به گزارش متادخت، جلال آلاحمد در ادبیات داستانی ایران نامآشناست و کمتر کسی را میتوان یافت که کتابی از او نخوانده باشد. جلال در جنبش روشنفکری ایران و ادبیات داستانی تأثیرگذار بوده است.
شخصیتهای زن در داستانهای جلال متأثر از فضای مردسالاری جامعهی آن روزگار بودند. زن در داستانهای او معمولاً از خود هیچ اختیاری نداشته و از سوی مردان مورد اذیت و آزار قرار میگیرد. کتاب زن زیادی نیز روایتگر داستان زنان مفلوکی است که هویت مستقلی از خود ندارند و در محیطی زندگی میکنند که آزادی و تساوی برای آنان معنا ندارد. این کتاب مجموعهای از نُه داستان است. زنان این کتاب یا هوو دارند یا به دنبال دوا و درمان برای بچهدار شدن و یا در حال نیش و کنایه زدن به همدیگر هستند. در واقع جلال تلاش کرده است داستان بدبختی زنان طبقه متوسط و پایین را به نمایش بگذارد.
نثر داستانهای آل احمد آکنده از اصطلاحات روزمرهی مردمی و آمیخته با ادبیات عامیانه است؛ به همین دلیل جذابیت خاصی هم برای خوانندگان زمان حیاتش و هم برای خوانندگان معاصر دارد.
***
این حرفها را اگر آدم برای کسی نگوید، دلش میترکد. چه طور میشود تحملش را کرد که پس از سی و چهار سال ماندن در خانه پدر، سر چهل روز آدم را دوباره برش گردانند بیخ ریش بابا ببندند؟ حالا که مردم این حرفها را میزنند چرا خودم نزنم؟ آن هم خدایا خودت شاهدی که من تقصیری نداشتم. آخر من چه تقصیری داشتم؟ حتی یک جفت جوراب بیقابلیت هم نخواستم که برایم بخرد. خود از خدا بیخبرش از هم چیز هم خبر داشت. میدانست چند سالم است. یک بار هم سر و رویم را دیده بود. پدرم برایش گفته بود یک بار دیدن حلال است. از قضیه موی سرم هم باخبر بود. تازه مگر خودش چه دسته گلی بود؟ یک آدم شل و بدترکیب ریشو با آن عینکهای کلفت و دسته آهنیاش…
***
پارگراف کوتاهی از داستان کوتاه زن زیادی که در بالا آمده است نشان از جذابیت قلم نویسنده و همراه کردن مخاطب را با خود دارد.
کتاب زن زیادی
نوشته جلال آل احمد