متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سمیه بنت خیاط

سمیه می‌دانست با رفتن پیامبر برای این سخنان تاوان سنگینی خواهد پرداخت، اما برایش اهمیتی نداشت. او به خدا و پیامبرش ایمان داشت. لحظاتی از رفتن حضرت نگذشته بود که ابوجهل شکنجه را از سر گرفت...

به گزارش متادخت، رسول خدا خودش را به عمار نزدیک کرد. دیدن رنج این خانواده او را چنان حزین کرده بود که احساس می‌کرد قلبش مالامال از دردی عظیم است. مدت زمان زیادی بود که خانواده یاسر را در منطقه بطحاء بی‌رحمانه شکنجه می‌کردند تا دست از اسلام و دین محمد بردارند؛ اما آن‌ها همچنان مقاومت می‌کردند. پیامبر گاهی خودش را به آنان می‌رساند تا مقاومت آن‌ها را تحسین کند و ایشان را به صبر دعوت کرده و  بشارت بهشت دهد. حالا رسول خدا کنارشان نشسته بود و به پیکرهای رنجورشان نگاه می‌کرد. رسول خدا عمار را صدا کرد و فرمود:

  • دعا می‌کنم خداوند هر چه زودتر شما را از این گرفتاری نجات دهد من شما را بشارت می‌دهم به بهشت جاودان.

لبخندی بر روزی صورت سمیه نشست. پیامبر لحظاتی سکوت کرد دوباره رو به عمار فرمود:

  • عمار! تو را گروهی ستمکار خواهند کشت!

سمیه تا کلام رسول خدا را شنید با صدایی بلند گفت:

  • گواهی می‌دهم که براستی تو رسول خدا هستی و براستی که وعده‌ات حق و مسلم است.

سمیه می‌دانست با رفتن پیامبر برای این سخنان تاوان سنگینی خواهد پرداخت، اما برایش اهمیتی نداشت. او به خدا و پیامبرش ایمان داشت. لحظاتی از رفتن حضرت محمد نگذشته بود که ابوجهل شکنجه را از سر گرفت. در حالی که سنگ بزرگی را بر سینه سمیه قرار داد بود فریاد می‌کشید:

  • باید خدایان ما را به نیکی یاد کنی و محمد را به زشتی نام بری یا اینکه کشته خواهی شد!

سمیه که صورتش از درد به هم پیچیده شده بود و صدایش به سختی از گلو بیرون می‌آمد گفت:

  • مرگ بر تو و خدایانت!

ابوجهل که از مقاومت سمیه به ستوه آمده بود نیزه را که در دست داشت بی‌رحمانه در قلب او فرو کرد و این گونه سمیه اولین زنی شد که در راه اسلام به شهادت رسید.

 

پیوست

سمیه بنت خیاط مادر عَمَّار یاسر و اولین زنی است که نزد مسلمانان به عنوان اولین زن شهید در  اسلام شناخته می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط