به گزارش متادخت، هوای دانشگاه گوتینگن بوی کاغذ کهنه و جوهر تازه میداد .در تالار چوبی دانشکده ریاضیات، نور غروب از پنجرههای بلند به درون میتابید و روی میزها لکههای زرد کمجان میانداخت. روی میز وسط اتاق، پوشهای باز بود؛ درونش برگهای قرار داشت که همه دربارهاش پچپچ میکردند:
«درخواست خانم اِمی نویتر برای تدریس رسمی در دانشگاه».
پروفسور داوید هیلبرت[1]، با موهای خاکستری آشفته و عینکی باریک، بر لبه صندلی نشسته بود. روبهرویش فلیکس کلاین[2] ایستاده بود، با چهرهای متفکر و کمی خسته. هوا سنگین بود و صدای ورقخوردن کاغذها در میان سکوت، مثل زمزمهای خشک به گوش میرسید.کسی دلش نمیخواست این سکوت را بشکند، شاید ترس از نتیجهی این جلسه، همه را آشفته کرده بود.
بلاخره هیلبرت سکوت را شکست و گفت:
- کلاین، همه میدانند که او از ماست، از بهترینهاست. وقتی درس میدهد، حتی من مینشینم پای درسش و گوش میدهم تا دوباره بفهمم ریاضیات یعنی چه!
کلاین آهی از سر تاسف کشید.
- میدانم، داوید. اما مسئله فقط ما نیست. شورا امروز جلسه دارد، نمایندگان دانشکده تاریخ و زبانشناسی هم هستند… و آنها هیچ تمایلی به دیدن یک زن در میان اساتید ندارند.
هیلبرت عینکش را از چشم برداشت و با طعنه گفت:
- و از کی زبانشناسها برای ریاضی تصمیم میگیرند؟
کلاین با مکث گفت:
- شنیدهام یکی از آنها گفته: «وقتی سربازان ما از جبهه برگردند و ببینند زنی در میان استادان دانشگاه نشسته، با خود چه خواهند گفت؟»[3]
چشمهای هیلبرت برق زد. خشمگین از جا برخاست، دستانش را روی میز کوبید و گفت:
- و من میگویم ما دانشگاه هستیم یا پادگان نظامی؟! اگر ریاضیات را با جنگ میسنجیم، پس همهچیز را باختهایم!
در همین لحظه در زدند. چشمها به سمت صدا چرخید. در باز شد و «اِمی» وارد شد.
کت ضخیم خاکستری به تن داشت، چشمانش آرام اما پر از زندگی بود. دفترچهای در دست داشت که معلوم بود برایش بسیار ارزشمند است. لبخند محوی زد و گفت:
- ببخشید… فقط آمدهام بگویم اگر تصمیم گرفتهاید، برای من مهم نیست نامم در فهرست باشد یا نه. من میخواهم کار کنم، محاسبه کنم، درس بدهم… اگر اجازه بدهند.
هیلبرت از جا بلند شد دستش را روی شانه امی گذاشت و گفت:
- خانم نویتر، من و کلاین هر چه در توان داریم خواهیم کرد.
و بعد مکثی کرد، چنانکه انگار خودش هم میدانست که «توان» در برابر دیوارهای تعصب، چقدر ناچیز است.
اِمی دفترچهاش را محکمتر گرفت. نتیجه این جلسه برایش از قبل معلوم بود سرش را پایین انداخت و گفت:
- گاهی باید بدون اجازه، به راه ادامه داد. ریاضیات نمیپرسد چه کسی آن را بیان میکند.
و بعد بدون این که تعلل کند، رفت. صدای گامهایش در راهروی سنگی محو شد، مثل نور آفتابی که در حال غروب کردن بود.
آن شب، رأی شورا اعلام شد و با درخواست استادی او موافقت نشد.
نامهای رسمی، خشک و بیروح، تنها چند خط داشت: «درخواست تدریس خانم دکتر اِمی نویتر، به دلیل نامناسب بودن شرایط اجتماعی، رد شد»
در اتاقش، اِمی نامه را روی میز گذاشت. شمعی روشن بود، شعلهاش بیقرار در باد تکان میخورد. او مدتی به شعله کوچک خیره ماند، بعد دفترچهاش را باز کرد.
روی صفحهای سفید، با دستخطی زیبا نوشت:
«اگر درها را بستند، معادلاتم را روی دیوار مینویسم. اگر صدایم را خاموش کردند، ایدههایم حرف خواهند زد.»
از پنجره، صدای ناقوس کلیسا در دوردست شنیده میشد. حالا وقت دست از تلاش کشیدن نبود. شمع را خاموش نکرد فقط نشست و نوشت، و نوشت، تا سپیدهدم. دانشگاه هنوز او را «استاد» نمیدانست،
اما ریاضیات، سالها بعد، او را مادر اندیشههای خود نامید.
پیوست:
اِمی نویتر (۱۸۸۲–۱۹۳۵) یکی از برجستهترین ریاضیدانان قرن بیستم بود که تأثیر عمیقی بر جبر انتزاعی و فیزیک نظری گذاشت. او در شهر ارلانگن آلمان به دنیا آمد و پدرش، ماکس نویتر، خود ریاضیدان برجستهای بود که زمینه علاقهی اولیه او به ریاضیات را فراهم کرد. در دوران جوانی، به دلیل محدودیتهای موجود برای زنان، ابتدا مدرک معلمی در رشته زبانهای خارجی دریافت کرد، اما پس از آن توانست به صورت دانشجوی مستمع آزاد در کلاسهای ریاضیات دانشگاه ارلانگن شرکت کند. در سال ۱۹۰۷، با راهنمایی استاد پائول گوردان، رساله دکتری خود را درباره کوارینتها و اینورینتهای جبری به پایان رساند و یکی از نخستین زنان در آلمان شد که مدرک دکتری ریاضی دریافت کرد.
با وجود مدرک دکتری، او برای سالها، اجازه تدریس رسمی نداشت و به صورت بیحقوق و بدون عنوان دانشگاهی در دانشگاه ارلانگن و سپس گوتینگن فعالیت کرد. در سال ۱۹۱۵، داوید هیلبرت و فلیکس کلاین او را برای تدریس در دانشگاه گوتینگن دعوت کردند، اما این درخواست با مخالفت اعضای دیگر دانشکدهها مواجه شد و در نهایت رد شد. با این حال، او به تدریس و پژوهش ادامه داد و در این دوران، نظریههای بنیادی خود در زمینه جبر انتزاعی، شامل ساختارهای گروهها، حلقهها، میدانها و ایدهآلها، را توسعه داد.
یکی از برجستهترین دستاوردهای او قضیه نویتر است که رابطهی میان تقارن در قوانین فیزیکی و کمیتهای پایسته، مانند انرژی و تکانه، را نشان میدهد. این قضیه پایهای برای بسیاری از شاخههای فیزیک نظری مدرن، از نسبیت اینشتین تا مکانیک کوانتومی، محسوب میشود. همچنین در ریاضیات، مفاهیمی مانند «حلقههای نویتری» به نام او جاودانه شدند و پایه بسیاری از شاخههای جبر مدرن را تشکیل دادند.
در سال ۱۹۳۳، با به قدرت رسیدن حزب نازی، او به دلیل یهودی بودن از دانشگاه گوتینگن اخراج شد و به ایالات متحده مهاجرت کرد. در آمریکا در کالج Bryn Mawr و سپس در Institute for Advanced Study در پرینستون به تدریس و پژوهش ادامه داد و دانشجویان بسیاری را آموزش داد. او در سال ۱۹۳۵ درگذشت، اما میراث علمی او همچنان زنده است و مفاهیم و نظریههایش در ریاضیات و فیزیک تدریس و بهکار گرفته میشوند. اِمی نویتر نه تنها یک ریاضیدان برجسته بود، بلکه نماد مقاومت در برابر محدودیتهای اجتماعی و تبعیض جنسیتی غرب نیز به شمار میرود.
[1] ریاضیدان آلمانی و از مشهورترین ریاضیدانان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم میلادی بود.
[2] ریاضیدان و فیزیکریاضیدان آلمانی. هندسههای اقلیدسی و نااقلیدسی گوناگون را یکپارچه ساخت و نشان داد که هر یک از این هندسهها را میتوان بهصورت تصویریِ محض درآورد
[3] [3] https://www.zoomit.ir/zoomplus/338803-emmy-noether-biography/








