به گزارش متادخت، قشر دانشآموز و نوجوان در هر جامعهای به لحاظ پتانسیل و توانایی و انرژیهای فراوانی که در وجودشان دارند نقش موثری را در آینده هر کشوری ایفاء میکنند و سرمایههای واقعی هر کشوری هستند. همانطور که امام راحل (ره) در بحبوحه انقلاب اسلامی خطاب به دانشآموزان فرمودند: «امید من به شما دبستانیهاست».
ایشان هوشمندانه به سربازان این سرزمین مینگریستند زیرا دانشآموزان توانسته بود در پیروزی انقلاب اسلامی نقش خود را به خوبی ایفا کنند. درست در آغاز روزهای پر تلاطم انقلاب اسلامی هرکس که میتوانست کاری انجام دهد بیکار نمینشست. پیر و جوان، زن و مرد هم نداشت. در این میان دانشآموزان هم دست به کار شدند؛ همانطور که در سالهای قبل تلاش کرده بودند تا این روزها را به چشم ببینند.
هیس! دخترها شهید نمیشوند
روز 13 آبان 1357 دانشآموزان مدارس را تعطیل کردند و برای حمایت از دانشجویان اجتماع کرده در دانشگاه تهران، راهی خیابان انقلاب شدند. آنها قصد داشتند این بار خودشان را در تاریخ جاودانه کنند.
نزدیک ظهر بود که سفیر گلوله زوزهکشان فضای دانشگاه را شکست و خون دانشآموزان و دانشجویان در هم آمیخته شد. در آن واقعه تأسفبرانگیز 60 دانش آموز به خاک و خون کشیده شدند. به همین مناسبت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در پاسداشت این نوجوانان روز 13 آبان به نام دانشآموز نامگذاری شد.
این تنها بخش کوچکی از حضور دانشآموزان در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن در طول هشت سال دفاع مقدس بود، که شاید رنگ و بویی مردانهتر داشت. در میان شهدای دانشآموز، دختران دانشآموزی بودند که جانشان را در پای هدف خود گذاشته و در همان نوجوانی ره صد ساله را یک شبه پیمودند، دخترانی مانند الهه زینالی پور، مهری زارع عباس آبادی و محبوبه دانش آشتیانی، دانش آموزانی که در جریان انقلاب اسلامی به دست مامورا سفاک رژیم شاهنشاهی به شهادت رسیدند.
محبوبه دانشآشتیانی
دانشآموز سال دوم دبیرستان بود. دو سال آخر تحصیلش همزمان شده بود با اوجگیری مبارزات بر علیه رژیم ستم شاهی. محبوبه که از سطح بینش و آگاهی خوبی برخوردار بود به شکل جدی وارد مبارزات شد. در خاطراتی که از او نقل شده است آمده که محبوبه راهی شده بود تا به همراه سایر مردم که به طرف خیابان کوکاکولا میرفتند در تظاهرات شرکت کند.
مردها به محبوبه گفتند: شما برو و اینجا نمان. محبوبه اما قاطعانه پاسخ داد بود: «اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد، اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید». محبوبه در اوج درگیری ها در روز 17 شهریور در میدان ژاله با شلیک گلوله یکی از ماموران به شهادت رسید.
الهه زینال پور
13 سال بیشتر نداشت، همراه مادر و خواهرش برای شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی راهی خیابانهای مشهد شده بود. کارکنان استانداری تحصن کرده بودند و مردم برای همراهی آنها خودشان را از هر کجای شهر بود به آنجا میرساندند. تانکها مردم را محاصره کرده بودند.
ناگهان قیامتی به پا شد، تانکها شروع به حرکت کردند و به میان مردم آمدند. چادر الهه در بین چرخهای تانک گیر کرد و تانک مسافتی طولانی او را با خودش میکشاند. الهه بر اثر همان حادثه ضربه مغری شد و درست سه روز بعد همانطور که به مادرش گفته بود به آرزویش رسید.
مهری زارع عباس آبادی
15 دی 1357 بود. مهری مثل روزهای قبل که در تظاهرات شرکت میکرد به جمع معترضین پیوست. هنوز از میدان پانزده خرداد دور نشده بود که حمله ماموران رژیم باعث مجروحیت شدید او شد. مهری بعد از سه ماه مجروحیت در سن 14 سالگی به شهادت رسید. مهری زارع دختری از خود گذشته بود و زمانی که دوستش الهه زینال پور در میان زنجیرهای تانک گیر افتاده بود تنها کسی بود که به کمک او رفت.
داستان این سه دختر تنها گوشهای بود از زندگی دختران دانشآموز شهیدی که شاید کمتر کسی از آنها یاد کند. دخترانی که به اندازه تمام پسران و مردان این سرزمین تلاش کردند تا حکومت جور و فساد ستم شاهی را سرنگون کنند و در این مسیر جانشان را بر کف دست گرفتند.
درست است که تعداد دختران شهید دانشآموز در جریانات انقلاب اسلامی نسبت کمتری را در مقابل پسران به خود اختصاص داده است اما همین امر نشان دهنده ظلمی بزرگ در حق دختران بوده زیرا در آن ایام دختران به نسبت کمی از پسران امکان ادامه تحصیل و حضور در مدارس را داشتند، که این مساله یا ناشی فقر شدید مالی و فرهنگی و یا محیط نامناسب مدارس و غیر اسلامی بودن آنها بود و همین حضور کوچک دختران با این که شاید ماجرایی منحصر به فرد را همراه نداشته باشد نشان از روح بلند و توانای و بینش و آگاهی آنان دارد.
به قلم مرضیه ولی حصاری، پژوهشگر حوزه زنان و خانواده