به گزارش متادخت، سکوت عجیبی حاکم شده، سیفالله دست به محاسنش میکشد و بعد رو به سوی خواهر کوچکترش میکند و میگوید: تا بوده تو این روستا رسم بوده که زمین پدر به پسر ارث میرسیده. تا حالا کجا به دختر زمین ارث دادن که ما بدیم؟ قشون کشیدی اومدی این جا چی میگی؟ اگر هم ارث میخوای هر موقع خونه حاجی خدا بیامرز رو فروختیم میاریم سهمتو میدیم. الانم که قصد فروش نداریم. میخوای تو روستا بگن بچههای حاج عبدالله کفن باباشون خشک نشده خونهشو فروختن؟! تا وقتی من زندهم خونه حاجی سر جاش میمونه.
شهلا سعی میکند آرام باشد، نگاهی به خواهران و برادران دیگرش میکند و بعد آب دهانش را قورت میدهد و میگوید: خان داداش شما بزرگ مایی ولی روا نیست در حق دخترا ظلم کنی! هم تو شرع هم تو قانون دختر از پدرش ارث میبره. کجای قانون گفته زمین مال پسره؟ یه نگاه به سهیلا بکن، دو تا بچه مریض داره، صدیقه میخواد پسرشو داماد کنه، اصلا من به جهنم، میخوای بخاطر حرف مردم حق اینا رو ندی آخه خدا رو خوش میاد؟
سیفالله صدایش را بالا میبرد و هر چه دلش میخواهد نثار شهلا میکند. هیچ کس هیچ چیز نمیگوید. همه فقط نظاره میکنند. سهیلا رو به خواهران دیگرش میکند و میگوید: شما نمیخواید چیزی بگید؟ فقط نشستید منو نگاه میکنید؟
باز هم صدا از کسی در نمیآید. سیفالله که موقعیت را مناسب میبیند میگوید: همه مثل تو چشم سفید نیستن! سهم تو رو از خونه، خودم بهت میدم. ولی بدون دیگه تو خانواده جایی نداری. شهلا مظلومانه فقط نگاه میکند، باورش نمیشود برای گرفتن حق خودش از خانواده بیرونش کنند. او و خواهرانش نمیخواستند شکایت کنند و همین باعث شده بود که برادرانش به راحتی حق آنها را نادیده بگیرند.
پیوست: ماده 907 قانون مدنی
اگر متوفی ابوین نداشته و یک و یا چند اولاد داشته باشد ترکه بر طریق ذیل تقسیم میشود:
اگر فزند منحصر به یکی باشد خواه پسر خواه دختر تمام ترکه به او میرسد.
اگر اولاد متعدد باشند ولی تمام پسر یا دختر ترکه بین آنها بالسویه تقسیم میشود.
اگر اولاد متعدد باشند و بعضی از آنها پسر و بعضی دختر، پسر دو برابر دختر میبرد.