متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زنان مقاومت و سیاست دوگانه سازمان ملل

سازمان ملل و زنان غزه و لبنان

به گزارش متادخت، سازمان ملل متحد از زمان تأسیس خود در سال 1945، تلاش کرده تا به‌عنوان مرجع بین‌المللی برای مدیریت بحران‌ و صلح‌های جهانی عمل کند و با تشکیل شورا و نهادهای مختلف، همواره خود را متعهد به حفاظت از حقوق بشر معرفی کرده است. با این وجود، تاریخچه واکنش‌های آن به بحران‌های مرتبط با مقاومت در سرزمین‌های غزه و لبنان، به‌ویژه در حمایت از زنان به‌عنوان قربانیان مستقیم جنگ و خشونت، نشان‌دهنده کاستی‌های جدی در عملکرد مسئولان آن است؛ که هرچند بارها بیانیه‌های غیرالزام‌آور صادر کرده‌اند اما تاکنون شاهد اقدامات عملی ملموس از سوی آنان نبوده‌ایم. در این میان، زنان در مناطق مقاومت نه‌تنها قربانیان خاموش درگیری‌ها بوده‌اند، بلکه بار سنگین حفظ خانواده، اجتماع و هویت فرهنگی را نیز به دوش کشیده‌اند.

 

واقعیت‌های زنان در مناطق مقاومت و خلأ حمایت بین‌المللی

در سرزمین غزه و جنوب لبنان، گزارش‌های بین المللی نشان داده‌اند زنان همیشه از قربانیان اصلی حملات نظامی و بمباران منازل و یا تحریم‌های اقتصادی که زندگی روزمره را دشوارتر می‌کند، هستند.۱ آنان علاوه‌بر آسیب‌های جسمی و روحی، با فشارهای اجتماعی و مسئولیت‌های سنگین‌تر خانوادگی مواجه‌اند؛ اما سازمان ملل به‌جای ارائه راه‌حل‌های بلندمدت یا الزام‌آور، اغلب به صدور بیانیه‌های کوتاه و ابراز نگرانی بسنده می‌کند. این در حالی است که در موارد مشابه سایر نقاط جهان واکنش‌ها با اقداماتی فوری مانند اعزام کمیسیون‌های تحقیقاتی، تحریم عاملان خشونت یا حمایت گسترده بشردوستانه همراه بوده است.

سازمان ملل متحد و زنان در غزه

 

رویکرد دوگانه سازمان ملل؛ چرا زنان مقاومت مورد غفلت قرار می‌گیرند؟

یکی از دلایل اصلی بی‌عملی سازمان ملل در مناطق مقاومت، نفوذ قدرت‌های بزرگ در این نهاد است. به‌ویژه در شورای امنیت، حق وتوی کشورهای غربی که به طور عمده از منافع اسرائیل حمایت می‌کنند، مانع از تصویب قطعنامه‌های الزام‌آور علیه اسرائیل شده است. این مسئله باعث شده که حمایت از زنان و کودکان غزه یا لبنان به بیانیه‌هایی خنثی و فاقد تأثیر ملموس محدود شود، که در عمل هیچ تغییری در وضعیت انسانی این مناطق ایجاد نمی‌کند.

سازمان ملل به‌طور کلی در مواجهه با مسائل حساس سیاسی، رویکردی محافظه‌کارانه اتخاذ کرده و معمولاً تلاش می‌کند تا خود را از درگیری‌های سیاسی بزرگ دور نگه دارد. این سیاست منفعلانه موجب شده که مسائل حقوق بشری، به ویژه حقوق زنان در غزه و لبنان، تحت‌الشعاع ملاحظات سیاسی قرار بگیرد و این نهاد بیش از آن‌که حامی جدی حقوق انسانی در این مناطق باشد، نقش یک ناظر بی‌طرف را ایفا کند. علاوه بر آن، سازمان ملل در طول سال‌ها قطعنامه‌هایی را برای حمایت از حقوق زنان در مناطق جنگی تصویب کرده، اما هیچ‌گاه سازوکاری جدی برای اجرای آن‌ها در غزه یا لبنان فراهم نکرده است. برای مثال، قطعنامه 1325 که بر مشارکت زنان در صلح‌سازی تأکید دارد، به هیچ‌وجه فرصت‌های برابر برای زنان مقاومت در فرآیندهای صلح و مذاکره فراهم نکرده و این مسئله به تداوم نابرابری‌ها در این مناطق کمک کرده است.

در نهایت می‌توان گفت، بحران‌های مربوط به غزه و لبنان به دلیل ضعف در موضع‌گیری‌های قانونی در رسانه‌های بین‌المللی عمدتاً تحت‌الشعاع روایت‌هایی قرار می‌گیرند که مقاومت را با اتهامات سیاسی و غیرانسانی همراه می‌کنند. این نابرابری رسانه‌ای که به نفع روایت‌های رسمی غربی است، سازمان ملل را نیز در اتخاذ مواضع قاطع محدود کرده و مانع از آن می‌شود که این نهاد بتواند در عمل برای دفاع از حقوق زنان در این مناطق اقداماتی جدی انجام دهد.

 

واکنش‌های مردمی و شکست سیاست‌های حداقلی سازمان ملل

واکنش‌های مردمی در برابر ظلم و بی‌عدالتی، حتی در شرایط ضعف نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل، تأثیرات قابل توجهی داشته است. نمونه‌ برجسته این تأثیر، انقلاب اسلامی ایران است که در آن امام خمینی (ره) با صدور فرمان تشکیل نهاد مردمی بسیج، نشان داد که مردم می‌توانند در برابر فشارهای داخلی و خارجی ایستادگی کنند. این رویکرد از سوی مردم غزه و لبنان نیز مشهود است؛ که علی‌رغم واکنش‌های ضعیف سازمان ملل به فجایع انسانی، مقاومت مردم همچنان ادامه دارد.

همچنین اعتراض‌ها و کمپین‌های جهانی در حمایت از  مقاومت نشان می‌دهد که افکار عمومی برخلاف سیاست‌های رسمی سازمان ملل، توجه ویژه‌ای به قربانیان جنگ که غالب آنان را زنان و کودکان بی‌دفاع تشکیل می‌دهند، دارد. با این حال، حتی این حمایت‌ها نیز نتوانسته سازمان ملل را به اتخاذ اقدامات مؤثر وادار کند!

سکوت سازمان ملل در برابر جنایات اسرائیل

 

مسیرهای پیشنهادی برای اصلاح سیاست‌های سازمان ملل

در نهایت شواهد نشان می‌دهد که سیاست‌های دوگانه و حداقلی سازمان ملل در قبال زنان غزه و مقاومت، نمادی از بی‌عدالتی ساختاری در نظام جهانی است. در حالی که زنان این مناطق از جنگ، اشغال و فشارهای اجتماعی رنج می‌برند، قوانین بین‌المللی که باید حافظ حقوق آن‌ها باشد، عملاً نادیده گرفته شده‌اند. کنوانسیون‌های بین‌المللی که حقوق افراد در مناطق اشغال‌شده را تضمین می‌کنند، در برابر رفتارهای رژیم صهیونیستی و حامیانش کارایی خود را از دست داده‌اند.

این زنان، که در خط مقدم مقاومت و حفظ بنیان اجتماعی خود ایستاده‌اند، نه‌تنها از حمایت مؤثر بین‌المللی محروم‌اند، بلکه به شکلی مضاعف قربانی سیاست‌های بی‌طرفانه و منفعلانه سازمان ملل می‌شوند. حقوق آن‌ها برای زندگی در امنیت، تحصیل، و مشارکت در ساخت جامعه آینده، به‌طور سیستماتیک نقض می‌شود و در این میان، واکنش‌های جهانی محدود به بیانیه‌هایی غیر الزام‌آور باقی مانده است.

اگر سازمان ملل و جامعه جهانی واقعاً مدعی دفاع از حقوق بشر هستند، زمان آن فرا رسیده که در قبال این بحران انسانی، اقداماتی عملی، عادلانه و قاطع انجام دهند. ادامه این روند منفعلانه تنها به تعمیق شکاف‌های اجتماعی و بی‌اعتمادی نسبت به ارزش‌های انسانی منجر خواهد شد. زنان غزه و مقاومت شایسته صدایی بلندتر و حمایتی واقعی‌تر هستند.

 

  1. https://B2n.ir/f49300

 

به گزارش مهدیه سادات نقیبی؛ خبرنگار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط