به گزارش متادخت، شبکه نتفیلکیس اخیرا با مینی سریال شش قسمتی زوج بینقص توانست مخاطبان زیادی را به سوی خود جلب کند. The perfect couple که اقتباسی است از کتابی با همین نام، در تلاش است تا روایتی مرموز و مهیج را از زندگی زوج وینبری در بستر درام خانوادگی به تصویر بکشد و تا حد زیادی نیز در این امر موفق عمل کرده.
داستان اصلی زوج بینقص، حول محور خیانت و پایداری در روابط طولانی مدت میچرخد. نیکول کیدمن که در سریالهای «فروپاشی»[1] و «دروغهای کوچک بزرگ»[2] توانست توانایی خود را به رخ بکشد، این بار نیز با بازی یخچالی در نقش گریر وینبری[3] بسیار جذاب عمل کرده که سبب شده به یکی از نقاط قوت سریال تبدیل شود.
داستان در جزیره بسیار زیبا، رویایی و بکر نانتاکت رخ میدهد. مخاطب با خانوادهای مرفه، بسیار ثروتمند، قدرتمند و در ظاهر منسجم روبروست که در کشاکش برگزاری مراسم عروسی پسرشان هستند. خانوادهای که در آن پدر و مادر، جایگاه اجتماعی بالایی دارند و لذا خود را از بسیاری از قوانین اجتماعی مصون میپندارند. کشف جنازه در شب عروسی همه چیز را به یکباره دگرگون میکند.
همه اعضای خانواده و علاوه بر آن خدمه، وکیل و دوستان، تک به تک برای پرسش و پاسخ به اداره پلیس احضار میشوند. در هر کدام از سکانسها، مخاطب با رازهای سر به مهری آشنا میشود که در ادامه کلید حل معما خواهد بود.
منافع فردی و تضادهای بیرونی و درونی سبب میشود هر کدام از شخصیتها، سایر اعضای خانواده را از نگاه خود قضاوت و تحلیل کنند. خانوادهای که تا چندی پیش همه در کنار هم بودند، پس از کشف جنازه تبدیل به یک عکس خانوادگی سرد میشوند که گویی به اجبار گریر تنها برای حفظ شکل، نه بنیان خانواده در کنار هم ایستادهاند و لبخند میزنند.
گریر وینبری؛ مادر به ظاهر مقتدر
در کشاکش داستان، گریر به عنوان شخصیت مستقل، متعهد و بسیار کنترلگر و خالی از عاطفه ظاهر میشود و تلاش میکند خانواده را با هر ابزاری از جمله مصاحبه خبری و برگزاری جشن کتاب از فروپاشی حفظ کند. زنی قوی و بیعیب و نقص در قالب مادر خانواده که چتر حمایت و سلطه خود را همواره بر سر همه اعضا نگه داشته است. وجود گریر نشان از خانوادهای است سرشار از تناقض.
خانوادهای به ظاهر شیک، متمول و آراسته ولی در باطن متلاشی شده. زمانی که فرصتی برای معاشرت و گفتگو باز میشود که نمونه آن در سکانس شام خوردن است، همه اعضای خانواده، عقدههای فرو خورده خود را بروز میدهند و تلاش میکنند در رقابتی ناسالم خود را به عنوان هویت مستقل عرضه کنند. همین امر نشان میدهد که پول و ثروت به تنهایی حافظ منافع خانواده نبوده و در کنار سرمایه مادی، قطعا سرمایه اجتماعی، عاطفی و پیوندهای خانوادگی و همدلی در حفظ این نهاد تاثیرگذار است.
هویتیابی فرزندان
در این بین نقش پدر و مادر به عنوان اصلیترین اعضا نباید کمرنگ شود. والدین دقیقا همان افرادی هستند که هویت فرزندان را شکل میدهند. خانواده ویبنری که هویت خود را بر ثروت و مادیات بنا کرده است، سبب شده هویت و رفتار پسران نیز نابسامان و بلاتکلیف باشد.
پدر خانواده که مشکلات اخلاقی بسیاری دارد و در طول سالهای زندگی نشان داده که نتوانسته به همسر و خانواده خود متعهدانه عمل کند، قطعا نمیتواند الگوی مناسبی برای فرزندان باشد. همچنین مادر خانواده که در ویترین، زنی بسیار جذاب و مقتدر است وقتی پرده از راز زندگی خود برمیدارد، بنیان فکری خانواده فرو میریزد.
زنی که دیروز بدون نقص بوده اکنون خود را به عنوان زنی بدکاره معرفی میکند که برای گذران زندگی مجبور بوده با مردان متعددی رابطه داشته باشد؛ از جمله همسر فعلی خود. گریر نماد زنی است جنگنده که تلاش میکند تا هیچ کس از عیبها و ضعفهایش باخبر نشود اما فشار روانی و اجتماعی حوادث رخ داده در نهایت او را وادار به برونریزی و ترکاندن حباب زنانگی خود میکند.
در مقابل آمیلیا، عروس جدید خانواده، از خانوادهای معمولی برخاسته و وارد رابطه با بنجی[4] شده است و حال تمام رفتارها و هنجارهای موجود در خانواده وینبری برای او سوال برانگیز است. تلاش او برای ارتباط خانوادگی با خانواده همسر در انتها و با برملا شدن رازها، تبدیل به نفرت و جدایی میشود. آمیلیا با وجود ترس و احساس ناامنی باز هم در تلاش است تا زنی مستقل و قوی باشد. کشاکش با این تضاد درونی قطعا برای هر کنشگری فرساینده است.
نقص زوج بینقص
با وجود تمام نکات قوتی که اشاره شد و داستان مهیج و جذاب زوج بینقص باید صادقانه اذعان داشت که تعداد مخاطب هیچگاه دلیلی بر خوب بودن و بینقص بودن سریال نخواهد بود. کلیشهای بودن داستان، عرضه روایتهای کوتاه و بریده از شخصیتهای داستان و پایانبندی عجولانه قصه از نقاط ضعف سریال است که سبب میشود ذهن مخاطب بدون پرداخت و تحلیل کافی رها شود.
سریالها و مینی سریالهای بسیار قویتر از زوج بینقص هستند که عمق فاجعه در خانوادههای ثروتمند و معتبر را بهتر و درستتر به نمایش کشیدهاند. خانوادههایی که گمان میکنند تنها با زندگی لوکس و حفظ ظاهر زندگی، همه چیز از بیرون عالی به نظر میرسد و همین کافی است اما آنچه نادیده انگاشته شده بن مایه اصلی خانواده است.
ثروت اگرچه به رفاه و پیشرفت خانواده کمک شایانی میکند اما به تنهایی سبب سلامت روانی و عاطفی خانواده نخواهد بود. هسته اصلی زندگی، روابط خانوادگی و پیوند عاطفی عمیق و پایدار است، پیوندی که در شکل دادن به آن قطعا پدر و مادر نقش بسیار پررنگی دارند.
به قلم پگاه روشان شمال؛ دکترای جامعهشناسی فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی