به گزارش متادخت، همه ما بارها و بارها عبارات و ضربالمثلهایی را شنیدهایم که مخاطبشان زنها بودهاند؛ زنِ ناقص العقل، ضعیفه، زنِ آفتاب و مهتاب ندیده و… که درون خود نوعی زنستیزی یا حداقل تحقیر زنانه را دارد. زبان و ابداعات زبانی نظیر ضربالمثلها و واژهسازیها در واقع در یک رابطه و تعامل دو سویه با فرهنگ است. زبان است که فرهنگ را مانا و قدرتمند نگاه میدارد و آن را چون انسانی زنده از نسلی به نسل دیگر منتقل مینماید و فرهنگ برگرفته از ارزشها، باورها و آینه جهانبینی و اعتقادات آن جامعه است؛ از جمله آنکه جامعه نگاهش به عناصر و افراد چگونه است؟ کدام رفتارها مورد پذیرش و مقبول است و کدامین رفتارها مطرود جامعه است؟ بنابراین زبان برای انتقال پیام ارزشهای هر جامعه به کمک آمده و از واژگان، جملهبندیها، ساختار کلمات، ضربالمثلها، آثار فرهنگی و زبانی نظیر شعر و داستان میتوان به ادراک آن جامعه نسبت به مسائل پی برد.
گرداب کلیشههای جنسیتی
در دستور زبان فارسی برخلاف زبان عربی، انگلیسی، فرانسوی و… غلبه جنسیت کمتر دیده میشود. یعنی ضمایر، افعال و واژگان تفکیک جنسیتی ندارند. هرچند برخی واژگان در شکلگیری ادبیات فارسی بیشتر به زنان نسبت داده میشوند. برای مثال گل، ماه و زر عمدتا در اشعار در توصیف زن یا صفت مطلوب زنانه محسوب میشوند اما بطور کلی واژگان در ساختار زبانی فارسی وجه جنسیتی مردانه و زنانه ندارند.
اما آنچه در فارسی از قدیم به چشم میآید استفاده از ضربالمثلها و مصطلح شدن برخی کلیشههای جنسیتی در قالب زبان است. کلیشههای جنسیتی، تصورات قالبی هستند که به یک جنسیت اطلاق میشود. این امر نه فقط برای زنان که برای مردان نیز ساخته شده است و زنان و مردان را محصور در برخی تصورات قالبی کرده است که سالیان درازی برجای ماندند و اگرچه وجه کاربرد آن در جامعه از بین رفته باشد، اما همچنان زبان به بازتولید آن کمک میکند. عمدتا آنچه توسط فرهنگ و زبان به انسانها منتقل میشود وجه پایدار طولانیمدتی در حافظه تاریخی ملتها دارد. کما اینکه ممکن است امروز فردی با وجود بازنگری و بازاندیشی جدی در مسائل جنسیتی همچنان برخی تهنشستهای جنسیتی را در خود احساس کند و فقط زمانی متوجه آن میشود که به چالش کشیده شود؛ چرا که فرهنگ بخشی از هویت و فهم انسان نسبت به مسائل میشود و فاصلهگذاری با فرهنگ درونی شده برای بازنگری با بررسی دوباره آن کار دشواری است.
کلیشههای جنسیتی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: کلیشههای شرقی و متحجرگونه و کلیشههای غربی مدرن.
- بیشتر بخوانید: نقش مردان در آینده خانواده
کلیشههای جنسیتی شرقی و جوامع قدیم
کلیشههای شرقی که به لحاظ تاریخی قدیمیتر است و حتی غرب قدیم را میتوان با چنین کلیشههایی دید، زن را ضعیف، جنس پستتر و موجودی برای خدمترسانی به مرد معرفی میکردند. این کلیشهها زن را ناقصالعقل میدانند که بر این اساس تحصیل و آموزش برای آنان مجاز نبود؛ این نگاه غیر انسانی به زنان در طول سالیان متوالی سبب شکلگیری یک ستم تاریخی شد که استعدادهای وجودیشان را زیر فرهنگ مردمحور مدفون میکرد و امکان بروز و فعالسازی آن را به زنان نمیداد.
این امر از سوی دیگر بر مردان نیز سایه میانداخت. مرد باید قدرت فیزیکی خود را به رخ میکشید و از بروز احساسات انسانی فاصله میگرفت و به محض بروز احساس، با انگ و برچسبهای تحقیرآمیز از سوی جامعه مواجه میشد. حال آنکه عواطف رقیق انسانی در علمای دین به خوبی مشهود است و منافاتی با شجاعت و قدرت مردانه ندارد. اما کلیشههای سنتی جامعه را با خطکشی صلبی دو پاره کرده بود و اصرار داشت مرد را با قدرت فیزیکی و عقلانیت و زن را صرفا با احساسات مخرب و ضعف به جامعه بشناساند. چنین مواردی به فرهنگ ایرانی نیز وارد شده اما نکته جالب درباره فرهنگ ایرانی توجه به دو وجه مثبت و منفی زن است؛ یعنی در ضربالمثلها بر وجوه مثبت و خوشیمن زنان نیز تاکید شده است. البته باید توجه کرد که وجوه مثبت زن نیز در فقط در خانواده مورد توجه قرار گرفته است و به فرهنگ عامه وارد شده است.
- پیشنهاد مطالعه: مرد و زنِ همراه، خانواده متعادل
کلیشههای جنسیتی غرب مدرن
با انقلاب صنعتی و تحولات جوامع غربی، زنان نیز وارد جامعه شدند. در این دوران دو دسته کلیشه شکل گرفت که هر دو در راستای چرخاندن چرخ سرمایهداری قرار میگرفت. زنان یا باید به چرخ صنعت و اقتصاد کمک کنند و بهرهوری مالی برای مردان داشته باشند که با این حساب باید وارد رقابت نفسگیر با مردان میشدند و فارغ از بدن و فیزیولوژی متفاوت، پابهپای مردان کار میکردند و حقوق کمتر دریافت میکردند و یا از سوی دیگر باید به چرخه مصرف، شتاب میبخشیدند و وجه زنانه و جنسی خود را به نمایش میگذاشتند تا زنی خواستنی برای مردان شوند. در هر دو صورت زن موظف بود نه به زنانگی خود، بلکه به سرمایهداری مردمحور کمک کند. افزایش تمایلات به انواع جراحیهای زیبایی، استفاده بیش از حد از لوازم آرایشی، لباس و وسایل منزل و… همه در راستای خدمترسانی زن به صنعتهای مختلف است و طبعا در نقش کالای جنسی، نقش پررنگتری ایفا کرده است.
همچنانکه این کلیشهها علیه زنان است، جامعه را باید در قالب یک پیکره دید. آسیب به یک بخش، خواهناخواه بر بخشهای دیگر نیز آسیب زننده خواهد بود چنانکه این کلیشهها مردان را نیز هدف قرار میدهد و آنها را به خارج از خانواده به افرادی بدل میکند که بیآنکه نسبت به آینده و خانواده نگاهی داشته باشند، باید به چرخش سرمایهداری و دستگاههای تولید پول بدل شوند. بنابراین مردی موفق محسوب میشود که در رقابت مالی برنده شود و پول بیشتری داشته باشد.
نه شرقی نه غربی!
فارغ از دو دسته مطرح شده آنچه امروز با آن مواجهیم، ته نشستهای کلیشهها و اثر زبان بر زندگی زنان و مردان است و مردان نیز همانند زنان قربانی این کلیشهها هستند. مردانی که با درک عمیق از مفهوم خانواده در تلاشند نقش تربیتی یا همکاری را در خانه ایفا کنند با برچسبهای زبانی و فرهنگی علیه خود مواجه میشوند که حتی گاهی این مردان اصرار دارند از فعالیت و همکاریشان در خانه سخنی به میان نیاید تا با برچسبهایی نظیر زن ذلیل خطاب نشوند.
در مقابل چنین راهبردی که مردمحوری از آن سود میبرد، باید به خلق واژگان و ادبیات پیرامون مردان خانوادهدوستی که خود را شریک امور زندگی میدانند، روی آورد. سانسور و پنهانکاری از فعالیت مردان، اگرچه در سالهای اخیر آرامش خاطری برای خانوادههای متعادل و همدل به ارمغان آورده است، اما راهگشا نبوده. بنابراین تصویرسازی و ادبیاتسازی حول چنین موضوعی میتواند فرهنگ اسلامی را در گرامیداشت و عزیز دانستن خانواده به نسلهای آینده منتقل کند و راه را برای زنان و مردان فردا دلپذیر و غرور آفرین کند. زن و مردی که کنار هم و دست در دست هم برای عزت و سلامت خانواده قدم برمیدارند، ارزشمند و قابل تقدیرند.
به قلم زهرا سادات علوی رضوی؛ پژوهشگر مطالعات جنسیت