به گزارش متادخت، عاطفه کلید میاندازد و در را باز میکند. همه جا تاریک است. کورمال کورمال به روی دیوار دست میکشد تا پِریز برق را روشن کند. خانه که روشن میشود همه جا بوی تمیزی میدهد. یک ماهی بود که به این خانه نیامده بود ولی معلوم بود کسی قبل از او اینجا بوده و خانه را تمیز کرده است. چند شاخه گل آفتابگردان در گلدان وسط پذیرایی خودنمایی میکرد. عاشق گل آفتاب گردان بود. جهیزیهاش را خیلی زودتر از مراسم ازدواجشان چیده بود و چند باری با مرتضی به این خانه آمده بودند. جلوتر میرود و روی یکی از مبلها مینشیند که پاکتنامه کنار گلدان توجهاش را جلب میکند. نیمخیز میشود و پاکتنامه را برمیدارد، بوی عطر مرتضی را میدهد؛ بازش میکند.
« عاطفه عزیزم سلام
این نامه را در حالی برایت مینویسم که قلبم مالامال از رنج است، اما میدانم بهترین تصمیم زندگیام را گرفتهام. راستش از روز اول هم میدانستم به من علاقهای نداری و با اصرار عمو راضی شدی که با من ازدواج کنی. راستش را بخواهی جریان خواستگاری همکلاسیات را هم میدانستم ولی آنقدر خودخواه بودم که نمیتوانستم از تو دل بکنم، حتی اگر تو مرا دوست نداشتی. فکر میکردم اگر ازدواج کنیم آنقدر به تو محبت میکنم که عاشقم میشوی ولی نشد. جلوی چشمانم آب شدی. دیگر حتی لبخند هم نمیزدی همین دو ماهی را که عقد موقت کردیم کافی بود بفهمم نگهداشتن تو در این قفس کار من نیست. پس تصمیم بزرگی گرفتم میخواهم از اینجا بروم؛ به همه هم میگویم این من بودم که تو را نخواستم که مشکلی با خانواه پیدا نکنی. هنوز 3 ماه از مدت عقد موقتمان باقی مانده که آن را به تو میبخشم. از روحانی مسجد هم پرسیدهام و گفته باید نصف مهریهات را بدهم. پس 5 سکه بهار آزادی هم برایت میگذارم. امیدوارم هرجا که هستی خوشبخت باشی»
عاطفه اشکهایش را پاک میکند و با خودش فکر میکند از مرتضی مردتر مگر داریم.
پیوست:
ماده 1097 قانون مدنی: در نکاح منقطع هر گاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد، باید نصف مهر را بدهد.