بانوان خبرنگار از رئیس‌جمهوری می‌گویند که ارتقای جایگاه بانوان ایران برایش دغدغه بود.

به گزارش متادخت ، حمیده وحیدی: فکرش را هم نمی‌کردیم که قرار است دوباره حس‌وحال ۱۳ دی‌ماه ساعت ۱:۲۰ دقیقه را تکرار کنیم؛ آنجاکه خبر‌ها را چک می‌کردیم و مدام فکر می‌کردیم اشتباه شنیدیم و حتماً دوباره خبر تصحیح می‌شود و باز در روز‌های آخر اردیبهشت، ساعت‌ها که نه، دقایق کش‌آمدند و چقدر دلمان می‌خواست خبر آسمانی‌شدنش را نشنویم مثل همان زمستان ۹۸.

ده روز پیش بود که در جمع جشن دختران روز ولادت حضرت معصومه(س) باز هم بر مواضع همیشگی‌اش تأکید کرد و گفت: ما نه نگاه مغرب‌زمین را در مورد زن و دختر قبول داریم که یک نگاه ابزاری است و نه آن نگاهی که می‌خواهد زن را از جامعه و نقش‌آفرینی در آن جدا کند. من تبلور این نگاه را در روز ولادت امام هشتم(ع) وقتی سراسر خیابان امام‌رضا(ع) یک‌صدا «یاثامن‌الحجج» را فریاد می‌زد و تصویر غبارروبی سید ابراهیم در کنار میدان از صفحه‌نمایش بخش می‌شد، دیدم؛ آنجاکه اشک مادران و دختران بند نمی‌آمد با دست‌های رو به آسمان او را دعای او را برای کشورشان و عاقبت بخیری نسل آینده از خداوند خواستار بودند.

رفتن‌های از دنیا هست که شکل دارد که اگر همه کلمات را پشت سر هم ردیف کنی تا آن را نبینی ساعت‌ها هم بی‌فایده است مثل همان وقتی که پیکر حاج قاسم را آورده بودند و جمعیت دلش کش می‌آمد تا خودش را بیندازند در بین آدم‌ها ولی آن‌قدر جمعیت تو در تو بود که قدم از قدم برداشته نمی‌شد. آن جا که اشک چشم دختران جوان بند نمی‌آمد و هشتک مردی که دیر او را شناختیم پر شد.

این روز‌ها تصویر خداحافظی زنانی که بالگرد سید ابراهیم را بدرقه می‌کردند به صورت گسترده منتشر شد راستش را بخواهی هر چه فکر می‌کنم او مردی بود که ثمره عملکردش را بعد از ریشه دواندن در گفتارش می‌شنیدیم و ما سال‌های متعددی ثمره جوانه‌های که رئیسی عزیز در جامعه برای آرامش خانواده‌ها و زنان و دختران کاشت را درک کنم.
متولد مشهدکوچه نوغان
زهره رنگامیز: مشهدی‌ها برای رئیس جمهور شهیدشان به عنوان یک همشهری سوگوارند، مردی متولد محله نوغان. بار‌ها از پدرم شنیده بودم که باافتخار می‌گفت من «بچه‌ی نوغونم» و در سال‌های بعد درباره این محله بیشتر خواندم و شنیدم، محله‌ای در دل شهر مشهد، که از تاریخ‌سازی زنان در مهم‌ترین اتفاق شهرشان تا به امروز که زادگاه رئیس جمهور شهید بودن را به نام خود ثبت کرده اند.

نوغان کجاست؟ نوقان یا نوغان، یکی از شهر‌های معتبر و معروف ولایت توس، قبل از پیدایش شهر مشهد بوده است؛ در حقیقت هسته اولیه شهر مشهد از ترکیب نوغان و دهکده سناباد شکل گرفته است.

نوغان بعد‌ها به صورت یک محله از شهر تازه تأسیس مشهد درآمده است. نوغان در تاریخ مشهد با روایت‌های متفاوتی شناخته می‌شود که تاریخ سازی زنان نوغان از مشهورترین روایات است؛ هنوز هم به خاطر این عمل قهرمانانه زنان محله در ۱۲۰۰ سال گذشته ساکنان فعلی به آن افتخار می‌کنند. جالب است بدانید؛ محله نوغان قدیمی‌ترین محله ایران با هزار و پانصد و سال قدمت است، این نقطه از شهر فراز و نشیب‌های تاریخی فروانی داشته، اما هنوز به ثبت جهانی نرسیده است.

اولین خادمان رضوی تا سده‌های طولانی قبل از احداث بنا در حرم امام رضا «ع» نیز، ساکنان این محله بودند. پیرمردانی شریف که هر روز صبح به قصد ادای دین به زائران حضرت و خدمت به مجاوران، محله خاکی نوغان را ۵۰۰ متر طی می‌کردند و به مرقد منور می‌پیوستند.

حالا کوچه نوغان که پدرمن و بسیاری از مردان قدیم مشهد به متولد و ساکن آن محله بودن، افتخار می‌کنند؛ یک روایت دیگر هم دارد، کوچه نوغان می‌تواند پلاک افتخار یک رئیس جمهور شهید را هم دریافت کند. یاد همه‌ی خادمان رضوی متولد محله نوغان که دیگر در میان ما نیستند و یاد خادم الرضا «ابراهیم رئیسی» در تاریخ اهالی باصفای نوغان ماندگار باد.

گاهی گمان نمی‌کنی و چه خوب می‌شود…
مریم دهقان: داشتیم خودمان را برای یک روز شاد امام رضایی آماده می‌کردیم. همه قلم‌هایمان را برای نوشتن از اتفاقات شیرین تولد امام هشتم‌مان سر خط کرده بودیم، به لنز دوربین چشم و گوشی هایمان عکاسی از تصویر گل‌های حرم آقاجانم و موکب‌های خیابان امام رضا (ع) را وعده داده بودیم که یک آن خبری تلخ و سهمگین بر پیشانی رسانه‌ها نشست.

خبری از رئیس جمهور و همراهانش که سوار بالگردی شده بودند تا از میان جنگل‌های وحشی «دیزمار» آذربایجان شرقی عبور کنند و خود را به افتتاح سد مرزی «قیز قلعه سی» برسانند. دیشب وقتی که حرم آقاجانم بودم و این خبر تلخ، گوش به گوش زائران و خادمان رسید، مداح از مردم خواست برای سلامتی شان دعا کنند و «امن یجیب» بخوانند.

همه دست به دعا شدیم ولی گمانمان امید به بازگشت بود تا سلامتی خادمان ملت را با شادی تولد امام عجین کنیم و روز خوبی برای خودمان و ایران بسازیم. شاعر راست می‌گوید: «گاهی گمان نمی‌کنی ولی خوب می‌شود…» ما گمان نمی‌کردیم ولی شد. برای ما نه، برای او که آرزوی شهادت داشت، برای او که در فراق رفیق شهیدش، سردار دل‌ها بار‌ها و بار‌ها گریست. برای او شهادت امضا شد و در راه خدمت شهید شد.

حالا باید از او نوشت و اگر خواستید بنویسید، بنویسید رئیس جمهوری که همیشه پای کار بود و اوقات فراغتی نداشت. بنویسید رئیس جمهوری که خودش را خادم محرومان نامید و در راه خدمت شهید شد بنویسید رئیس جمهوری که دوستانش شهید شدند و او هم آرزویش شهادت بود بنویسید رئیس جمهوری که خادم امام رضا بود و آرزویش در روز ولادت امام برآورده شد بنویسید رئیس جمهوری که مایه عزت و سربلندی ایران را در طول یک دوره که نه، در سه سال اول خدمتش فراهم کرد بنویسید رئیس جمهوری که حتی بین دوستانش هم شناخته نشد بنویسید رئیس جمهوری که از سمت خودی و ناخودی، تحقیر شد و توهین دید، اما دست از تلاش بر نداشت بنویسید هشتمین رئیس جمهوری که در روز ولادت هشتمین امام، سال ۱۴۰۳ شهید شد…
منبع : شهرارانیوز

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط