به گزارش متادخت، «پادشاه زن» فیلمی درام، مهیج و اکشن به نویسندگی دینا استیونز و کارگردانی جینا پرینس-بایدوود است که در سال 2022 در آمریکا به اکران درآمد. این فیلم داستان زنان «آگوجیه» را روایت میکند که از قرن هفدهم تا نوزدهم میلادی ارتش پادشاه «قزو» و محافظان قبیله «داهومی» در آفریقای غربی محسوب میشوند. نانیسکا با بازی ویولا دیویس، فرمانده گروهی از زنان ارتش آگوجیه است که از مردمش محافظت میکند.
گلادیاتورهای مؤنث
در دنیای وحشی سال 1823 آفریقای غربی، یک زن سیاهپوست تنها به دو منظور مورد اهمیت قرار میگیرد؛ او یا باید بردهای خدمتکار باشد که مجبور به اجرای فرمایشات ریز و درشت اربابانش است و یا در مزرعه یا آشپزخانه او فعالیت میکند و در غیر این صورت باید به عنوان یک برده جنسی در دست موجودات وحشی و بیبند و باری قرار گیرد که او را وسیله سرگرمی خود میدانند.
اما آگوجیه با سایر زنان فرق دارد؛ او لباس رزم میپوشد، به جای جواهرات بدنش را با زخمهای بیشمار زینت میدهد، از زیبایی زنانهاش میگذرد، شمشیر و نیزه به دست میگیرد و حتی از ناخنهایش به عنوان سلاح استفاده میکند تا اسیر هیچ مردی نشود. آگوجیه یک زن گلادیاتور است که سختترین مراحل رزم را پشت سر میگذارد و اگر زنده بماند عضو ارتش پادشاه قزو و محافظ قبیله داهومی میشود.
حس مادری، نقطه ضعف یا قوت؟
فیلم با حمله نانیسکا و ارتش آگوجیه برای بازپس گیری زنان داهومی که توسط قبیلهی اویو دزدیده شدهاند آغاز میشود. فضای تاریک ابتدایی فیلم در کنار پوست سیاه زنان آگوجیه و برق شمشیرهای آنها همزمان حس زیباییشناسی، ترس و تحسین را در وجود مخاطب بیدار میکند؛
اما با گذشت زمان و آشنایی بیشتر با فضای مهیج داستان درمییابیم که نانیسکا در پسِ ظاهر جذاب، قدرتمند و نفوذ ناپذیرش، دردی کهنه و ترسی قدیمی را مخفی کرده که برملا شدن آن ممکن است به او ضربهای هولناک وارد کند؛ او در خاطراتش گمشدهای دارد که به خاطر رها کردن آن، خود را مقصر میداند. کودکی که نانیسکا او را به خانوادهای ناشناس سپرده و حالا به یکباره از یک قدمی او سردرآورده است!
شخصیت داوی با بازی توسو امبادا، همان فرزند گمشده نانیسکا است که در ابتدا به عنوان نقطه ضعف او معرفی میشود و مخاطب را با بُعد دیگری از این نقش روبرو میکند؛ اما دزدیده شدن او به دست قبیله اویو در نهایت این ضعف را به نقطه قوت او تبدیل میکند.
مادری، سپری در برابر آتش
قانون آگوجیه این است که زن باید عشق را از یاد ببرد و هیچ مردی را نپذیرد؛ حال اگر برملا شود که نانیسکا، ژنرال ارشد آگوجیه، یک دختر دارد، او با جان خود باید بهای این پنهانکاری را بپردازد. اما دزدیده شدن داوی نمیگذارد او به زندگی خود لحظهای فکر کند و شبانه برای ترک قبیله داهومی آماده میشود تا به تنهایی رهسپار قبیله دشمن شده و اگر لازم باشد با مرگ روبرو شود اما دخترش را آزاد کند.
حس مادری در این بخش از داستان برای او نقش سپری در برابر آتش را بازی میکند. وقتی خطر فرزندی را تهدید میکند، مادر بدون فکر به جان خود، به سوی خطر میشتابد. حسی که هر زنی به صورت بالقوه آن را درک میکند.
ظلم به زنان با قالبی جذاب
«پادشاه زن» بدون شک حس افتخار را در هر زنی بیدار میکند. انتخاب سیاهپوستان به عنوان انسانهایی که در طول تاریخ مورد ظلم قرار گرفتهاند به عنوان چاشنی برای تفکر زنسالارانه عوامل تولید فیلم استفاده میشود تا نگاه فمینیستی آنها را توجیهپذیرتر کند.
آگوجیه زنانی هستند که باید برای رسیدن به جایگاه خود در ابتدا زن بودن خویش را انکار کنند؛ درست مانند زن محبوب فمینیسم که از ازدواج، فرزندآوری و وابستگی به خانواده فرار میکنند تا خود در رأس امور قرار گیرند و دیده شوند.
به قلم ماه منیر داستانپور، منتقد فیلم و سریال