متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چهل و یکم

کتاب چهل و یکم رمانی است برگرفته از شخصیت یکی از کسانی که در کشتار آن روز خونین حضور داشته، او نه کسی را کشته بود و نه کسی را نجات داده بود، اما بعد از مدتی عذاب وجدان گربیانش را گرفته و او را به مسجد گوهرشاد بازگردانده بود.

به گزارش متادخت، «روزهای زیادی از روزی که به مشهد آمده بود می‌گذشت. آیا از همان ابتدا مزدوری بود که او را گماشته بودند تا به زوار حرم شلیک کند؟ آیا به اختیار خودش آمده بود یا ید اجبار زمانه او را به اینجا کشانده بود؟ حالا یک سالی می‌شد که حوالی حرم پرسه می‌زد. سرش را بلند کرد و به گنبد طلایی حرم امام هشتم خیره شد. ناگهان اشک در چشمانش جوشید. بغض رهایش نمی‌کرد و راه نفسش را بسته بود. منگ و مردد بود شرم حضور داشت. هوا سرد بود، برگشت و رفت به سمت مسجد گوهرشاد. جانش در قلیان بود و سرتا پایش درد می‌کرد. با خود گفت:«به حرم امام نمی‌روم مگر این که چهل شب نماز شب بخوانم. باید توبه کار شوم و بعد می‌روم زیارت. حالا این جا، جای من نیست. کجا لیاقت پابوسی تو را دارم…»

حمید بابایی نویسنده کتاب چهل و یکم روایتی ادبی و جذاب را قرین با سوژه‌ای خاص کرد است که حاصل آن کتاب چهل و یکم است. کتابی که یکی از مهمترین و شاید غم‌‌انگیزترین وقایع تاریخ این سرزمین در مورد حجاب را به تصویر کشیده است. اتفاقی سهمگین در جوار حرم ملکوتی امام رضا کشتار زنان و مردان بی‌گناهی که در مسجد گوهر شاد تحصن کرده بودند تا شاید بتوانند مخالفتشان را به گوش رضا شاه برسانند، اما چیزی جر تیر سرخ نسیبشان نشد.

کتاب چهل و یکم رمانی است برگرفته از شخصیت یکی از کسانی که در کشتار آن روز خونین حضور داشته، او نه کسی را کشته بود و نه کسی را نجات داده بود، اما بعد از مدتی عذاب وجدان گربیانش را گرفته و او را به مسجد گوهرشاد بازگردانده بود.

فضاسازی کتاب به قدری دقیق است که خوانده به همان سال‌ها سفر می‌کند و در کنار ادریس نظاره‌گر واقعه‌ای هولناک است، واقعه‌ای که حکومت پهلوی هر چه تلاش کرد نتوانست ابعاد عظیم آن را پنهان کند.

اگر به خواندن رمان علاقه دارید و یا برگ‌های تاریخ این سرزمین برایتان ارزشمند است خواندن این کتاب را از دست ندهید.

چهل و یکم

حمید بابایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط