متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زیست زن مسلمان ایرانی الگوی سوم را امتداد داده است

پژهوشگر حوزه خانواده معتقد است: «فارغ از هرگونه نظریه پردازی، زنان مسلمان ایرانی دارند الگوی سوم را زیست و زندگی می‌کنند و زیست زن مسلمان ایرانی است که تا همین الآن الگوی سوم را نگه‌داشته و امتداد داده است.»

به گزارش متادخت، طیبه مجردیان: بسیاری از زنان پس از تولد فرزندشان با چالش جمع نقش‌های خانوادگی و اجتماعی روبرو می‌شوند. این جمع نقش‌ها، برای اغلب زنان قشر متوسط جامعه، طاقت‌فرسا است؛ به گونه‌ای که احساس می‌کنند بر یر یک دوراهی قرار گرفته‌اند و مجبور به انتخاب هستند. انتخاب هر گزینه نیز به معنای از دست دادن فرصت دیگر است. به همین دلیل، این موقعیت دشوار، که به «دوراهی خانه و جامعه» شهرت یافته، به یک مسئله اجتماعی برای زنان تبدیل شده است.

در همین زمینه، مصاحبه‌ای با خانم صفورا سادات امین جواهری درباره یادداشت ایشان با عنوان «گذشتن از دوراهی خانه و جامعه» انجام شده است. در ادامه، متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید:

«دوراهی خانه و جامعه» یک مسئله اجتماعی است

سوال: به گواهی تجربه زیسته ما خانم‌ها و پژوهش‌های مختلفی که صورت گرفته، خانم‌ها به خصوص بعد از مادری در جمع نقش‌های خانوادگی و اجتماعی‌شان دچار مشکل می‌شوند؛ به نحوی که احساس می‌کنند بر سر یک دوراهی قرار گرفتند و ناگزیر از انتخاب هستند. و انتخاب هر گزینه به معنای از دست دادن امکان دیگر است. درحالی که بیشتر خانم‌ها جمع این دوگانه را می‌خواهند. امروز در خدمت شما هستیم به خاطر یادداشتی که شما با همین موضوع نوشتید. شما به زیبایی وضعیتی که امروزه بسیاری از خانم‌های ما با آن دست به گریبان هستند را توصیف کردید. از شما خواهش ‌می‌کنم درباره این مسئله برای ما بفرمایید و اینکه تا به الآن چه راه‌هایی برای رفع این موقعیت دشوار و این دوگانه‌ها پیشنهاد شده است؟

ممنون از اینکه به این موضوع پرداختید. این موضوعی است که خیلی‌ از خانم‌ها دغدغه‌ آن را دارند و می‌خواهند که ما خیلی بیشتر درباره آن صحبت کنیم. وقتی با پدیده‌ای به صورت فراگیر مواجه هستیم یعنی در سطح ملی خودش را نشان می‌دهد و اذهان عمومی را درگیر می‌کند؛ این یک مسئله اجتماعی است. در مواجهه با مسائل اجتماعی دو رویکرد می‌توانیم در پیش بگیریم؛ یکی اینکه خیلی سریع سراغ راهکار دادن برویم و مدام راهکارهای مختلف ارائه بدهیم اما رویکرد دیگر اینکه اول مسئله را بشناسیم. من در این یادداشت به این نکته اشاره کردم که فهم مسئله، نیمی از حل آن است؛ این جمله معروفی است که ما در فرهنگ دانشی و فکری کشورمان داریم ولی این روزها در حل مسائل مختلف از آن غافل هستیم. چیزی که من روی آن تمرکز دارم و در یادداشتم بر آن تأکید دارم؛ فهم درست ماجرای دوراهی خانه و جامعه است قبل از آنکه بخواهیم راهکار بدهیم. در فهم این ماجرا یعنی مسئله‌شناسی دوراهی خانه و جامعه، تشخیص و فهم بنده این هست که همه چیز از زیربنای این دوراهی سرچشمه می‌گیرد.

زن امروز همچنان در خانه نقش سنتی دارد

در پاسخ به این سوال که چرا این دوراهی برای زن ایرانی در پررنگترین حالت ممکن به وجود آمد باید بگویم این مسئله به خاطر این است که خانه برای زن همچنان محل بروز سنت‌ها است و زن همچنان در خانه نقش‌های سنتی دارد. نه تنها زن در خانه نقش سنتی دارد که هویت شرقی هم دارد و باید به بقیه اعضای خانواده خدمت کند. از آنطرف یکسری تمایلات و مطالبات برای فعالیت‌های اجتماعی در او شکل گرفته است که به او القا می‌شود نقشی برای جامعه دارد. نه تنها نقشی برای جامعه دارد که باید رشد کند. بنابراین میل به تحصیل و اشتغال و فعالیت‌های اجتماعی دارد؛ بعد وقتی با میل درونی وارد فعالیت اجتماعی می‌شود، با ساختارهایی مواجه می‌شود که این ساختارها مدرن هستند؛ نه تنها زن را در خوانش شرقی و سنتی نمی‌پذیرند که حتی نقش‌های اصیل زنانه را هم به چالش می‌کشند و زن اینجا دچار دوراهی می‌شود.

دوراهی خانه و جامعه اصالت ندارد

بنابراین ما نمی‌توانیم بگوییم ذات فعالیت یک زن در خانه و ذات فعالیت او در جامعه با یکدیگر در تعارض است و سپس به دنبال راه‌حل برای این تعارض باشیم. ابتدا باید بدانیم که این تعارض در واقع یک چالش هویتی است؛ چالشی میان هویت سنتی و هویت مدرن. این چالش تنها به حوزه زنان محدود نمی‌شود، بلکه به‌طور کلی، انسان مسلمان ایرانی با آن مواجه است. با این حال، این مسئله در بُرش جنسیتی برای زنان بسیار جدی‌تر و ملموس‌تر است.

آنچه وضعیت زنان ایرانی را در این زمینه متفاوت می‌کند، این است که بدانند دوراهی میان خانه و جامعه، یک دوراهی اصیل و واقعی نیست. این مسئله بیشتر از تأثیر درهم‌آمیزی سبک زندگی سنتی و مدرن ناشی شده است؛ وضعیتی که نه از ابتدای تاریخ وجود داشته و نه قرار است تا انتهای تاریخ باقی بماند. این دوراهی را نمی‌توان با راه‌حل‌های موقت و مسکن‌گونه رفع کرد. اینجا نیاز داریم به لحاظ اندیشه‌ای وارود کنیم؛ باید نوع نگرشمان‌ را به زن، خانه، جامعه و فعالیت اجتماعی تغییر بدهیم؛ هم خانه را بازتعریف کنیم و هم ساختارهای اجتماعی را برای فعالیت اجتماعی‌ زنان بازسازی کنیم تا این دوراهی از بین برود.

آنچه وضعیت زنان ایرانی را در این زمینه متفاوت می‌کند، این است که بدانند دوراهی میان خانه و جامعه، یک دوراهی اصیل و واقعی نیست. این مسئله بیشتر از تأثیر درهم‌آمیزی سبک زندگی سنتی و مدرن ناشی شده است؛ وضعیتی که نه از ابتدای تاریخ وجود داشته و نه قرار است تا انتهای تاریخ باقی بماند. این دوراهی را نمی‌توان با راه‌حل‌های موقت و مسکن‌گونه رفع کرد.

راهکار اول: توسعه مفهوم خانه و تعریف ما‌به‌ازای اجتماعی برای فعالیت‌های خانگی

سوال: کم و بیش درباره این مشکل یعنی دوراهی خانه و جامعه صحبت می‌شود اما تا به الآن چه راهکارهایی برای این گذر از این چالش پیشنهاد شده است؟

اگر بخواهم بگویمچه راهکارهایی تا الآن برای از بین بردن این دوراهی داده شده؛یک دسته از راهکارها چون مسئله‌شناسی ریشه‌ای نداشتند؛تعریفشان از خانه را گسترش دادند و گفتند هرکاری که زن در خانه می‌کند به مثابه نقش اجتماعی است؛ اگر بچه‌دار می‌شود دارد رسالت جمعیت خود را ایفا می‌کند؛ اگر همسرداری می‌کند دارد نیروی کار کشور را تأمین می‌کند؛ اگر بچه تربیت می‌کند دارد فلان کار را می‌کند و مدام سعی کردند برای نقش‌هایی که زن به صورت طبیعی در خانه و خانواده ایفا می‌کند، بار اجتماعی لحاظ کنند و به این شکل دغدغه فعالیت اجتماعی او را پایین بیاورند.

سوال: شکی در ارزشمند بودن مادری یک زن نیست ولی اینکه گفته می‌شود شما خانم‌ها که دارید فرزند بزرگ می‌کنید، بزرگترین تأثیر را در اجتماع دارید؛ آیا برای خانم‌ها قانع کننده است؟

به نظر من زن مسلمان دهه چهارم قانع نمی‌شود؛ حقیقتاً انقلاب اسلامی یک بعدی از شخصیت زن مسلمان ایرانی را شکوفا کرد و هویت جدیدی به او داد که دیگر این خوانش‌ها پاسخگوی زن ایرانی مسلمان نیست. بنابراین می‌توان گفت راهکار اول موفق نبوده است.

راهکار دوم؛ توسعه مفهومی فعالیت اجتماعی

دسته دیگری از راهکارها تلاش کردند فعالیت‌های اجتماعی زنان را بازتعریف کنند و آن را از محدوده ساختارهای شغلی رسمی خارج کرده و توسعه مفهومی بدهند. این رویکرد بر این باور بود که هر فعالیتی که زن برای جامعه انجام دهد—مانند کارهای فرهنگی، هنری، یا خیریه‌ای—در واقع همان رسالت اجتماعی او است و هیچ لزومی ندارد وارد ساختارهای رسمی شغلی شود که به خانواده آسیب می‌زند. این دسته از راهکارها هم موفق نبودند. به خاطر اینکه همچنان زن را مجبور می‌کردند بین ساختار خانواده و فعالیت اجتماعی جمع کند و عواید فعالیت اجتماعی‌اش در خانواده ‌سرریز و جمع نمی‌شد.

این راهکارها زن مسلمان ایرانی را قانع نکرده است

در کل به نظر من هم گروه راهکارهایی که سعی کردند خانه را توسعه بدهند و بگوید هر کاری زن در خانه می‌کند فعالیت اجتماعی است و هم دسته راهکارهایی که سعی کردند فعالیت اجتماعی را بازتعریف کنند؛ آن هم بازتعریفی بیرون از ساختار شغلی، هیچکدام‌شان موفق نبودند چون آن نگاه زیربنایی را نداشتند.

تعارض نقش؛ مسئله مشترک تمام زنان در سراسر جهان

سوال: درست می‌فرمایید هر نوع فعالیت اجتماعی بالاخره دشواری مسئله جمع نقش‌ها را دارد و حتی اگر ما فعالیت‌های اجتماعی را گسترده تعریف کنیم که ورای اشتغال، شامل فعالیت‌های خیریه‌ای و جهادی و هر نوع فعالیت‌ علمی هنری باشد؛ باز دشواری مسئله جمع بین نقش‌ها همچنان پابرجا است. اما راهکار چیست؟

بله. اگر ما این دو دسته از راهکارها را رد و نقض می‌کنیم؛ ایده ایجابی ما چیست؟ چه راهکاری داریم برای اینکه این ماجرا را حل کنیم؟ من دوباره روی آن مسئله‌شناسی تأکید می‌کنم. ما الآن به این نتیجه رسیدیم دوراهی خانه و جامعه بر اثر تعارض یک جهان‌بینی سنتی با یک جهان‌بینی مدرن برای زن ایرانی به وجود آمده است. اما یکمقدار که فراتر برویم می‌بینیم ماجرا عمیق‌تر از این است؛ یعنی ما حتی خارج از ایران هم این تعارض نقشی را به خصوص بین اشتغال و مادری می‌بینیم. یعنیهمه جای دنیا مادری و اشتغال، با هم تعارض دارد. بنابراین من نتیجه می‌گیرم ساختارهای شغلی مدرن به حدی مردانه هستند و به حدی اقتضائات زنانه در ساخت آن دخیل نبوده که اساساً با طبیعت زنانه در تعارض است. وقتی از طبیعت و اقتضائات زنانه صحبت می‌کنیم، شدیدترین بروزش در مادری است. حالا ممکن است شخصی هم مادر نباشد ولی ممکن است او هم همچنان در این ساختارها دچار رنج باشد.

راهکار اساسی تمرکز بر طبیعت زنانه است اما نه با یک خوانش محدود و کلیشه‌ای

راهکار اساسی تمرکز بر طبیعت زنانه است؛ شاه کلید اصلی همان پرداختن به آفرینش و خلقت زن است؛ اما این تمرکز نباید به خوانشی محدود و کلیشه‌ای منجر شود که بگوییم زن، زن آفریده شده است و باید به همان نقش مادری بپردازد. اتفاقاً ما می‌خواهیم ساخت اجتماعی را بر اساس طبیعت زنانه باز طراحی کنیم. طبیعت زنانه نه تنها خانه را سامان می‌دهد و نه تنها زنانگی از بین نمی‌رود بلکه وارد ساحت فعالیت اجتماعی می‌شود. طبیعت زنانه، به‌عنوان یک ظرفیت منحصر‌به‌فرد، نه تنها قابلیت ساماندهی به خانه و خانواده را دارد، بلکه می‌تواند در عرصه‌های اجتماعی نیز نقشی سازنده و تحول‌آفرین ایفا کند بدون اینکه زنانگی او از بین برود.

سطح اول: انتخاب بر اساس طبیعت زنانه

سوال: به چه صورتی این حرف را از حالت ایده و شعار دربیاوریم و به عمل نزدیک بکنیم؟

من سه سطح برایش درنظر گرفتم. در سطح اول از این رویکرد، زن در موضع انتخاب تمرکز دارد و باید در موقعیت انتخاب، اقتضاء طبیعت زنانه خودش که همان ذائقه‌اش است را در نظر بگیرد؛ یعنی وقتی مواجه می‌شود با پیشنهادی؛ پیشنهاد شغلی و یا انتخاب رشته تحصیلی مواجه می‌شود و در موقعیت انتخاب قرار می‌گیرد؛ انتخابش را بر اساس اقتضاء زنانه‌اش انجام بدهد؛ ببیند به چه چیز علاقه دارد و در چه چیز استعداد دارد؟ اینها خیلی ساده است؛ ما انقدر از طبیعت و آفرینش دور شدیم که این مفاهیم برایمان انتزاعی شده است. در مرحله اول، کنشگری خود زن، ایجاب می‌کند در انتخابش دقت کند و انتخاب زنانه‌ای داشته باشد. ما این را در بیانات مقام معظم رهبری به تکرار می‌بینیم که شغل زن نباید به طبیعت زنانه او آسیب بزند. بنابراین سطح اول زن در موضع انتخاب است و طبیعتش معیاری برای انتخاب از بین گزینه‌های موجود در ساختار موجود است.

سطح دوم: نقد ساختارهای موجود با معیار طبیعت زنانه

اما سطح بالاتری دارد. سطح بالاترش این است که به فرض من از بین انتخاب‌های موجود؛ یک رشته یا یک گرایش شغلی انتخاب کردم. وقتی وارد می‌شوم می‌بینم ایده‌آل من نیست و همچنان زنانگی من دارد آسیب می‌بیند. اینجا من باید طبیعت زنانه و اقتضائات زنانه را معیار قرار بدهم و شروع کنم به نقد ساختارهای موجود. این تغییر در قانون و مصوبه باید اتفاق بیفتد. به عنوان مثال این ساعت شغلی روتین برای زن باید تغییر کند؛ این نوع کاری که باید سر کار انجام بدهد متناسب با اقتضائات مادری من نیست؛ به خصوص در بدو تولد یک فرزند، محیطی را می‌خواهم که فرزندم همجوار با من باشد. من باید ساختار را با طبیعت زنانه خودم نقد کنم و خواهان اصلاحش باشم.

سطح سوم؛ آفریدن ساختارهایی بر اساس طبیعت زنانه

در سطح سوم بعد از اینکه ما یاد گرفتیم به زنانگی بها بدهیم و اقتضائات زنانه را ببینیم که صرفاً هم مادری نیست ولی مادری اوج بروزش است؛ می‌توانیم به ساختارهایی بر اساس طبیعت زنانه فکر کنیم. الآن به نظر من شاید چون نداریم و شاید چون انگشت شمار است؛ یکمقدار برایمان دور از ذهن به نظر می‌رسد. یعنی ساخت ساختارهایی برای فعالیت اجتماعی که برآمده و منبعث از طبیعت زنانه باشد برای ما نقطه مطلوب است؛ نقطه‌ای که باید به سمتش حرکت کنیم. من الآن نمی‌توانم به چیزی اشاره کنم و بگویم این ساختار و این رفتار و این فعالیت اجتماعی منبعث از یک ویژگی زنانه است؛ چه بسا هم که داشته باشیم.

درباره آینده‌ای صحبت می‌کنم که قرار است در آن دوراهی میان خانه و جامعه به طور کامل از بین برود. آینده‌ای که در آن هیچ زن یا دختری مجبور نباشد بگوید: «نمی‌خواهم متأهل یا مادر شوم، چون می‌خواهم پیشرفت کنم.» این جمله با اینکه روزمره زیست زن ایرانی مسلمان شده، بازتاب‌دهنده واقعیتی است که نیازمند تغییر بنیادین است.

الگوی سوم , زنان و خانواده ,

سوال: شما یک نقدی به ساختارها دارید که در حال حاضر کاملاً مردانه هستند و باید تغییر کنند و یا تلطیف شوند و مادری خانم‌ها لحاظ شود. از طرفی می‌فرمایید این دوگانه اصلاً دوگانه اصیلی نیست و برخاسته از خانه شرقی و جهان اجتماعی غربی است؛ اینها هستند که با هم تضاد پیدا می‌کنند. درواقع شما از منظر الگوی سوم صحبت می‌کنید. بنابراین آنچه که در حال حاضر در خانه در جریان هست و به عنوان مسئولیت‌های یک خانم تعریف می‌شود؛ می‌تواند خیلی متفاوت بازخوانی شود یعنی هم می‌شود جور دیگری به مناسبات درون خانواده و وظایف و مسئولیت‌های خانم و آقا نگاه کرد و هم جور دیگری به مشارکت اجتماعی خانم‌ها و الزامات آن نگاه کرد.

ما در غرب هم می‌بینیم مسئله مشارکت اجتماعی زنان یک دوره خیلی افراطی زنان پیگیری شد و آسیب‌هایش را در مسئله خانواده دیدند و بعد از آن البته تعدادی از کشورهای غربی به دلیل مسائل جمعیتی که با آن مواجه بودند، سعی کردند در قالب تبعیض مثبت یا سیاست‎های خانواده دوست، اقداماتی کنند. ما چقدر می‌توانیم از این سیاست‌ها استفاده کنیم؟ هرچند که شاید پشتوانه نظری ما با آنها متفاوت باشد.

طبق آخرین پژوهش‌ها در حوزه‌ای که شما فرمودین که نوک پیکان فعالیت و کنشگری زنان را سمت سیاست‌گذار و دولت‌ها می‌برد، حالا من در ایران صحبت می‌کنم؛ به نظر من اینها هنوز بستر تحققش فراهم نیست. یعنی نه زیرساخت‌هایش فراهم است و نه من به آن امید دارم. چون نمی‌دانم برآمده از چه مبانی‌ای است و نمی‌دانم طبیعت و اقتضائات طبیعت زنانه را در نظر گرفته و یا فقط با یک نگاه سطحی برای مشکلات امروز زن، راهکارهایی داده است. بنابراین من خیلی روی این سیاست‌ها سرمایه‌گذاری نمی‌کنم. به نظر من این موضوع در حال حاضر نه به لحاظ امکان؛ امکان وقوع دارد و نه به لحاظ مطلوبیت؛ مطلوبیت سرمایه‌گذاری دارد. نیاز به بررسی دارد نمی‌خواهم کامل رد کنم. نقدهای ضمنی خودم را خدمتتان عرض کردم.

چرا الگوی سوم راهکار است؟

اما الگوی سوم چرا می‌تواند راهکار ما باشد؟ و چرا می‌تواند سرمایه‌گذاری خوبی باشد برای اینکه ما این دوراهی را از بین ببریم؟ به خاطر اینکه دقیقاً از زیربنا، هم خانه را بازتعریف می‌کند و هم زن را بازتعریف می‌کند و به تبع آن؛ فعالیت اجتماعی زن خودش رویش می‌کند. بنابراین ما می‌توانیم به این تولید دل ببندیم. ما می‌توانیم به ساخت آینده بعد از اینکه خانه، نقش زن و نقش مرد در الگوی سوم بازتعریف شد دل ببندیم و روی آن سرمایه‌گذاری کنیم و در مرحله بعد به سیاست گذاری فکر کنیم.

سیاست گذاری‌ای که هنوز مقدمات اندیشه‌ای آن طی نشده و هنوز ما نمی‌دانیم فهمش از زن، خانه و نقش‌های اجتماعی چیست؛ چگونه می‌تواند مشکلات ما را حل کند؟ و چگونه می‌توانیم سرمایه گذاری کنیم برای اینکه مشکلات زن را حل کند؟ این نقطه مسئله شناسی، تغییر نگرش و بعد سیاست گذاری؛ اینها حلقه‌های به هم پیوسته‌ای هستکه متولی آن یک نهاد نیست. یعنی شاید چند نهاد باید با هم همکاری کنند، تولیدات اندیشه‌ای اتفاق بیفتند، وارد ساحت سیاست‌گذاری شود و بعد اجرا شود.

زیست زن مسلمان ایرانی الگوی سوم را امتداد داده است

 منتهی حالا تا قبل از اینکه این حلقه‌های منطقی اندیشه‌ورزی، سیاست گذاری و اجرا شکل بگیرد، مخاطب ما عموم زنان هستند. همین عموم زنان مسلمان ایرانی که از نظر من دارند الگوی سوم را زندگی می‌کنند. فارغ از هرگونه نظریه پردازی، زنان مسلمان ایرانی دارند الگوی سوم را زیست و زندگی می‌کنند و زیست زن مسلمان ایرانی است که تا همین الآن الگوی سوم را نگه‌داشته و امتداد داده است.

این جمله را من به عنوان جمله پایانی و نتیجه‌گیری بحث عرض می‌کنم. و آن این است که نتیجه‌گیری من از این بحث اندیشه‌ای در حوزه جنسیت، یک نتیجه‌گیری کلان است؛ اساساً مدرنیته ضد طبیعت است. ما نمودهای آن را در محیط زیست هم می‌توانیم ببینیم. تأثیرش را روی اتمسفر هم می‌توانیم ببینیم. همین را وقتی شما بیاورید در حوزه جنسیت می‌شود تقابل ساختارهای شغلی با طبیعت زنانه. اینجا دیگر نه بحث دین است، نه بحث ارزش‌ها، نه بحث انقلاب، نه مباحث سیاسی است. یک نتیجه‌گیری کاربردی و عقلانی است. هرجای این کره زمین، زنان وارد ساختار شغلی مدرن شوند؛ زنانگی‌شان دچار چالش و تعارض می‌شود. دچار تعارض نقش و تعارض امیال می‌شوند. به صورت کلان‌تر، اگر ما مدرنیته را ضد طبیعت و ضد آفرینش بدانیم؛ برای مرد هم دردسرهای زیادی می‌آفریند. ولی در حوزه زنان، ما این را به صورت عینی می‌بینیم. به نظرم مدرنیته زندگی خوبی حتی برای مردها هم رقم نزده است یعنی ضد طبیعت و ضد آفرینش است و کلاً فضای زندگی اجتماعی را دچار چالش می‌کند. البته اینجا زوم دوربین ما روی بحث زنان و فعالیت اجتماعی‌شان است.

سوال: پس شما امیدوار هستید که در آینده این دوگانه‌هایی که خیلی هم اصالت ندارد با نگریستن از زاویه الگوی سوم حل خواهد شد. چون بعضی‌ها معتقد هستند که اگر اینطور هم به قضیه نگاه کنیم؛ آیا سنگ بزرگی که علامت نزدن است، نمی‌شود؟ اگر نخواهیم راهکارهای عملیاتی که برای ما قابل درک باشد، بدهیم، یک عده نگاه مثبتی ندارند. برای کوتاه مدت چه باید کرد؟

برای کوتاه مدت؛ همان سه گانه‌ای که خدمتتان عرض کردم. اینکه وقتی طبیعت زن با ساختارهای شغلی و ساختارهای موجود برای فعالیت اجتماعی مواجه می‌شود؛ در سطح اول انتخابگر‌ باشد یعنی حداقل در مواجهه با آن؛ طبیعت و اقتضائات زنانه خودش را درنظر بگیرد و انتخاب کند. این یک سطحی از کنشگری است که دیده نمی‌شود و به چشم نمی‌آید ولی اتفاقاً خیلی عملیاتی است. اصلاً راهکار دور از دسترس و ایده‌آل و افق دور نیست. همین امروز در همه انتخاب‌هایم، جنسیتم را در نظر بگیرم و انتخاب کنم. اتفاقاً منفعلانه‌ترین و دم دست‌ترین حالت ممکن است.

مشکلات را شخصی نبینیم

در سطح دوم؛ من الآن وارد یک ساختاری شدم، وارد یک رشته‌ای و یک گرایشی از فعالیت شدم، با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنم، تعارضاتی که در خانه دارم، تعارضاتی که با مادری دارم، اینها را نقد کنم. این نقد خیلی دم دستی است. فقط کافی است ببینیم و به تعارضات به چشم مشکلات فردی و مشکلات زن بودن نگاه نکنیم. اینها مشکلات مواجهه با ساختارهای مدرن است. تغییر نگرش در لحظه برای ما راهکار می‌آفریند؛ راهکار نقد ساختارهای موجود. من ببینم با همین وضعیت موجود، با همین بیمارستان، با همین قوه قضائیه و مجریه و مجلس قانون‌گذاری؛ چه می‌توانم بکنم که اقتضائات زنانه را بیشتر و بیشتر در نظر بگیرم، فقط حواسمان باشد که پایلوت بحث آفرینش زن است.

سوال: پس این به معنای منفعل بودن نیست. ما باید کنشگر باشیم؛ وارد عرصه‌ها شویم و هر ساختاری را که احساس می‌کنیم با طبیعت مادرانه در تضاد هست نقد کنیم.

بله و در فاز سوم منجر می‌شود به ساخت ساختارهایی برآمده از طبیعت زنانه یعنی این زن باید اجازه کنشگری در ساختارهای موجود را علی القاعده داشته باشد و یک قدری ساختارها را اصلاح کند، نقدهایش را وارد کند و بعد به ایده‌های ایجابی زنانه برسد. بله قبول دارم این ساحت، افق و آینده ما است و اگر ما افق، آینده و هدفی نداشته باشیم، اساساً حرکتی نمی‌توانیم داشته باشیم.

سوال: پس از این منظر اتفاقاً می‌توانیم بگوییم خانم‌ها باید فعال باشند؛ ساختارها را نقد کنند، کنشگری داشته باشند تا به آن گفتمان زنانه برسیم و بخواهیم که در آینده به ساختارهای مطلوبمان هم دست پیدا کنیم. خیلی ممنون خانم امین جواهری. در انتها اگر صحبتی هست بفرمایید.

به نظر من انسان مسلمان ایرانی در همه چالش‌های هویتی‌اش، باید حواسش به تقابل سنت مدرنیته باشد. معتقدم اگر ما منظر، نگرش و دریچه نگاهمان را تغییر بدهیم و مسئله را از جایی که باید، بفهمیم؛ راهکارها خودشان بروز پیدا می‌کنند. از دریچه الگوی سوم؛ آینده جور دیگری رقم می‌خورد و این دوراهی‌های تلخ برای زنان از بین می‌رود. ولی مادامی که ما مشکلات را شخصی بپنداریم و حواسمان به جریان‌های تقابل فکری و اندیشه‌ای نباشد، هیچ وقت به سیاست‌گذاری درستی هم نمی‌رسیم.​

منبع: تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط