به گزارش متادخت، منتظر بود تا جواب آزمایشش بیاید، دلش بدجوری شور میزد در این بیست و هشت سالگی که زندگی کرده بود فکرش را هم نمیکرد بخواهد آزمایش ایدز بدهد. خانم منشی که صدایش کرد دلش هوری ریخت پایین، با دستان لرزان جلوی کانتر آزمایشگاه ایستاد آزمایش را گرفت و نگاه کرد جواب منفی بود نفس راحتی کشید اما دیگر مقاومت نکرد و اجازه داد تا اشکهایش جاری شود. روی صندلی نشست منشی آزمایشگاه که حالش را دید لیوان آبی برایش آورد و کنارش نشست.
- حالتون خوبه؟ جواب آزمایشون بد بود؟
برگه آزمایش را سمت منشی گرفت. منشی برگه را باز کرد دستش را روی شانهاش گذاشت و گفت:
- این که منفیه چرا داری گریه میکنی؟
- بدبختم کرد، با هرزگیهاش داشت زندگی منو نابود میکرد، هشت ساله دارم باهاش زندگی میکنم روزی نبوده که با این کارهاش آزارم نده. هی دندون رو جگرم گذاشتم چون جایی نداشتم برم اونم از بیکسی من استفاده کرد. ولی دیگه نمیتونم میخوام برم دادگاه درخواست طلاق بدم. توی کوچه بخوابم بهتره تا با این نامرد زندگی کنم. حالا که مریض شده یاده من افتاده، میگه طلاقت نمیدم ولی من طلاقم میگیرم. نمیخوام دیگه چشمم تو چشمش بیفته.
- وضع مالیش خوبه؟ میتونی مهریهات بگیری؟
- وضع مالی اون خوبه، ولی من مهریهام فقط پنج شاخه گل نرگسه!
منشی از جایش بلند شد و گوشی تلفنش را برداشت.
- نگران نباش دختر عموم وکیل الان شمارش میدم بهت، حتما یه راه حلی برات داره که آواره نشی.
در میان اشکهایش لبخندی روی لبانش نشست هنوز آدمهای خوب وجود داشتند.
پیوست:
ماده 11 قانون حمایت از خانواده:
دادگاه میتواند به تقاضای هر یک از طرفین در صورتی که صدور گواهی عدم امکان سازش مستند به سوء رفتار و قصور طرف دیگر باشد، او را با توجه به وضع و سن طرفین و مدت زناشویی به پرداخت مقرری ماهانه متناسبی در حق طرف دیگر محکوم نماید، مشروط به این که عدم بضاعت متقاضی و استطاعت طرف دیگر محرز باشد. پرداخت مقرری مذکور در صورت ازدواج یا فوت محکوم له به حکم همان دادگاه حسب مورد تقلیل یافته یا قطع خواهد شد.