این زوج بندری عشاق را به هم میرسانند!
19 خرداد 1403 1403-03-19 18:14این زوج بندری عشاق را به هم میرسانند!
- متادخت
- 19 خرداد 1403
- 6:14 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت ، : «یک دختر۱۶ ساله بود در مقطع سوم دبیرستان. یک روز بعد از مدرسه، هنوز پایش به خانه نرسیده، مادرش گفت: عصر قرار است برایت خواستگار بیاید! قبلا هم خواستگار داشت اما خانوادهاش خودشان رد کرده بودند و گفتند: بماند برای بعداز کنکور، اما انگار این مورد را خیلی پسندیده بودند که اذن خواستگاری دادهاند.
دخترک قصد ادامه تحصیل داشت و میخواست این دوسال آخر را برای کنکور درس بخواند پس پایش را در یک کفش کرد که ازدواج نمیکنم که نمیکنم. اما مادرش گفت: « حالا بذار بیان بعد بگو نه». با اصرارهای خانواده راضی شد. اما آمدن خواستگار همان و دل دادن او همان. بعد از چند جلسه آشنایی دیگه حسابی یکدیگر را پسندیده بودند و دو هفته بعدش عقد کردند و به همین راحتی دختری که میگفت زودتر از ۲۲سالگی ازدواج نمیکنم، به قول خودش شد انگشت نمای همه!»
به بهانه سالروز ازدواج با یک خانواده موفق که ۱۳ سال از ازدواج شان میگذرد و ۴ فرزند قد و نیم قد دارند به گفتوگو نشستیم؛ «مرضیه درویشی» یک بانوی دهه هفتادی که ازدواجش را بهترین تصمیم زندگیاش میداند و به برکت و شیرینی این ازدواج، یک دفتر تسهیلگری ازدواج در بندرعباس برپا کرده است تا به صورت عامالمنفعه و رایگان زوجها را با یکدیگر آشنا میکند.
*میخواستم جواب منفی بدهم!
میپرسم از ازدواجتان برایمان بگویید، چطور شد که راضی شدید در ۱۶ سالگی ازدواج کنید؟ «پدرهایمان با هم رفاقت دیرین داشتند و به صورت سنتی آشنا شدیم و همین شد که خانوادهام اصرار داشتند تا خواستگارم را ببینم.
همسرم ۲۴ ساله بود و او هم در حال درسخواندن بود. مادرم میگفت که خیلی پسر و خانواده خوبی هستند. سه تا خواهر دارم و آنها ازدواج کرده بودند و یکی از شوهرهای خواهرم با خواستگارم رفاقتی داشت و همین شد که خواهر هم کلی با من صحبت کرد و من هم در نهایت به خاطر اصرارهای آنها گفتم بیایند خواستگاری بعدش جواب منفی میدهم. اما بعد از اینکه به خواستگاری آمدند، دیدیم که تفاهم زیاد است و در همان جلسه اول به دل من نشستند.
آخر جلسه اول خواستگاری مادرشان رفتند نزدیک در اتاق و همسرم را صدا کردند و گفتند که «آقا محسن پاشو بریم حالا بقیه حرفها را بعدا بزنید، محسن هم گفت که ما تازه نیمساعته که نشستیم و بعد مادرشان گفت که یک ساعت و چهل و پنج دقیقه هست که دارین حرف میزنید». بعد از اینکه ساعت را دیدیم فهمیدیم راست میگویند اما ما متوجه گذر زمان نشدیم».
*کاغذ بلند و بالای سوالات آقا محسن
میپرسم شما که قصد ازدواج نداشتید چه چیزی از همسرتان دیدید که خوشتان آمد؟ «هرکسی در نوجوانی یک تصوری از همسر آیندهاش در ذهنش دارد، من هم ملاکهایی داشتم که وقتی در جلسه اول همسرم را دیدم و متوجه شدم روی اعتقادتش تاکید دارد و مثل خودم شوخ طبع و اجتماعی است و علایقمان شبیه یکدیگر است مهرش به دلم نشست.
میپرسم چه سوالاتی در جلسه خواستگاری پرسیدید؟« هر دو خواهر من روانشناس هستند و به من گفته بودند چه سوالاتی بپرسم. سوالات اعتقادی، علاقمندیها و جو خانواده و فعالیتهای اجتماعی و تحصیلات و تفریحات را با هم بررسی کردیم و همسرم هم لیست بلند و بالایی سوال داشت. این را آنجایی فهمیدم که بعد از کلی سوال یک دفعه دست در جیبش کرد و کاغذ بلند بالایی درآورد و گفت «من ببینم همه سوالاتم پرسیدم یا نه». ما جفتمان با اطلاع قبلی و آشنایی از پروسه ازدواج و همسرداری وارد زندگی مشترک شدیم.
*مدرسه عذرم را خواست اما ..
میپرسم شما زمانی که ازدواج کردید محصل بودید، کمی از چالشهایتان برایمان بگویید؟ «به هر سختی بود سوم دبیرستان را تمام کردم. قرار بود عروسیمان بعد از کنکور باشد و تا آن زمان همسرم هم شغلی پیدا کند. ولی دیگر نمیشد که دوری همدیگر را تحمل کنیم، پایمان را کردیم در یک کفش که برویم سر خانه و زندگی خودمان. همسرم هنوز شغل دائمی نداشت و مدام تغییر شغل میداد. اما همین که نیت کردیم برویم سر زندگیمان، الحمدالله یک شغل خوب نصیبشان شد.
با کمک خانوادهها عروسی جمع و جوری گرفتیم.
اول پیش دانشگاهی بودم که عروسی کردم و چون مدرسهآم جز مدارس خاص بود عذرم را خواستند. پرونده را گرفتم تا بروم مدرسه دولتی ولی آنجا هم وقتی فهمیدند متاهلم راهم ندادند و گفتند برو شبانه..
اصلیترین شرط قبول ازدواج ما از سمت خانواده من ادامه تحصیل هردوی ما بود، در خانواده ما همه ارشد به بالا هستند و تحصیلات حرف اول را میزند و حالا من کسی بودم که مدرسه را ول کرده بودم. خلاصه آن سال با همه سختیها و ناراحتیها گذشت و سال بعد همان مدرسه دولتی مرا روزانه ثبت نام کرد. کنکور دادم و الحمدالله دانشگاه دولتی شهرمان قبول شدم. همسرم هم دانشجوی ارشد شدند. حالا من کارشناسی ارشد مشاوره دارم.»
*حیف بود که این شیرینی را با کسی سهیم نشوم
شیرینی ازدواج و زندگی مشترک به قدری به کام مرضیه شیرین آمد که دلش نیامد این شیرینی را با کسی تقسیم نکند، همین بود که مرضیهِ ۲۹ساله، حالا چند سالی است که بانی خیر شده است و زوجهای جوان را به یکدیگر معرفی میکند. «اوایل که ازدواج کردیم چون سن مان کم بود، هم دوستهای من و هم دوستهای همسرم مجرد بودند، میدیدیم فلانی چقدر به فلانی میخورد و همینطور به همدیگر معرفی میکردیم و این باعث که در بندرعباس به زوجی که معرف ازدواج هستند، معروف شدیم و کم کم دیدم رساندن دو نفر به هم چه حس خوبی دارد.
همین موضوع باعث شد که چند فرد دیگری هم که واسطه ازدواج بودند با من ارتباط بگیرند و چند نفر شدیم که تنها با فکر به ثواب، مجردهای اطرافمان را به یکدیگر معرفی کردیم. پارسال تصمیم گرفتیم به طور رسمی این کار را انجام دهیم پس یک دفتر تسهیلگری ازدواج برپا کردیم. در این دفتر زوجها را به یکدیگر معرفی میکنیم و برایشان کارگاه پیش از ازدواج میگذاریم. اینکار را عام المنفعه و کاملا رایگان انجام میدهیم.»
*ماجرای سکهای که برگشت دادند و خانهای که در آن دنیا میسازند
حتی یکبار یکی از زوجهایی که به خانه بخت رفته بودند، خانواده مرضیه را به خانهشان دعوت کردند و به آنها هدیهای دادند. مرضیه و محسن هدیه را که نگاه کردند و تصور میکردند در حد یک دفترچه ساده است و آن را رد نکردند تا صاحبخانه ناراحت نشود، اما بعد از برگشت به خانه متوجه شدند که در آن دفترچه سکه است.
محسن همان شب سکه را برگرداند و به آنها اعتراض کرد که چرا کاری که ما برای خشنودی خدا انجام میدهیم را خراب میکنید. مرضیه میگوید: «ما برای اینکار نیت اخروی کردیم. چون پیامبر میفرماید: فردی که یک زوجی را به هم برساند خدا در آن دنیا برایش یک خانه میسازد.»
میپرسم تاکنون در میان وساطتهایی که داشتید زوجی بود که از هم جدا شده باشند یا به واسطه معرفی شما؛ برخورد بدی با یکدیگر داشته باشند؟ «تا الان زوجی که به جدایی بکشد نداشتیم، اما همان اول که میخواهم دو نفر را به یکدیگر معرفی کنم، میگویم تحقیقات با خودتان است، حتما مشاوره پیش از ازدواج بروید، چون من فقط معرفتان هستم و همه چیز با خودتان است و حتی اگر من میگویم فلانی لیسانس دارد شما حتما مدرک آن را هم چک کنید نگویید چون من گفتم حتما دارد.»
۱۳ سال زندگی مشترک مرضیه و محسن ۴ ثمره داشت که ۵ سال مشکلات جسمی محسن و مرضیه موجب به تعویق افتادن آن شد. در گزارش بعدی برایتان از تجربه تلخ و شیرین مرضیه خواهیم گفت که چطور بعد از ۴ فرزند قصد دارد که مادرانگیاش را به توان ۶ برساند…
پایان پیام/
منبع : فارس
مطالب مرتبط
نقش تصمیم گیری زنان در محیط زیست باید افزایش یابد
شهردار کرمانشاه با بیان اینکه زنان توجه ویژه ای به محیط زیست دارند گفت: اما نقش آنان در مالکیت و تصمیم گیری پایین است که باید افزایش یابد.
لالایی مادرانه در عصر فناوریهای دیجیتال چه میشود؟
از قدیم و ندیم کودکان با « قصه لالاییهای » شبانه مادر به خواب میرفتند، مادران نسل به نسل این قصه لالاییها را که بیشتر داستانها حماسی و یا اجتماعی بومی مناطق خود بود برای نوزادان و کودکان خود با لحنی آرام و دلنشین میخوانند که به عقیده آنها رویکرد تربیتی داشت اما در گذر زمان مادرانی هستند که خود به دلیل ناآشنایی از ظرفیت لالاییها ، از بازگو کردن آن برای کودکانشان باز ماندهاند.
همکاری اسکاپ و ایران برای مقابله با ریزگردها و توانمندسازی زنان
معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده و دبیرکل اسکاپ، تفاهم کردند در خصوص مقابله با بلایای طبیعی و زیست محیطی و همچنین توانمندسازی زنان همکاری کنند.
دعوت از ۲۰ بازیکن به اردوی تیم ملی فوتسال زنان
کادرفنی تیم ملی فوتسال زنان اسامی ۲۰ بازیکن دعوت شده به اردوی این تیم را اعلام کرد.
طلاق، بیشترین آسیب روحی برای زنان را رقم میزند
طلاق یکی از آسیبهایی است که اگر برای حین و بعد از آن برنامهریزی مناسبی نشود، زمینه آسیبهای بزرگتری را فراهم میکند. یکی از بزرگترین آسیبهای طلاق، ضربه روحی است که اغلب خانمها را در گیر میکند. به همین خاطر برنامه سیاستگذاران بهخصوص معاون زنان در این زمینه بسیار مهم و اثرگذار است.
کمیته اندیشهورز ورزش بانوان در قم آغاز به کار کرد
نخستین جلسه کمیته اندیشهورز ورزش بانوان استان قم با هدف ترویج فرهنگ ورزش و افزایش مشارکت زنان در فعالیتهای ورزشی برگزار شد؛ این نشست با حضور مدیرکل ورزش و جوانان، بانوان متخصص و مسئولان شهری، به بررسی برنامههای عملیاتی پرداخت.
این زوج بندری عشاق را به هم میرسانند!
19 خرداد 1403 1403-03-19 18:14آخرین مطالب
مرد و زنِ همراه، خانواده متعادل
3 آذر 1403برید زندگی کنید
3 آذر 1403مطالب پربازدید