متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عروسی دلی

ستاره تصمیم دارد بدون خواندم صیغه عقد با مجید ازدواج کند. او اعتقاد دارد عروسی دلی مهمتر از خواندن صیغه عربی است.

به گزارش متادخت، ستاره لباسی را که در دست داشت جلوی خودش گرفت و در آینه خودش را برانداز کرد. لباسی را برداشتم جلویش گرفتم و گفتم:

  • اینم امتحان کن.

نگاهی به لباس انداخت و گفت:

  • نه از این مدلا خوشم نمیاد.

دو دل بودم حرفم را بزنم یا نه، جلوتر رفتم و آرام زیر گوشش زمزمه کردم:

  • ستاره مطمئنی می­خوای این مدلی پیش بری؟ اگر خانواده­‌ت بفهمن چی؟
  • وای لیلا! باز شروع کردی مگه چه فرقی می­کنه؟ مجید الان شرایط ازدواج رسمی نداره، حالا هر موقع شد میاد خواستگاری، اونا هم که شهرستانن از کجا قراره بفهمن؟

از این حرف‌هایش کلافه می­‌شوم. حس بدی دارم مطمئنم یک جای کار می­‌لنگد.

  • آخه کدوم دختر پا میشه بدون صیغه عقد می­ره خونه پسر باهاش زندگی کنه بعد دلشو خوش کنه که طرف بعداً میاد عقدش می­کنه؟

ستاره چپ چپ نگاهم می‌­کند. لباسی را که در دست دارد سر جایش می‌گذارد و به طرفم می­‌چرخد.

  • می­دونی چیه لیلا؟ این افکار متحجرانه تو داره دیوانه‌­ت می­کنه کم کم، یعنی تو فکر کردی خدا الان راضی نیست ما دو نفر که همدیگرو این همه دوست داریم بریم زیر یه سقف؟ فقط لنگ خوندن اون صیغه عربیه؟ باور کن همه چیز به دله. ما همین که همدیگرو دوست داریم کافیه، یعنی زن و شوهریم.

نمی­‌دانم باید چطوری قانع‌­اش کنم، انگار مغزش را شستشو داده‌­اند.

  • خواهش می­کنم ستاره بیشتر فکر کن. به حرف­‌های من که گوش نمی‌کنی حداقل زنگ بزن با یه وکیل صحبت کن.
  • لازم نیست هر چی لازمه خودم می­‌دونم.

گوشی‌­اش زنگ می­‌خورد و گل از گلش می‌شکفد. ازحرف زدنش معلوم است که با مجید صحبت می­‌کند. تلفن را که قطع می‌­کند خوشحال می‌­گوید:

  • قرار داد خونه رو بسته، اگر وسایلم زودتر جور کنیم آخر هفته رفیقت می­ره سر خونه زندگی خودش.

جلو می‌­آید و صورتم را می­‌بوسد و ساده‌لوحانه می­‌گوید:

  • انشالله به زودی قسمت خودت بشه.

پیوست:

ماده 1062 قانون مدنی: نکاح واقع می‌شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر ازدواج نماید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط