به گزارش متادخت، استکان چایاش را برداشت، باید خودش را آرام نشان میداد، وقت آن نبود که بخواهد احساساتش را درگیر بزرگترین انتخاب زندگیاش بکند. ساسان همانطور خیره نگاه میکرد.
– ببین ساسان! وقتی آدما میفهمن که اشتباه کردن باید اشتباهشونو جبران کنن. ما هم بهتره همین الان جلوی یه اشتباه بزرگ رو بگیریم.
ساسان عصبی خندید و بعد ادای حرف زدن سحر را درآورد.
– جلوی اشتباه بزرگ رو بگیریم
سحر با تأسف سرش را تکان داد. این بار ساسان صدایش را بالا برد.
– مگه من مسخره توام! امروز عاشق بشی فردا فارغ، ما اومدیم خواستگاری بله برون گرفتیم، حالا شب خوابیدی صبح پاشدی اومدی برای من اراجیف به هم میبافی؟!
سحر منتظر این برخوردها بود. این چند ماهی که با هم نامزد کرده بودند متوجه شده بود که اشتباه کرده، ساسان با مردی که در رویاهایش منتظرش بود، خیلی فرق میکرد. برای هر مسئله کوچکی داد و بیداد راه میانداخت و فحاشی میکرد.
– ببین ساسان! حرف یه عمر زندگیه ما با هم نامزد کردیم که همدیگر رو بشناسیم، هنوزم اتفاقی نیفتاده. نه عقد کردیم نه صیغه محرمیت خونده شده. من با خانودهام صحبت کردم، اونا هم موافقن، همین الان همه چیز رو تموم کنیم بهتر از اینه که بعدا با دوتا بچه بخوایم طلاق بگیریم.
ساسان انگشتش را رو به روی صورت سحر گرفت و شروع به تهدید کرد.
– ببین تو به من قول ازدواج دادی، ما کلی هزینه کردیم. به اون انگشتر برلیان تو دستت یه نگاه بکن، کلی پول همون شده! بخوای اذیتم کنی اذیتت میکنم، میرم ازت شکایت میکنم…
سحر از جایش بلند میشود. انگشتر را از دستش درمیآورد و روی میز میگذارد.
– شکایت هم بکنی هیچ چیزی عوض نمیشه. من حاضر نیستم با تو زیر یه سقف زندگی کنم. اینم حلقه برلیانت! بقیه چیزایی رو هم که برام خریدی امشب میفرستم در خونتون…
سحر به سمت در راه افتاد تا زودتر از سرنوشتی که میخواست همه چیزش را نابود کند، فرار کند. صدای فریادهای ساسان به گوشش میرسید که بیچارهاش میکند اما همین فریادها نشان میداد که اشتباه نکرده است.
پیوست:
ماده 1035 قانون مدنی: وعده ازدواج ایجاد علقه زوجیت نمیکند؛ گرچه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر گردیده، پرداخت شده باشد. بنابراین هر یک از زن و مرد مادامی که عقد نکاح جاری نشده میتواند از وصلت امتناع کند و طرف مقابل نمیتواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج کرده و یا از جهت صرف امتناع وصلت مطالبه خسارتی نماید.