اعترافات عامل مأیوس سیا!

مسیح علینژاد در سی‌ثانیه سه اعتراف هولناک کرد؛ ابتدا تأیید و تصریح کرد که خودش عمله سیا و کاخ سفید است. دوم، اعتراف کرد که آشوب وسیله‌ای برای امریکا با هدف خروج از مذاکرات هسته‌ای بوده است؛ و سوم، نشان داد که امریکا از آشوب ناامید شده و می‌خواهد به میز مذاکرات با ایران بازگردد. همه این‌ها در این جملات او آشکار شد: «اکنون در دولت امریکا و دولت فرانسه این سؤالات را از ما می‌پرسند که این انقلاب تمام شده و الان کسی در خیابان نیست. پس شما چرا فکر می‌کنید که ما نباید به میز مذاکره برگردیم!»

به گزارش متادخت، مسیح علینژاد در سی‌ثانیه سه اعتراف هولناک کرد؛ ابتدا تأیید و تصریح کرد که خودش عمله سیا و کاخ سفید است. دوم، اعتراف کرد که آشوب وسیله‌ای برای امریکا با هدف خروج از مذاکرات هسته‌ای بوده است؛ و سوم، نشان داد که امریکا از آشوب ناامید شده و می‌خواهد به میز مذاکرات با ایران بازگردد. همه این‌ها در این جملات او آشکار شد: «اکنون در دولت امریکا و دولت فرانسه این سؤالات را از ما می‌پرسند که این انقلاب تمام شده و الان کسی در خیابان نیست. پس شما چرا فکر می‌کنید که ما نباید به میز مذاکره برگردیم!»

برخی اصلاح‌طلبان و مخالفان حکومت ایران که از قضا حمایت‌های ضمنی و گاهی آشکار از آشوب داشتند، ادعای تحلیلگران درباره رهبری چند فعال سیاسی مثل علینژاد در آشوب پاییزی را «کوچک‌کردن انقلاب (!) یا بزرگ‌کردن امثال علینژاد» می‌دانستند و معتقد بودند این آشوب خیلی عمیق‌تر و اثرگذارتر از آن است که به این چیز‌ها قابل تقلیل باشد. اما حالا علینژاد که دوستانش در شبکه‌های لندنی او را «کثافتی که با فروش ویدئو‌های مادران قربانیان آشوب، کاسبی می‌کند»، می‌نامیدند، در گفتگو با اینترنشنال اعتراف می‌کند که رهبران اروپا و کاخ سفید با او در ارتباط هستند! ممکن است او البته غلو کند که ذات امثال او در دروغ و غلو است، اما نکته اینجاست که رهبران غربی برای هدایت این آشوب کسی غیر از این افراد را در دسترس نداشته‌اند. دیدار رهبران اروپایی و امریکایی با امثال کریمی و علینژاد و بنیادی، در میان مخاطبان، «دیدار احمق با احمق‌تر» لقب گرفت و این حقیقتی است که حالا علینژاد در یک مصاحبه به آن اعتراف می‌کند و از ناامیدی رهبران غربی به خشم آمده است: «ناامیدی رهبران امریکا و اروپا دل آدم را خالی می‌کند! جواب من به آن‌ها در برابر این حرف که مردم دیگر در خیابان نیستند چرا به میز مذاکره بازنگردیم، این است که، چون شما سپاه را تروریست اعلام نکردید. به‌خاطر اینکه شما با صدای بلند اعلام نکردید که مذاکرات هسته‌ای تمام شده با این حکومت. انقلاب مراحل متعدد دارد. مرحله بعدی این است که شما به این حکومت سیگنال بفرستید و بگویید ما از ارتش اگر از مردم حمایت کند، حمایت می‌کنیم. ما حمایت می‌کنیم از اعتصابات سراسری. ما صندوقی راه می‌اندازیم تا حمایت کنیم از کسانی که اعتصاب می‌کنند و سرکار نمی‌روند.»

البته پیشنهاد راه‌انداختن یک صندوق مالی کاملاً به مذاق علینژاد که دوستانش او را یک لاشه‌خوار و کاسب می‌دانند، می‌خورد و پیشنهادی منطقی است!
او به غربی‌ها می‌گوید: «پیشنهادی که آقای پهلوی داده، باید فشار حامد اسماعیلیون را به رسمیت بشناسید و سپاه را تروریست اعلام کنید. ما این را به کشور‌های غربی می‌گوییم، اما الان همه امید من این است که مردم ناامید و خسته نشوند. امیدوارم به‌زودی دیدار‌های جدی با رهبران کشور‌های غربی صورت بگیرد که ببینند ما چهره‌های درخشان و تحصیلکرده‌ای در داخل و خارج از کشور داریم که می‌توانند این حکومت را بهتر از این واپسگرا‌هایی که الان در قدرتند اداره کنند.»

علینژاد باید اینجا توضیح می‌داد که اگر چهره‌های درخشان و تحصیلکرده در دسترس شورش‌شان است، چرا آدم تحصیل‌نکرده و غیردرخشان بلکه تاریکی مثل او سرکردگی آن را برعهده گرفته است؟!

علینژاد و اینترنشنال البته به اختلاف عمیق اپوزیسیون و رسیدن به مرحله سهم‌خواهی و تقسیم غنائم در پایان شکست (!) واقف‌اند، به همین خاطر سعی می‌کنند مدعی شوند که اپوزیسیون الان خیلی به‌هم نزدیک شده‌اند: «خیلی صریح بگم. غرب میدونه که این حکومت باید بره. اما نمیدونه که آیا اپوزیسیون متحد هست برای دوران گذار، برای دوران عدالت انتقالی، برای تشکیل یک مجلس مؤسسان و یک دولت موقت [یا نه]. آیا اپوزیسیون این آمادگی را دارد که به کشور‌های غربی بگه ما یک ایران بدون جمهوری اسلامی می‌خواهیم و شما باید با ما گفتگو کنید؟»

علینژاد با تعریف یک داستان می‌خواهد اهمیت خودش را برای سران غربی نشان دهد و واقعاً باید از غرب ممنون بود که پلشتی مانند او را انتخاب کرده است که یک تنفر عمومی در میان مردم و حتی دوستانش از او وجود دارد: «پلیس سوییس من را با ماشین ضد گلوله بردند جایی نزدیک یک دریاچه و از آنجا با هلی کوپتر من رو بردن به فرودگاه. چرا؟ یعنی جمهوری اسلامی اینقدر بازو‌های تروریستی‌اش فعال هستند که در سوییس هم منی که باید زندگی نرمال داشته باشم باید با استرس و با هلی کوپتر در خاک اروپا تردد کنم. برای اینکه بگن در خاک اروپا نمی‌خوایم دردسر ایجاد بشه.»

علینژاد احتمالاً خوب می‌داند که او و منافقین برای غرب تفاوتی ندارند و هر دو به یک دلیل وسیله قرار گرفته‌اند و غرب هیچ‌وقت آن سازمان قدیمی و خدمتکار تروریسم را به امثال تازه‌کار‌های نان به نرخ‌روزخوری مثل او نمی‌فروشد، اما باز هم می‌گوید: «امیدوارم همه بتوانیم با اتحاد به دولت‌های غربی نشون بدیم که ما نمایندگان بهتری هستیم در مقایسه با سازمان مجاهدین خلق و نایاک. در مقایسه با چهره‌هایی که مردم داخل ایران بالأخره این روز‌ها اسماشون رو صدا نکردند! اما اسم‌هایی که داره صدا میشه من امیدوارم به‌زودی در کنار هم بنشینیم»!

جوان

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط