به گزارش متادخت، تینا پاکروان متولد 28 فروردین 1356 یکی از زنان جوان، فعال و خوش آتیه در عرصه سینما و فیلمسازی ایران است. وی در منصب بازیگر، کارگردان، دستیار کارگردان، تهیه کننده، نویسنده، منشی صحنه، مدیر تولید، چهره پرداز و مشاور فیلمنامه تجارب بسیاری در میدانهای متنوع کسب کرده است. همکاری و نزدیکی او با کارگردانهای برجستهای همانند داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، سید ضیاءالدین دُرّی، مسعود کیمیایی و محمدرضا ورزی سبب شد تا با کسب تجربه، به تبحر خاصی در فیلمسازی نائل شود. پاکروان همواره در طول سالهای فعالیت خود در سینمای ایران، نگاه ویژهای به مسائل اجتماعی با تمرکز بر چالشهای زنان داشته است. ترکیب نگاهی واقعگرایانه و زیباییشناختی هنری در کارنامه وی یکی از ویژگیهای منحصر به فردی است که آثارش را از سایر فعالان عرصه سینما متفاوت کرده است.
پاکروان در طول مدت فعالیت هنری خود گریزی به دنیای بازیگری هم زده است. او در سریال «سالهای مشروطه» و فیلمهای سینمایی «مترو پل»، «خانه کاغذی»، «آیدا و سارا» و «بی وزنی» ایفای نقش کرد اما به تدریج تصمیم گرفت از دنیای بازیگری فاصله بگیرد و در مقام کارگردان به حرفهاش ادامه دهد. رویکردی نوآورانه در مسیر هنری پاکروان در فیلمهای «خانوم»، «نیمه شب اتفاق افتاد» و «تهران، لس آنجلس» به چشم میخورد اما این سه فیلم در پرده نقردهای و جذب مخاطب و منتقد چندان موفقیتآمیز عمل نکردند. پاکروان در مقایسه با تهمینه میلانی و نرگس آبیار در ساخت فیلم سینمایی حرکت قابل توجه و رو به جلویی نداشته است. اما واقعیت غیرقابلانکار آن است که برگ برنده پاکروان با سریال «خاتون» رو شد.
خاتون، نمایش زنانگی و شجاعت
از اهالی فیلم، کمتر کسی است که در میان سریالهای شبکه خانگی، «خاتون» را ندیده باشد. این فیلم با انبوهی از بازیگران به نام و خوش تکنیک مانند اشکان خطیبی، نگار جواهریان، شبنم مقدمی، میرسعید مولویان، مهران مدیری، رضا بهبودی، رویا نونهالی و… یکی از آثاری است که میتوان در هر قسمت نکات درخشانی در آن جستجو کرد. شیرزاد و خاتون، ترکیب عاشقانه دلنشینی در بحبوبه جنگ جهانی دوم در ایران بود. دختر غیور و جسور بختیاری که با یک نظامی دوران رضا پهلوی ازدواج کرده اما این رابطه عاشقانه و خانواده کوچک در تلاطم مشکلات داخلی و خارجی کشور چندان دوام نیاورد. «خاتون» در ژانری عاشقانه و تاریخی در زمان اشغال ایران روایتگر داستانی گیرا و جذاب است. نگاه زنانه و در عین حال رئالیستی تینا پاکراوان در قالب نقش خاتون با هنرمندی نگار جواهریان به تصویر کشیده شد. «خاتون» ترکیب پیچیدهای بود از قدرت و ظرافت زنانه. کارگردان با پیوند زدن هویت اجتماعی، سیاسی و از همه مهمتر هویت زنانه، نشان داد که چگونه میتوان هم زن بود و هم مادر، هم قوی بود و هم وطنپرست و برای حفظ ارزشها جنگید. «خاتون» به مخاطب گوشزد کرد که میتوان در عین سختی و مرارت روزگار، همچنان دوام آورد و انسان باقی ماند و تن به ظلم نداد. در جامعهای که به قدر کفایت زنان نادیده گرفته شده و مورد ظلم هستند، «خاتون» سمبلی بود از صبر و استقامت. او نماد زنی است دردمند. زنی که کودک خردسالش، جان مایه زندگیاش، را از دست میدهد ولی به جای همدلی، آنچه نصیبش میشود تحقیر و بیاحترامی است. زنی درد کشیده و زخم خورده که به جای انزوا و افسردگی، راه دومی را برگزید و جنگید تا پای جان، تا پای وطن، تا پای ایران. «خاتون» علاوه بر آنکه با مِهری زنانه و محبتی مادرانه شکل گرفته، به شدت بوی وطن میدهد. وطنی دوستداشتنی و مظلوم که لایق جنگیدن است.
- مطلب مرتبط: آثار تهمینه میلانی؛ جسور و کم عمق
صحبت از «خاتون»، یعنی صحبت از زنی که قرار نیست با اغواگری و کرشمه زنانگی مردان را در دام خود اسیر کند و مخاطب هم میخکوب پای تلویزیون مسحور زیبایی ظاهری او شود. «خاتون» با روحیه مبارزهطلبی، با آگاهی و ظلمناپذیری در مقابل غیر، با سلاح کشیدن روی متجاوز و البته با زیبایی شرقیاش و بدون فتانهگری افراطی، مخاطب را تا پایان پای سریال کشاند. «خاتون» بر روی کاغذ قصهای عاشقانه ای بود اما وقتی این داستان به ظهور درآمد، مخاطب چیزی جز قصه آزادگی و ایثار ندید. قرار نبود «خاتون» قصه وصال باشد، «خاتون» قصه ایران بود. ایرانی که باید بماند حتی اگر خیلیها در این مسیر از بین بروند. در این سریال تنها ما با یک زن و مرد و رابطه عاشقانه آنها روبرو نمیشویم. مخاطب با یک ایدئولوژی نوین مواجهه میشود. با رهیافتی فکری که زن را از کلیشه و اغواگر بودن بیرون میکشد. زن را از نگاه جنسیتی و فمینیستی جدا میکند. این نقطه عطف داستان است. جایی که زن پرتاب میشود به دنیای واقعی. دنیای واقعی که پر است از خیر و شر. پر است از انسانهای ترسو و انسانهای آزاده و شجاع. در دنیای واقعی در آن سالهای اشغال، پاکروان زنان این سرزمین را به درستی به تصویر کشید، دوستان خاتون، مادر شیرزاد، خانواده خاتون و… همه همه نمادی بودند از ایران. ایران تکه تکه شده و در اشغال. «خاتون» از پی تمام سختیها سربلند بیرون آمد اگرچه با مرارت بسیار.
تاسیان، ازدیالوگهای مصنوعی تا کرشمه زنانه
«خاتون» سریال تاریخی آبرومندی بود که با خلق صحنههای تاریخی رئال و بیرون کشیدن داستان عاشقانه از دل تاریخ، هم در حافظه مخاطب و هم در حافظه ایران ماندگار شد. به زعم پاکروان سهگانه «روزی روزگاری، خاتون»، «روزی روزگاری، تاسیان» و «روزی روزگاری، ماهدخت»؛ سه ضلع مثلثی هستند که با نگاهی زنانه و عاشقانه در بستر تاریخی ایران ساخته شده است. تاسیان دومین ضلع مثلث نیز درامی عاشقانه است اما در بستری تاریخ معاصر ایران. فضای فانتزی و بازیهای متفاوت از جمله بابک حمیدیان، پانتهآ پناهیها و نازنین بیاتی، در همین چند قسمت منتشر شده از تاسیان، بحثبرانگیز مینماید. قسمت اول تاسیان به شدت متمایل است به احساساتگرایی و بیان دادن دیالوگهای اغراقآمیز. همین دو نکته تا حدی میتواند مخاطب را دلزده کند اما در مجموع جذابیت بصری قسمت اول به قدری بود که ببینده را به سمت قسمتهای بعدی کشاند.
تاسیان به حالت بعد از جدایی و قفدان فرد گفته میشود؛ معنای تاسیان توامان است با غم و اندوه و حالت از دست دادن. تاسیان یعنی غصه، یعنی دق. همین معنای فیلم برای مخاطب باهوش کافی است تا به دنبال گرههای عاشقانه درام در سریال باشد. در شرایط ملتهب سالهای قبل از انقلاب، عشقی پرتلاطم بین دو طبقه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی متفاوت رخ میدهد. امیر کارگر چاپخانه، در لباس ساواک و شیرین دختر نجات که لای پر قو بزرگ شده در سکانس بازجویی دل به هم میبازند. در ادامه باید دید پاکروان با این عشق به ظاهر ممنوعه چه میکند! آیا او میخواهد کلیشه «خاتون» را تکرار کند یا به دنبال ارائه داستان جذاب دیگری به مخاطب است. مخاطب منتظر است بداند این گره عاشقانه با دست باز میشود یا با دندان.
بازیهای تاسیان به غیر از حمیدیان تا این جای کار مصنوعی از آب درآمده به خصوص هوتن شکیبا که با تکرار مکرر در نقش جوان عاشقپیشه، بسیار کلیشهای مینماید. رفتارها و حرفهای شکیبا برای رسیدن به معشوق (تنه زدن به همکلاسی شیرین، پنچر کردن ماشین خاستگار و فیلمبرداری با دوربین ساواک از دختر مورد علاقهاش) به قدری مصنوعی، بچگانه و دور از واقعیت است که مخاطب را سرد میکند. از دیگر انتقادات بسیار وارد به تاسیان، حرکت روی سطح آب است. کارگردان عمیقا وارد پیرنگ داستان نشده. تمام شخصیتها مخصوصا شخصیتهای زن سریال، روی سطح حرکت میکنند. به نوعی که نمیتوان با هیچکدام از آنها عمیقا ارتباط تفهمی برقرار کرد. دو دختر جوان که قرار است نقش اصلی داستان باشند با حرکات کودکانه، گفتگوهای دمدستی و حرکات غیرمنتظره تلاش میکنند مخاطب را به واسطه گریم و لباس پای سریال بکشانند. همینطور مادر امیر که نمادی از زن سنتی و مذهبی است نیز نتوانسته آن طور که باید و شاید درست از کار بیاید. انتقادات به امیر (نحوه ورود به ساواک، حرکات ناشیانه حین ماموریت، تبدیل کردن صحنه بازجویی به صحنه عاشقانه هندی، کِش رفتن دوربین ساواک و…) خود حدیث مفصلی که در این یادداشت مجال پرداخت به آن نیست. شاید پاکروان در تلاش بوده تا تجربه خوشایند خاتون را تکرار کند اما همچنان به زعم نویسنده ناموفق بوده است. باید منتظر بود و دید آیا تاسیان میتواند گام بلند بعدی پاکروان در ساخت سریال باشد یا خیر؟! تا بدین جای کار که تاسیان در مقام مقایسه با خاتون، بسیار سطحیتر و ضعیفتر ظاهر شده است.
- بیشتر بخوانید: نگاه ظریف زنانه در آثار نرگس آبیار
فراز و فرودهای پاکروان در مسیر دشوار فیلمسازی
در مجموع با کنار هم قرار دادن، نقاط ضعف و قوت پاکروان در فیلمها و سریالها، باید گفت در مسیر هنری وی زنان همواره مهم بودهاند. ما شاهد زنانی شجاع، قوی، جسور و جنگنده و در عین حال بسیار زیبا و ظریف هستیم. زنانی که با تمام وجود در پی آمال و آرزوهای خود در حال تلاشند. تعداد کمی از کارگردانهای زن ایران، ریسک ساخت سریال را میپذیرند چراکه ساختن سریال و مجموعههای طولانی به هیچ روی کار آسانی نیست و نیاز به پشتکار دوچندان دارد. آنچه تینا پاکروان را از سایر همکیشان خود متمایز کرده؛ پرداخت دو بُعدی به زن است. هم هویت شخصیتی زن لحاظ شده و هم هویت جامعهشناسی او. بدین معنا که مخاطب هم زن به معنای زنانه و ظریف بودن را میبیند و هم زن به معنای کنشگر و فعال اجتماعی. به تصویر کشیدن این نگاه ترکیبی و در عین حال گرفتار نشدن در دام افراطگرایی و جنسیتزدگی بسیار قابل احترام است.
به قلم دکتر پگاه روشان، جامعهشناس و منتقد فیلم و سریال