متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

من پناهنده نیستم

به گزارش متادخت، شخصیت اصلی کتاب من پناهنده نیستم زنی است به نام رقیه که به اصرار پسرش شروع به تعریف داستان زندگی خود می‌کند. داستانی سرشار از رنج، هجرت و اتفات سخت برای فلسطینیان، حکایتی از اجبار خانوده‌های فلسطینی برای خروج از سرزمین و وطن‌شان و زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان به امید بازگشت به وطن. حکایت رقیه، حکایت عشق است. عشقی زنی به وطن که با آن زیسته و با آن خواهد مرد. او روایت‌گر داستان پر دردی است که از سال‌های نکبت برای فلسطینیان شروع و با آزادی جنوب لبنان به دست حزب‌الله پایان می‌گیرد.

به گزارش متادخت، شخصیت اصلی کتاب من پناهنده نیستم زنی است به نام رقیه که به اصرار پسرش شروع به تعریف داستان زندگی خود می‌کند. داستانی سرشار از رنج، هجرت و اتفات سخت برای فلسطینیان، حکایتی از  اجبار خانوده‌های فلسطینی برای خروج از سرزمین و وطن‌شان و زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان به امید بازگشت به وطن.

حکایت رقیه، حکایت عشق است. عشقی زنی به وطن که با آن زیسته و با آن خواهد مرد. او روایت‌گر داستان پر دردی است که از سال‌های نکبت برای فلسطینیان شروع و با آزادی جنوب لبنان به دست حزب‌الله پایان می‌گیرد. داستان او جمع اضداد است داستان عشق، مرگ و مقاومت و همین مسئله این کتاب را تبدیل کرده است به یکی از مهمترین رمان‌های ادبیات روایی عرب، که توانسته جایزه بین‌المللی کتاب قاهره را در سال 1994 به خودش اختصاص دهد.

«دریا به موازات روستا کشیده شده، صداها و رنگ‌های دریا داخلش پرسه می‌زنند و بوی آن دور تا دور روستا می‌پیچد. ما بوی دریا را حتی در رایحه نان طابون استشمام می‌کنیم مثل راه رفتن و حرف زدن، شنا کردن را هم یادم نیست چه وقت یاد گرفتم. سال‌های بعد که قرار شد برای زندگی به شهرهای ساحلی بروم خیال می‌کردم بیروت و شهر اسکندیه عین هم‌اند اما نبودند. دریا توی شهر‌ها فرق می‌کند. دریا از بالای ایوان بلند یا از روی آسفالت می‌بینی. دریا آن جاست اما موانع و سیم‌های خاردا تو را از آن جدا می‌کند برای همین باید مثل غریبه‌ها پیش دریا باشی داخل یکی از کافه‌های کنار ساحل بنشینی یا وسایل مثل چتر و صندلی و احتمالا حوله و مایو را که غریبه‌ها با خودشان می‌برند با خودت ببری. برای دین دریا مثل مهمان‌ها وقت مشخصی وجود دارد زمانت که تمام شود وسایلت را جمع می‌کنی و می‌روی.»

نکته مهمی که در در کتاب من پناهنده نیستم خودنمایی می‌کند آن است که در این کتاب فقط خانه و سرزمین موضوعیت ندارد بلکه در کنار حفظ آنها، روایت جنگ و تلاش مادران برای حفظ خانواده از فروپاشی و حفظ هویت در میانه پناهندگی، فرهنگ متفاوت و ساختار دنیای جدید حائز اهمیت است. مادران تلاش می‌کنند تا خانواده را حفظ کند تا زمان بازگشت به وطن و شاید به همین دلیل باشد که دنیا از منظر رقیه راوی قصه، سیاه مطلق نیست.

من پناهنده نیستم

رضوی عاشور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط