تقابل خانواده و تکنولوژی
19 شهریور 1403 1403-07-03 12:30تقابل خانواده و تکنولوژی
- متادخت
- 19 شهریور 1403
- 5:00 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، فیلم ” او ” در ژانر درام عاشقانه – علمی تخیلی به نویسندگی و کارگردانی اسپایک جونز و با بازی بازیگرانی مانند “خواکین فینیکس”، “امی آدامز”، “رونی مارا”، “اولیویا وایلد” و صداپیشگی “اسکارلت جوهانسون” در سال 2013 توسط کمپانی برادران وارنر به نمایش درآمد. فیلمی سورئال که عاقبت گلوبالیسم یا جهانی شدن را به مخاطب مینمایاند.
فیلم از یک قاب کلوزآپ از تئودور با بازی خواکین فینیکس آغاز میشود تا تنهایی بی حد و حصر او را نشان دهد. مردی که شغلش نامهنگاری عاشقانه از سوی مشتریانی است که قدرت بروز احساسات عاشقانهی خود را به شریک زندگیشان ندارند و او را به سبب توانایی بالایش در نگاشتن چنین نامههای عاشقانهای انتخاب میکنند .
تئودور اگرچه در زندگی زناشویی خود موفق نبوده و در حال جداشدن از همسرش است ولی آنقدر با احساس نامه مینویسد که دوستش معتقد است او در وجود خود یک زن مخفی دارد که میتواند به موقع نوشتن نامهها آنطور عاطفه به خرج دهد . شاید همین ویژگی او باشد که نمیگذارد تئودور زندگی خوب و ایدهآلی با همسرش داشته باشد. همانطور که کاترین همسر سابق او با بازی رونی مارا عقیده دارد او همیشه زن خاصی را مدنظر داشته! و دوباره شاید وجود آن زن خاص در ذهن تئودور است که او را به سمت سامانتا یا همان سیستم عامل معروف فیلم ” او ” با صداپیشگی اسکارلت جوهانسون سوق میدهد. زنی که همه چیزش ساخته شده بر اساس دادههای ذهنی تئودور است و حتی نوع نفس کشیدن او را که به خاطر استشمام گاز فاضلاب شهر لسآنجلس تنگ شده است، تقلید میکند تا آنجا که اعتراض تئودور را به خاطر عدم نیاز او به اکسیژن برای یک سیستم عامل مسخره میداند؛ به همراه میآورد.
اسپایک جونز برای فیلمش از ضمیر “Her” استفاده میکند تا هم مؤنث بودن او را نشان داده باشد و هم به غیبتش در زندگی واقعی تئودور اشاره کند. امری مهم که کمکم با روند داستان، شخصیت اصلی آن را فراموش کرده و به هویت جعلی این سیستم عامل شکلی حقیقی میبخشد.
هوش مصنوعی یکی از موضوعات مهم این روزهای جهان است. اصطلاح هوش مصنوعی معمولاً انسانها را به یاد رباتهای انساننمایی میاندازد که تاکنون آنها را در فیلمهای هالیوودی دیدهایم. موجوداتی بیاحساس که بالاخره روزی جهان را به تسخیر خویش درآورده و بر ضد انسانها قیام خواهند کرد. اما حقیقت چیز دیگری است. هوش مصنوعی برخلاف رباتهای بیاحساس فیلمهای علمی تخیلی، یک تکنولوژی دارای تفکر است. بدیهی است تفکر او مانند انسان نیست و نمیتواند خلاقانه عمل کند. برعکس تفکر او بر اساس دادههای کاربر شکل میگیرد ولی به شدت سعی دارد از نوع تفکر انسان تقلید کرده و به او نزدیک شود. درست مثل فیلم ” او ” که شخصیت سامانتا فکر و عملش همواره مانند انسان و منطقی است ، اما برخلاف آنچه سعی دارد باشد و به آن اصرار میورزد ، فاقد احساس انسانی است. چیزی که از تفکر به دست نمیآید.
در ابتدای فیلم سامانتا تنها ضعف خود را داشتن یک بدن میداند. او بارها از این فقدان شکایت میکند، حتی به خاطر داشتن بدنی زیبا یا زشت به همسر سابق تئودور حسادت میورزد. اما با تمام این احوالات طی روند داستان تا جایی پیش میرود که بدن نداشتهاش را تصور میکند و حتی از تئودور میخواهد کمرش را بخاراند و او پشت دستگاه کوچک ارتباطیاش با سامانتا را میخاراند. اما نکتهی بدتر ماجرا این است که شخصیت مرد داستان او را باور کرده! شاید در ذهن تئودور، او شبیه به زنی است که در سلولی تنگ و تاریک زندانی شده و تنها میتواند از طریق یک وسیلهی کامپیوتری و نیز یک گوشی سمعک مانند با او ارتباط داشته باشد.
فیلم اگرچه با یک کلوزآپ از تئودور آغاز میشود تا تنهایی او را به نمایش بگذارد ولی این کلوزآپ یکباره تبدیل به مدیم شات شده و با نشان دادن سایر همکاران او که فعالیتی نظیر تئودور انجام میدهند، این حس تنهایی را به کل جامعه تعمیم میدهد. این وضعیت را در سکانس دیگری از فیلم نیز میبینیم. آنجا که تئودور با وحشت از خاموش شدن سیستم عاملش با عجله وارد ایستگاه مترو میشود و در مییابد که تمام شهر از مشترکین شرکت ارائه دهندهی هوش مصنوعی هستند و سامنتا جز او با 8316 نفر دیگر در ارتباط است.
سامانتا به عنوان یک هویت برگرفته از هوش مصنوعی که سعی میکند بیشترین شباهت را با انسانها داشته باشد، در چند سکانس از فیلم دست خودِ بیاحساس و دروغین خویش را رو کرده و ماهیتش بر ملا میشود. او که بارها خود را عاشق سینهچاک، حساس و حسود تئودور معرفی کرده، در سکانسی از فیلم به او میگوید قلب مثل جعبه نیست که پر شود و میتوان عشقهای گوناگونی در آن جای داد! و این عقیده جایی خود را نشان میدهد که تئودور در مییابد او با 641 نفر از مخاطبینش ارتباط عاشقانه دارد. حال آن که این منش و رفتار برخلاف انسان است و انسان انحصار را دوست دارد و قلب را همچون یک کاروانسرا که در آن ورود برای همه آزاد است ، تصور نمیکند.
اسپایک جونز که خود در روند ساخت فیلم درگیر مسئلهی طلاق از همسرش بوده و به خاطر همین اصرار داشته تا تنهایی تئودور را با مشکلات شخصی خود شبیه گرداند، در فیلم ” او ” اگرچه یک رابطهی رمانتیک میان انسان و هوش مصنوعی را به عنوان یک پیشنهاد مطرح میکند؛ اما به نوعی آن را به عنوان تهدید و کابوسی برای بشر امروزی در پیش نگاهش قرار میدهد. او به نوعی یک آرمانشهر ولی در واقع پادآرمانشهری را به تصویر میکشد که در آن پیشرفت به اوج خود رسیده است . سال 2025 فرا رسیده و شهر پر است از آسمان خراشهایی پیشرفته و مردمانی که دیگر حتی فرصتی برای نامهنگاری به یکدیگر ندارند. حتی تئودور هم به عنوان یک نامهنگار، خود برای مشتریانش نامهی دستنویس نمینویسد. بلکه با استفاده از یک نرمافزار مقلد نامهها را تهیه کرده و با پرینتری عجیب به چاپ میرساند. انسانها در آیندهی فیلم ” او ” اگرچه در ساختمانهایی زیبا و مدرن زندگی میکنند ولی فصل مشترک میان همگی آنها تنهایی است.
کارگردان میخواهد مخاطب را در مقام انتخاب قرار دهد و از او بخواهد با دیدن فیلمش خود انتخاب کند که آیا تنهایی میتواند مجوزی برای فرو رفتن در دنیای هوش مصنوعی باشد. اختراعی هولناک که حتی سازندهی آن اذعان میدارد اگر از تأثیرات مخرب آن مطلع بود، هیچوقت دست به اختراع آن نمیزد. اما پایان استفاده از این فناوری برای شخصیت داستان فیلم ” او ” چیست ؟ تئودور که پس از شکست در رابطهی زناشویی با هویت جعلی سامانتا با صداپیشگی اسکارلت جوهانسون آشنا شده، کمکم به او دل میبازد ولی با پیشرفت این فنآوری و گسترش آن در جامعه با نقاط ضعفش روبرو شده و در مییابد این تکنولوژی گزینهی مناسبی برای همراهی با او در زندگی نیست. پس در نهایت به تنهایی خود بازگشته و تازه اینجا است که دوستش امی با بازی امی آدامز را دوباره دیده و تنهاییش را با او که اتفاقاً پس از جدا شدن از همسرش گرفتار رابطه با هوش مصنوعی شده و از طرف او رها گشته، شریک میشود و در پایان داستان بالاخره روشن میشود که یک رابطهی درست انسانی بهترین گزینه شکلگیری رابطه است.
اسپایک جونز اگرچه میخواهد تنها راوی داستان باشد و نتیجهگیری را به عهدهی مخاطب بگذارد، ولی بارها در طی فیلم به نوعی ارتباط میان یک انسان و ماشینی بیاحساس را به تمسخر میگیرد. به طور مثال میتوان به سکانس کنار دریا، پیکنیک با پاول و نامزدش و حتی سفر تئودور با سامانتا اشاره کرد. تئودور همیشه تنهاست ولی سعی دارد خودش و سامانتای خیالیش را یک زوج بداند.
موضوع مهم دیگری که جونز در آن تبحر دارد و فیلمش را با سایر آثار سینمایی علمی تخیلی متمایز میگرداند، تسلط او بر روانشناسی رنگهاست که به خوبی از آن در طی فیلمش بهره برده است. برخلاف دیگر آثار علمی تخیلی سینما که در آن تنها از رنگهای سیاه، سفید، نقرهای و دیگر رنگهای سرد و بیروح بهره برداری میشود؛ فیلم اسپایک جونز گرم و روحبخش است. او با استفاده از رنگ صورتی که نماد عشقی بیقید و شرط است و نیز بهره بردن از رنگ نارنجی در لباسهای تئودور که نشان میدهد او فردی است که رابطهای پایدار ندارد و به موضوع طلاق او اشاره میکند، به خوبی توانسته فضای تیره و تار معنایی فیلم را شکسته و مخاطب را به تماشا تحریک کند.
در پایان باید گفت اگرچه فیلم ” او ” توانسته از سایت IMDB امتیاز 8 از 10 را کسب کند و مورد ستایش منتقدین سینما قرار گیرد؛ و حتی در چند رشته برای سازندگانش جایزهی اسکار به ارمغان بیاورد؛ اما از سوی مردم چندان مورد توجه قرار نگرفته است. شاید چون عامهپسند نبوده و تخصصیتر از این است که بتواند عموم مردم را با خود همراه سازد و یکی از عوامل فروش فیلم را که تنها توانسته دو برابر مبلغ ساخت خود را به گروه سازنده باز گرداند؛ همین است.
باید گفت فیلم Her در نگاه اول به ستیز با خانواده برمیخیزد. چرا که خانوادهای را به بشر پیشنهاد میکند که از یک فرد انسانی و یک موجود مجازی مثل هوش مصنوعی که تنها از اطلاعات بشر ساخته شده و توانایی درک احساس انسان را به معنای واقعی ندارد و تغییرات ناگهانی او را نمیتواند درک کند و از خلاقیت بیبهره است ، تشکیل شده! خانوادهای که در نظر اول به دلایل مختلف از جمله کم هزینه بودن، عدم مخالفت و تأیید دایمی از سوی فرد مجازی و همراهی همیشگی با فرد انسانی، بسیار جذاب به نظر میرسد؛ آنچنان که برای تئودور وصلت با سامنتا فرخنده و بینظیر است. اما ماجرا به همین منوال پیش نخواهد رفت و زوج یا زوجهی انسانی به این نتیجه میرسد که شریک زندگی مجازی او قید و بندی نسبت به خانواده ندارد و میتواند بینهایت همسر داشته باشد و با تمام آنها عاشقانه رفتار کند. اینجاست که احساسات انحصارطلبانهی فرد انسانی برانگیخته شده و خود را به شدت زیان دیده میپندارد. فیلم her در همین نقطه مخاطب را با وحشت زندگی مدرنی که ممکن است در انتظارش باشد روبرو کرده و از مواجهه با آن میترساند. در عوض در پایان فیلم الگوی زندگی عادی و همیشگی را که از زوج و زوجهی انسان با تمام نقصها و کمالاتشان در کنار هم تشکیل میدهند؛ به مخاطب پیشنهاد داده و او را به آن دعوت میکند. چرا که این زندگی مطابق طبیعت و ساختار انسان است.
به قلم ماه منیر داستانپور، منتقد فیلم و سریال
مطالب مرتبط
نقد سریال زخم کاری
زنان زخمکاری اغلب، بدون مِهر زنانه نشان داده میشوند، که برای رسیدن به هدف خود حاضرند از روی خون هرکسی رد شوند، حتی نزدیکانشان.
نقد سریال در انتهای شب
«در انتهای شب» سریالی عاشقانه، با درون مایهای معمایی است که به روزهای زندگی زوجی در آستانه طلاق میپردازد.
تقابل خانواده و تکنولوژی
تنهایی باعث میشود مردی به نام تئودور با شخصیتی خیالی برآمده از هوش مصنوعی با صدای یک زن ارتباط عاشقانه برقرار کند.
تقابل خانواده و تکنولوژی
19 شهریور 1403 1403-07-03 12:30آخرین مطالب
نشست «سیر تحول خانواده ایرانی»
15 مهر 1403مشکلات زنان روستایی و عشایر
15 مهر 1403راز مقاومت در روایت روزمره های زنان لبنانی
15 مهر 1403مطالب پربازدید