به گزارش متادخت؛ بنابر مبانی علم ارتباطات، هر پیامی متشکل از ارکان فرستنده، گیرنده، پیام و بستر انتقال پیام است. هرچه هماهنگی این ارکان با یکدیگر بیشتر باشد پیام سریعتر و رساتر به مخاطب انتقال مییابد. این مهم، نکته حائز اهمیتی است که هر مجاهد عرصه تبیین میبایست به آن دقت کند. حضرت زینب کبری(س) که برخاسته از خاندان وحی با ویژگی بارز بیان شیوا است، علاوه بر داشتن رسانه قوی بیان، دارای هوش و بصیرت سرشار هستند و این بعد شخصیتی حضرت با استفاده فوقالعاده از شرایط و بستر برای رساندن پیام و تناسب بیان با مخاطب به خوبی قابل درک است. این درجه از تسلط و تدبیر حضرت در اوج مصیبتی که هر روز سختتر میشود شگفتیآور است. طبق بیان رسول الله برترین جهاد، بیان سخن حق در برابر حاکم جائر است و این حماسهای است که حضرت زینب در کوفه و شام قهرمان آن است. در ادامه به کیفیت جهاد تبیین حضرت، منزل به منزلِ اسارت پرداخته میشود.
پرده اول، کوفه
طبق نقل مقاتل به محض رسیدن کاروان اسرا به کوفه، اهل کوفه، زن و مرد به شدت گریستند. چرا؟ مشیت الهی بر کاروانی مظلوم اما مقتدر متشکل از مرد جوان بیمار، زنان و کودکان رنجور، خسته، آفتاب سوخته به همراه سرهای شهدای بر نی رفته بود که آتش قلب این کاروان و هیئت موقر اما زجرکشیده ایشان دل هر سنگی را آب مینمود و علاوه بر آن مردم کوفه خود این بلا را بر سر مهمانانی که میشناختند و دعوت کرده بودند، آوردند. در میان این گریهها و شیونها و گریبان چاک کردنها، حضرت زینب با دست خود اشاره کردند و سکوتی نفسگیر در فضا حاکم شد. سپس شروع به سخنرانی کردند. حضرت همین بستر گریه و شیون مخاطب را بعد از حمد و صلوات، مطلع سخن قرار میدهند. اما مفاد تبیین حضرت در این خطبه عبارت است از:
- شماتت و موعظه؛ حضرت به عنوان مبلغ توحید و واقعه عاشورا موظف است ابتدا مخاطب خاطی را بیدار کند که با قتل امام چه بلایی سر خودشان آوردهاند. ایشان مردم کوفه را با آسیبشناسی شخصیتی و رجوع به فرهنگ جاهلی تحلیل میکنند که دچار صفاتی مانند فساد، چاپلوسی طاغوت، خودبینی و نخوت شدهاند. بعد این تحلیل را با تمثیلهایی روشن میکنند: مانند گیاهی که در مزبلهای روییده و یا مانند معدن نقرهای که در دل خاک مدفون شده است. این تشبیهها همه حاکی از جهل و اسارت نفس مخاطب است.
- ترسیم آیندهی شوم؛ حضرت زینب کبری در ادامه سرنوشت بد و عذاب دائمی الهی را برای مردم کوفه پردهبرداری میکنند. و گریه را به دلیل چنین آیندهای لایق حال مردم کوفه میدانند و گریه ایشان در حق آلالله را نپذیرفته و به خودشان برمیگردانند. در ادامه، حضرت اوج گناه مردم کوفه، آن چه در عاشورا در حق امام انجام دادند و همچنین جایگاه پیامبر اکرم و امام حسین(ع) را برای این قوم تبیین میکنند و کوفیان را مورد نفرین خود قرار میدهند و میفرمایند:«…آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید…».
پرده دوم، مجلس ابن زیاد
در این مجلس ابن زیاد قصد تحقیر و شکستن روحیه کاروان اسرا را داشت. ابتدا سر مبارک حضرت سیدالشهدا را وارد مجلس میکنند؛ سپس حضرت زینب با وقار و شکوه خاصی بدون تعظیم و کسب اجازه از ابن زیاد وارد مجلس شدند و در کناری نشستند. همین رفتار حضرت موجب سوال ابن زیاد شد که این زن کیست؟ تا متوجه شد ایشان دختر حضرت علی(ع) هستند شروع به کنایه زدن و بیادبی کرد. در این شرایط، به جای خطبه و سخنرانی حضرت، شاهد مناظره حق و باطل هستیم. پاسخهای نقطهزن، صریح و دندانشکن با بلاغتی علیگونه از جانب حضرت موجب کوتاه شدن زبان ابن زیاد و و رسوایی وی شد که منجر به مرخص شدن اسرا از مجلس آن ملعون گردید. در بین این گفتگو ابن زیاد از شدت خشم قصد جان حضرت زینب را میکند که تذکرشخصی از درباریان به زن بودن حضرت، موجب منصرف شدن ابن زیاد میشود. در این مناظره کوتاه نیز حضرت زینب کبری با ظرافتی خاص از شرایط و بیان ابن زیاد برای پاسخ به او استفاده کردند و بر دشمن پیروز شدند:
- عبیدالله بن زیاد: ستایش خدا را که شما خانواده را رسوا ساخت و کشت و نشان داد که آنچه میگفتید دروغی بیش نبود.
حضرت زینب (س): ستایش خدا را که ما را به واسطه پیامبر خود (که از خاندان ماست) گرامی داشت و از پلیدی پاک گردانید. جز فاسق رسوا نمیشود و جز بدکار، دروغ نمیگوید، و بد کار ما نیستیم بلکه دیگرانند (یعنی تو و پیروانت هستید) و ستایش مخصوص خداست.
عبیدالله بن زیاد: دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟
حضرت زینب (س): جز زیبایی ندیدم! آنان کسانی بودند که خدا مقدّر ساخته بود کشته شوند و آنان نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه خود شتافتند و بهزودی خداوند تو و آنان رادر روز رستاخیز با هم روبهرو میکند و آنان از تو، به درگاه خدا شکایت و دادخواهی خواهند کرد، اینک بنگر که آن روز چه کسی پیروز خواهد شد، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!
عبیدالله بن زیاد: خدا دلم را با کشتهشدن برادر نافرمانت حسین و خاندان و لشکر سرکش او شفا داد.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها: به خدا قسم بزرگ ما را کشتی، نهال مرا قطع کردی و ریشه مرا در آوردی، اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافتهای...
- به قلم فاطمه قائلی؛ سطح سوم حوزه علمیه