به گزارش متادخت، فیلم «زنها حرف میزنند» یک درام آمریکایی بر اساس اقتباسی از رمانی به همین نام، اثر میریام توئز و به نویسندگی و کارگردانی سارا پلی است که توانست جایزه اسکار بهترین فیلمنامه را به دستان او برساند.
این فیلم که از ماجرای هولناک اما واقعی کلونی مانیتوبای بولیوی الهام گرفته است، مجتمع مسیحیان محافظهکار منونایت را به نمایش در میآورد، که در فاصلهی سالهای 2005 تا 2009 میلادی، به محل رخداد جنایاتی دهشتناکی تبدیل شده بود که در سکوت اتفاق افتاده میافتاد. ماجرای زنانی که شبانه با داروهای مخدر بیهوش شده و در همان حال مورد تجاوزات گروهی قرار میگرفتند. جنایتی که پس از سالها بالاخره این زنان موفق به کشف مجرمین آن یعنی مردان کلونی گردیدند و در سال 2011 دادگاهی برای مجازات مجرمین تشکیل شد.
داستان این فیلم در طول 48 ساعت رخ میدهد. ساعاتی که هشت زن منتخب شده از سوی کل جامعه زنان کلونی، فرصت دارند یا مردان را برای تمام آزارهایی که به روح و جسمشان وارد آمده ببخشند و یا کلونی را ترک کرده و با عواقب آن روبرو شوند.
عواقب ترک کلونی چیست؟
منونایتها گروهی از مسیحیان هستند که از کلیسای فرقه آنابابتیست پیروی میکنند. آنها معتقدند باید در برابر سختیها سکوت و صلح کرد؛ بنا بر این نظریه، زنان کلونی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند به جای اعتراض و مقابله به مثل، میبایست سکوت کرده و ستمی که در حق آنها روا داشته شده را ببخشند. در غیر این صورت با درهای بسته بهشت مواجه شده و دیگر در جهان پس از مرگ روی آسایش را ندیده و خداوند را ملاقات نخواهند کرد.
هیس، زنها فریاد نمیزنند!
سارا پلی، زیرکانه بخشی از داستان را انتخاب و مورد روایت قرار داده که پیش و پس مشخصی نداشته باشد. با تماشای فیلم او، نه به چیستی زمان و نه به مکان پی نمیبریم. گویی او دستهای از زنان را از نقاط مختلف تاریخ و سرزمینهای گوناگون برگزیده و در کنار یکدیگر قرار داده تا تصمیم گیرنده برای تمام زنان ادوار مختلف، به خصوص زنهای همین دوره در غرب باشند.
او که در زندگی واقعی دو دختر دارد، به عنوان یک مادر، با وجود جریان فساد در غرب برای آنها نگران است و این نگرانی و اعتراض را با ساخت فیلم «زنها حرف میزنند» و با زبان گویای هنر به دنیای غرب اعلام میکند. او نشان میدهد که زن چگونه در جهان غرب به عنوان ابزاری برای رفع نیازهای جسمی و روحی مردان استفاده میشود و در مقابل جای امنی نیز برای او لحاظ نشده است.
به همین خاطر است که زنان این فیلم بار بسته و بدون امیدی برای مبارزه رو در رو با مردانی که ایشان را غارت کرده و روح و جسم آنها را پایمال هوس خویش نمودهاند، فرار را بر قرار ترجیح داده و کلونی را به سوی دنیایی که اگرچه در تضاد با اعتقادات تحمیلی و فرقهای آنهاست، ترک میکنند.
مطالب مرتبط: نقد فیلم پادشاه زن (The Woman King)
زنان، خالق فرهنگهای نو
زنهای این فیلم همه مادر هستند. مادر فرزندانی که یا به خواست خود و به سبب ازدواج صاحب آنها شدهاند و یا در بیهوشی و به سبب تجاوز، به ایشان تحمیل گردیده است. اما در هر حال آنان مادرانی هستند که دغدغه فرزندان خویش را دارند. این زنان میترسند که اگر دخترانشان در کلونی بمانند، به همان مصیبت گرفتار آیند و برای پسرانشان از اینکه پس از بلوغ به شرارت باقی مردان کلونی دچار گردند، در هراسند.
پس باید برای بقاء خانواده خود، آنها را از مهلکه نجات دهند. مهلکهای که مردان شیطان صفت کلونی یا در واقع فرهنگ غلط برای ایشان فراهم ساخته است. این فیلم به نوعی قصد دارد به جهان غرب اعلام کند باید خشونت علیه زنان متوقف شود؛ اما چون گوشی برای شنیدن این فریاد اعتراضآمیز وجود ندارد، در سکوت از زنان میخواهد فرهنگ جامعه را با تربیت فرزندانی سالم به لحاظ فکری عوض کنند تا جامعه از فسادی که آن را در برگرفته، نجات یابد.
تحمیل سکوت به زنان
در اعصار گوناگون اروپا و آمریکا همیشه مردان سعی داشتهاند که نفع خود را در روابط زناشویی در نظر بگیرند. مثل آنکه در اروپا قوانین ازدواج به گونهای رقم خورده بود که پس از ازدواج تمام دارایی زن به تملک مرد درآید؛ یا عرف فرهنگی به گونهای سازماندهی شده که اگر زن مورد آزار جنسی از سوی مردی قرار گرفت، به خاطر آنکه آبرو و عزت زن مورد خدشه قرار نگیرد و به قولی انگشتنما نشود، نسبت به آزاری که دیده سکوت کند.
در این فیلم نیز القائات فرقهای زنان را به سکوت ترغیب میکند و به آنها تحمیل میکند که اگر حرفی بر زبان آورده و اعتراض کنند، روی بهشت خدا را نخواهند دید. حال آنکه در ادیان الهی این سکوت نکوهیده و مضموم است و انسانها همواره از سکوت ظالم پرور منع شدهاند.
به قلم ماه منیر داستانپور، منتقد فیلم و سریال