به گزارش متادخت، زیر لب فاتحهای خواندم و با خود فکر کردم حالا مادرش چه میکند؟ خبر را از تلوزیون دیدم؛ انفجار مقابل یکی از مدارس ایرانی در سوریه، خبرنگار از شهادت یکی از رهبران حماس میگفت. من تجربهاش را داشتم فواد که شهید شد قلبم آتش گرفت اما نگذاشتم کسی حرارت داغش را بفهمد و بعد جهاد…
با آن که خودم را برای شهادت همه فرزندانم آماده کرده بودم ولی هر کدام که به شهادت رسیدند گویی تکهای از قلب من هم با آنها رفت و حالا تنها عماد برایم مانده بود، هرچند ممکن است دوسال پیدرپی نبینمش! دلم شور افتاد؛ کاش آن شب که عماد آمده بود بیدارمان میکرد. چند شب قبل با همسرش آمده بود و با کلید خودشان داخل شده بودند، ولی وقتی که دیده بودند ما خوابیم، بیدارمان نکرده بودند. تسبیحم را بر میدارم تا قبل از خواب ذکر بگویم شاید دلم آرام شود.
***
تازه کتاب قرآن را باز کرده بودند که گفتند مهمان آمده، بلند شدم، علی عمار از نمایندگان حزبالله بود. خوشآمد گفتم و تعارف کردم بنشیند. دلم گواهی میداد حامل خبرهای خوبی نیست. چهرهاش درهم بود اما سعی میکرد خودش را آرام نشان دهد.کمی حرف زد و بلاخره گفت عماد مجروح شده اما به خیر گذشته است. نفسم به شماره افتاده بود؛ نمیدانم چرا نمیتوانستم حرفش را باور کنم.
باز هم داشتم حرارت قلبم را پنهان میکردم. محکم و قاطع گفتم: «با من رو راست باشید، اگر اتفاقی افتاده بگوید. من قبلا دو پسرم را در این راه دادهام سومی را هم میدهم پس ترسی نداشته باشید و هر اتفاقی افتاده بگوید.» دلم اشتباه نکرده بود انفجار دیشب یکی از رهبران حماس را به شهادت نرسانده بود بلکه عماد من بود که به آرزویش رسیده بود. باورش برایم سخت بود شاید اشتباه کرده باشند. اما…
بلند شدم و سجادهام را برداشتم و سجده شکر به جا آوردم. باید نماز میخواندم تا آرام میشدم. نماز که تمام شد تسبیحم را برداشتم؛ نباید از خود ضعف نشان میدادم، نباید کاری میکردم که صهیونیستها را شاد کند باید به خانم زینب توسل میکردم. عماد هم فدای سر حسین..!
پیوست
آمنه سلامه منیه (مادر عماد، فواد و جهاد مغنیه) که اهل مقاومت به او لقب مادر شهدا داده بودند، از نخستین زنانی بود که در آغاز «وضعیت اسلامی» لبنان در نشر افکار شهید محمد باقر صدر بین زنان فعالیت کرد و توجه خاصی به مسئله فلسطین و محوریت مسئله فلسطین در اوضاع متشنج کشورهای اسلامی همزمان با پیروزی انقلاب ایران داشت. او در همه مراحل فعالیت فرمانده ِشهید، عماد مغنیه، که در چارچوب مقاومت و حتی در سختترین شرایط صورت میگرفت، عماد را همراهی میکرد.