نمیدانم مرده است یا زنده؟ شاید هم الان ازدواج کرده و بچه دارد. خیلی به دنبالش گشتم ولی قطرهای شده و در زمین فرو رفته است. فرزاد خودش را در آغوشم پرت میکند، سرش را میبوسم. منشی دادگاه صدایم میکند. رو به روی قاضی که میایستم، به تصمیمی که گرفتهام فکر میکنم. راه دیگری ندارم علی رفته، دلم میخواهد زنده باشد ولی این بلاتکلیفی را بیشتر از این نمیتوانم تحمل کنم.
«آقای قاضی من دیگه خسته شدم …»
پیوست
ماده ۱۰۲۹ قانون مدنی: هرگاه شخص چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد زن او میتواند تقاضای طلاق کند در این صورت با رعایت ماده ۱۰۲۳ حاکم او را طلاق میدهد.
ماده ۱۰۳۰ قانون مدنی: اگر شخص غایب قبل از وقوع طلاق و قبل از انقضای مدت عده مراجعت نماید نسبت به طلاق حق رجوع دارد ولی بعد از انقضا مدت مزبور حق رجوع ندارد.