به گزارش متادخت، حجاب در معنی پوشش که این روزها بخش زیادی از تحلیلهای جامعه را به خود اختصاص داده، تاریخچهای پرفراز و نشیب دارد. اگرچه اینطور به نظر میرسد که این موضوع در دو دهه اخیر چالش برانگیز شده باشد اما با بررسی اسناد تاریخی در مییابیم که شروع چالشهای جدی آن به قبل از انقلاب و حتی زمان قاجار میرسد و همواره این مسئله دستاویزی برای رسیدن به هدفهای دیگر قرار گرفته است؛ شاید یکی از مهمترین این اهداف را بتوان تغییر فرهنگ و ذائقه ایرانی دانست به امید آنکه با این تغییر ایرانیان ارزشهای دینی و ملی خود را کنار گذاشته و در مقابل پذیرش هر آنچه در دنیا تمدن نامیده میشود سر خم کنند؛ که نتیجه این سیاست چیزی جز برده سیاسی و اقتصادی شدن برای قدرتهای پشت پرده آن نیست.
آغازین قدمها برای مسئله شدن حجاب
جرقه قرار گرفتن حجاب به عنوان موضوع و چالش جامعه را شاید بتوان از اوایل حکومت ناصرالدین شاه قاجار و در دو اتفاق آن دوران دانست. اولین آن پس از فوت محمد باب رهبر فرقه بابیه بود که در اجتماع معروف به «بدشت»، «طاهر قرة العین» نقاب و حجاب از سر برمیدارد و در لزوم رد اسلام از فرقه بابیه صحبت میکند که این اقدام در آن زمان مورد بحث جامعه قرار گرفته و حتی در همان اجتماع موجب دعوا و درگیری بین افراد حاضر میشود.
دومین اتفاق مهم که تبعات فرهنگی بیشتری به دنبال داشته کشف حجاب دختران فارغ التحصیل مدارسی است که توسط سفارتها در ایران تاسیس شده بود. در این مدارس که به تقلید از شیوه غربی رایج در آن زمان و به اصرار سفارتخانههای خارجی، شروع به کار کرده بودند، سوادآموزی و کسب علم تنها هدف موجود نبود و تغییر سبک پوشش دختران به عنوان تحصیل کردگان و قشر نخبه جامعه و الگوسازی آن در کشور خروجی مطلوب مدارس محسوب میشده است.
در حکومت پهلوی، به خصوص پهلوی اول، با گذشت زمان این هدف نمایانتر شد. رضا پهلوی که با شعار پیشرفت، الگوهای پوشش ترکیه و فرنگ را به ایرانیان دیکته میکرد حجاب را مستقیما به آزادی زن گره زده و با برخورد قهری سعی در پیادهسازی آن در جامعه میکند. بسیاری از همسران مسئولان دربار که اغلب برای عادیسازی کشف حجاب مجبور به انجام این کار میشدند، برخلاف میل قلبی خود حجاب از سر برداشته و در محافل سیاسی و حکومتی در دربار پهلوی شرکت میکردند و حکومت با نمایش این حرکتهای ساختگی سعی در القای حس پیشرفت و تحول در کشف حجاب به خصوص برای جوانان را داشت.
اگرچه این اقدام در ظاهر با مقاومت عامه زنان ایرانی که با حبس خودشان در خانهها و مخالفت با برداشتن چادر از سر به شکست محکوم شد و با تبعید شاه از ایران و آغاز پهلوی دوم به ظاهر فشارها از روی زنان باحجاب برداشته شد، اما در طی سالها میتوان اثر آن را در فرهنگ ایران دهه ۴۰ و ۵۰ مشاهده کرد. از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۵ شمسی به خصوص در شهرهای بزرگ، طیفی از زنهای حاضر در جامعه برخلاف مقاومتشان در پهلوی اول، حجاب از سر برداشته و حتی در نحوه انتخاب لباس به زنان غربی متمایل شدند، اما اوضاع از سال ۵۵ به بعد متفاوت است.
حرکتهای انقلابی که با هدف مشترک مخالفت با حکومت وقت شکل گرفته در پوشش زنان نیز اثرگذار است؛ به نحوی که حجاب تبدیل به نمادی برای انقلابیگری شده و نداشتن روسری و پوشیدن لباسهایی که حجاب در آن رعایت نمیشود در باور عموم مردم نماد افرادی است که حامی تفکر پهلوی هستند. اگرچه این موضوع استثنائاتی را شامل میشود، اما به طور کلی میتوان در تجمعات و راهپیماییهای نزدیک به انقلاب ۵۷ تعداد زیاد زنان چادری و باحجاب را در نسبت به زنان بیحجاب در تصاویر و فیلمها مشاهده کرد.
حجاب پس از انقلاب اسلامی
از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به بعد اما شرایط طور دیگری رقم میخورد، حجاب که تا دیروز برای تغییر نرم فرهنگ و ابزار قرار دادن زنان و باور جامعه برای پیادهسازی هدفهای سیاسی کشورهای دخیل در حکومت بوده، اما از این تاریخ به بعد هدف سومی را تحت عنوان مبارزه با جمهوری اسلامی ایران دنبال میکند.
بعد از تغییر حکومت تا رسیدن به شرایط مطلوب امورات کشور در بازهای از زمان به شیوه قبل سپری میشود و حجاب نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. در نیمه اسفند ۵۷ امام رحمت الله سخنرانی را در جمع زنان حاضر در قم، مبنی بر لزوم حضور زنان در اجتماع با حجاب اسلامی که متناسب با هدف انقلاب و حکومت جمهوری اسلامی باشد، ایراد فرمودند.
پس از این سخنرانی تنها بعد از گذشت دو روز در ۱۷ اسفند، تعدادی از زنان که اغلب علاقمند به بازگشت حکومت پهلوی بوده و یا دارای تفکرات چپ و مارکسیستی هستند، در دانشگاه تهران تجمع کرده و علیه حجاب شعار سر دادند. با آنکه تلاش شد این تجمع را در قالب اعتراض ۵۰ هزار جلوه دهند، اما خانم «الیز ساناساریان» تعداد افراد حاضر را نهایت ۸۰۰۰ نفر گزارش کردند. همزمان با این حرکت داخلی ۱۵۰۰ نفر از زنان فرانسوی به رهبری «سیمون دوبوار» در پشت سفارت ایران در این کشور و هزار نفر از زنان آمریکا به رهبری «بتی فریدان» که هر دو از رهبران شناخته شده فمینیست بودند، دست به تجمع زدند.
تصور آنها از حجاب در ایران مساوی خانه نشین شدن زنان و حبس آنها در منازل بود. از طرفی بعد از دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی که عصر انقلابهای گوناگون بوده و همگی با هدفهای غیر دینی صورت گرفته است، انقلاب اسلامی در اواخر قرن ۲۰ خبر از استقبال مردم برای بازگشت به دین میدهد.
خبری که میتواند دستاوردهای پوشالی این جنبش را که برای القای حس آزادی که در مقابل حجاب و خانواده که از ارزشهای دینی نیز بشمار میرود، مورد هدف قرار دهد. در روز دوم، ۱۸ اسفند، خبرنگار خارجی خبر از اعتراض ۲۰۰۰ الی ۳۰۰۰ نفری زنان میدهد. در این اتفاق دو نکته قابل توجه است: یک، سرعت عمل فمینیسمهای خارجی در حمایت از آزادی پوشش با توجه به محدودیتهای رسانهای آن دوران. دو، کاهش چشمگیر تعداد تجمع کنندگان داخلی پس از گذشت یک روز.
حجاب، پاشنه آشیل میشود؟
حوادث فوق که اولین جرقه موضوعیت حجاب در جمهوری اسلامی ایران بوده است، سبب شد تا افراد و اندیشمندان حکومت در خصوص آن به بحث و تبادل نظر بنشیند و در تیر ماه ۵۹ امام خمینی موضع محکم نظام را در خصوص لزوم رعایت حجاب به عنوان قانون الهی و یک اصل از حکومت اسلامی اعلام کردند.
از سویی در شهریور ماه همان سال با آغاز جنگ تحمیلی، فضای کشور تغییرات بسیاری کرده و فرهنگ شهادت، گذشتن از ظواهر و مادیات، بر عامه جامعه حاکم شد. در همین موقع در سال ۶۲ اولین قانون رسمی در مجلس شورای اسلامی (۱۰۲ تعزیرات) وضع میشود. پس از ناکامی دشمن از حمله به مرزهای ایران و شکست نقشههای جداییطلبانه کردستان و خوزستان فضای مقابله متفاوت میشود.
هرچه در سالهای مذکور حجاب بهعنوان حمله سخت و روشن علیه دین و حکومت به کار برده شد، از آغاز دهه ۷۰ و پس از پایان جنگ، هدف به سوی مقابله نرم و مدرنیته کردن انقلاب به پیش میرفت. طرح کلید واژههای «حجاب اجباری» به خصوص در بین دختران جوان در سال ۷۶ در شعارهای انتخاباتی دولت اصلاحات، میتواند موضوع قابل توجهی برای جلب صندوق رای جوانان باشد. شعاری که توانست با تغییر واژهها و حفظ مفهوم اعتراضی خود، تا سالها وعدهای برای پر کردن صندوقهای انتخاباتی باشد.
طرح این کلید واژه در جامعه حقیقی همزمانی با رواج استفاده از ماهوارهها و فضای مجازی نیز داشته است که اگرچه نه به اندازه و کیفیت زمان حال اما در دسترس قشر جوان و دانشجو قرار گرفت. گسترش شبکههای ماهوارهای و محتواهای مجازی و عادی شدن لغت واژه حجاب اجباری از زبان برخی سیاستمداران آن روزها سبب شد تا جایزه صلح نوبل سال ۸۲ به شیرین عبادی تحت عنوان سیاست زده «تلاش در راستای دموکراسی و حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان و کودکان در ایران و بهطور کلی جهان اسلام»، جرقهای برای اهمیت یافتن این مسئله در ذهن جوانان شود.
در حالی که در سال ۸۳ مقام معظم رهبری صراحتاً به اتفاقات پشت پرده و امنیتی بودن تحرکات جوانان و فضای فرهنگی کشور اشاره میکنند، اما متاسفانه حتی پس از تغییر دولت نیز اهمیت مسائل فرهنگی و به خصوص تبیین مفهوم اسلامی و انقلابی مد نظر از پوشش و حجاب مورد توجه قرار نگرفت.
در عوض در یکی از سیاسیترین انتخاباتهای ریاست جمهوری در سال ۸۸ به یکی از بحثهای جدی مناظرات مبدل شد و نه تنها در مناظرات تلویزیونی بلکه از زبان «زهرا رهنورد» نماینده میرحسین موسوی و «جمیله کدیور» نماینده مهدی کروبی باعنوان «مخالفت با مداخله حاکمیت در مسئله حجاب» طرح شد. اگرچه تا قبل از سال ۸۸ تلاشهای فراوانی برای در راس قرار دادن پوشش به عنوان معضل و پاشنه آشیل جمهوری اسلامی شد، اما دوران پس از فتنه را میتوان سرآغاز جنگ نرم با محوریت حجاب و سرمایهگذاری در آن برای ضربه زدن به نظام دانست.
دیگر این مسئله کتمان نمیشد که جمهوری اسلامی خط قرمزهایی مانند پوشش دارد و باید بتوان با همین خطوط قرمز به مقابله با آن رفت و دیگر نه حقوق زنان بلکه مبارزه با یک نظام با دستاویز قرار دادن عناوین مرتبط با آنها در دستور کار قرار گرفت. در این سالها تعداد کمپینها با این موضوع مشترک به طرز شگفتی افزایش یافت. پروژههایی نظیر «چهارشنبههای سفید»، «دختران خیابان انقلاب»، «نه به حجاب اجباری»، «آزادی های یواشکی» و حتی بلوای «زن، زندگی، آزادی».
این پایان راه نیست
کوتاه سخن آنکه اگرچه حجاب در جامعه ایران هنوز میتواند هیزمی برای به آتش زدن خیابانها باشد، اما توجه به چند نکته ضروری است. اول آنکه تجربه اتفاقات بسیاری نظیر «ورزشگاه رفتن زنان» که با تدبیری در چهارچوب نظام به راحتی قابل رفع بود، به ما نشان میدهد که نباید بگذاریم زمان و فرسایشی شدن موضوعات ما را از هدفهایمان دور و عرصه را برای جولان تفکرات معاند انقلاب باز کند. کم کاری مسئولین در تمامی حوزههای آموزش و پرورش، رسانهها، حوزه علمیه، حوزههای آکادمیک و دانشگاهی، قانونگذاری، مجریان قوانین و… در طی سالهای پس از انقلاب در حوزه حجاب و عفاف غیر قابل کتمان است، که باید در نهایت در نقطهای ایستاد و به آن پایان داد.
دو، حجاب همانطور که تلاش شد روند نمادین بودن آن در متن شرح داده شود، حتی در صورت رفع و حل گرههای ذهنی جامعه و به ثبات رسیدن موضوع نمیتواند مشکل اصلی ما را برطرف کند. دور از ذهن نیست که با حل این مسئله در افکار عمومی، مسئله دیگری علم مبارزه با حکومت تلقی شود. امری که شاید بتوان گفت زمزمههای آن با مفهوم اقلیتهای جنسی (LGBT) شنیده میشود. آیا بهتر نیست در کنار حل مشکلات به صورت نقطهای چارهای برای ریشهکن کردن طرحهای معاندین کشور داشته باشیم؟
اگرچه در طول ۴۰ سال طبیعی است هنوز با کمبودهایی در حوزههای گوناگون اعم از زنان، اقتصاد، رفاه و… دست و پنجه نرم کنیم اما ما عقیده داریم که اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران در دفاع تمام قد از انسانیت و زنان ایستاده است. شرایط ایجاب میکند که با تقویت رسانه و قدرت تفهیم افکار عمومی، کارهای خوب انجام شده را به درستی تبیین و مانع از بازنمایی اشتباه چهره زن ستیزانه از حکومت انقلابی شویم.
منبع: جریان شناسی زن و خانواده پس از انقلاب، محمدرضا زیبایینژاد
به گزارش فرناز اینانلو، سردبیر، پژوهشگر حوزه زنان و خانواده