به گزارش متادخت، ملافه را روی بچههایش کشید. همانطور بالای سرشان ایستاده بود و نگاهشان میکرد. چقدر دوستشان داشت، دستی روی سر پسرش کشید. چند روز بیشتر فرصت نداشت تا در کنارشان باشد. قطره اشکی از گوشه چشمش پایین آمد. اشک را پاک کرد پشت میز تحریرش نشست و شروع به نوشتن کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
من شهادت طلب «ریم صالح الریاشی» فرزند یگانهای شهید عزالدین قسام، این عملیات را به صورت مشترک با برادرانم در یگانهای شهدای الاقصی برای جلب رضایت خداوند عزوجل به انجام میرسانم؛ برای انتقام کشیدن از یهود، این دشمن بشریت و کسانی که در سرزمینم فساد میکنند در رفح و نابلس و رامالله و جنین و باقی شهرهای سرزمین عزیزم و برای پاک کردن مقداری از ننگی که به واسطه اعمال حاکم سازشکار بر پیشانی این امت نقش بسته است.
مردم قهرمانم!
به محض اینکه آنها به ما ضربهای بزنند، ما نیز انتقام خواهیم گرفت و آتش این خونخواهی شعلهور خواهد ماند و هر روز برافروختهتر خواهد شد تا آنجا که دشمن را بسوزاند و پرچم توحید را بر گستره سرزمین عزیزمان و بر مناره مسجد الاقصی مبارک برافراشته سازد و از شما برای موفقیت و پایداری خود طلب دعا میکنم. دیگر اینکه از خدای عزوجل میخواهم این عمل مرا خالصاً برای ذات کریم خویش قرار دهد و آن را واسطه ذلت یهود و آرامش دلهای مومنین قرار دهد «و هوالولی ذالک و القادر علیه».
بغض گلویش را گرفت خودکار را زمین گذاشت اسم مسجدالاقصی که میآمد احساساتش برانگیخته میشد. خوشحال بود که میخواست قدمی برای فلسطین بردارد. قرآن کوچکش را که روی میز بود برداشت و روی قلبش گذاشت همیشه اینطور به خود آرامش میداد، در افکار خودش بود که کسی صدایش کرد:
- مادر!
به خودش آمد، دلش پر کشید برای در آغوش کشیدن کودکش. بلند شد و دخترش را که دستانش را به سمتش دراز کرده بود در آغوش کشید. نفس عمیقی کشید تا عطر وجودش را خوب به خاطر بسپارد. زیر گوشش گفت:
- کاری میکنم که به من افتخار کنی..
پیوست:
ریم الصالح الریاشی هفتمین زن شهادتطلب فلسطینی بود که علیه صهیونیستها دست به عملیات شهادتطلبانه زد، اما عملیات وی با سایر عملیاتهای مشابه تفاوت داشت؛ او اولین مادر شهادتطلب فلسطینی بود.