متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زنان مهاجر اسلام

زنان تربیت شده‌ مکتب اسلام، با ایمان و استقامت دوشادوش پیامبر خدا در راه دین ایستادگی کردند. آنها، بعد از رسیدن به مدینه نیز سهم خود را در مبارزه علیه باطل تمام شده نپنداشتند.

به گزارش متادخت، خانواده‌اش از خانواده‌های اصیل و ثروتمند قریش بودند. بعد از بعثت پیامبر و بالا‌گرفتن دشمنی‌ها با ایشان، پدرش، عقبه، که از اشراف قریش بود، یکی از دشمنان سرسخت پيامبر شد. اما خود او که شیفته‌ اخلاق و آیین پيامبر گشته بود، شهادتین گفت و اسلام را برگزید.

ام‌کلثوم، دختر عقبه‌بن‌ابی‌معیط، مدت‌ها در میان خانواده‌ مشرک خود زندگی می‌کرد اما دلش پیش پيامبر و جمع‌های مومنانه‌ اطرافشان بود.

چند سال بعد، مسلمانان به همراه پيامبر به شهر مدینه هجرت کردند تا به دور از آزار مشرکان، در فضای امن مدینه به زندگی خود ادامه دهند.

مسلمانان گروه گروه هجرت می‌کردند اما ام‌کلثوم به دلیل ممانعت خانواده‌اش، همچنان در مکه بود و در فراق پيامبر می‌سوخت. تا اینکه سرانجام پس از گذشت ۶ سال توانست از دست آن‌ها فرار کند و به تنهایی و پس از عبور از بیابانی خشک و طولانی، به دامان رسول خدا پناهنده شود. او نخستین بانوی قریشی بود که برای حفظ اعتقاداتش از خانواده‌ غیر مسلمان خود گریخت و “مهاجرا الی الله و رسوله” شد.

بعد از مدتی دو برادر ام‌کلثوم برای برگرداندن او نزد پيامبر آمدند. ام‌کلثوم که به هیچ وجه قصد برگشتن نداشت، با پيامبر صحبت کرد که اجازه ندهند او را به مکه ببرند و پيامبر همان کردند که او می‌خواست.

آری ام کلثوم در دوراهی خدا و دنیای پرزرق و برق اشرافی‌اش، خدا را انتخاب کرد و این‌چنین سعادتمند شد.

*****

اولین دختر رسول خدا و خدیجه (س) بود. در جوانی با پسرخاله‌اش ابوالعاص ازدواج کرد. ازدواجی عاشقانه که حاصلش دو فرزند بود. با آغاز دعوت پیامبر به اسلام، به سرعت اسلام آورد. بعد از مسلمان شدنش اولین جرقه‌های اختلاف در خانه‌ ایجاد شد. آن‌جا که ابوالعاص حاضر به پذیرش اسلام نشد و ترجیح داد بر آیین پیشین خود بماند. زینبِ تازه مسلمان شده، در فکر همسرش بود و دلش برای عاقبت او می‌سوخت.

سال هجرت فرا رسید و مسلمانان گروه گروه به مدینه می‌رفتند. حال زینب باید انتخاب می‌کرد؛ شوهرش، خانه و زندگی‌اش که با هزار عشق و امید آجربه‌آجر با ابوالعاص ساخته بود، يا رها کردن و رفتن به سوی خدا و پیامبرش. عاقبت زینب با وجود مخالفت‌های همسرش، در حالی که فرزندی در شکم داشت، خانه و زندگی که رنگ خدا نداشت و بوی متعفن شرک سرتاسرش را گرفته بود، رها کرد و به سوی پيامبر شتافت.

در میان راه دو مرد مشرک به او هجوم برده و به سمت تخت سنگی هول دادند. زینب که بسیار رنجور و زخمی شده بود، در اثر این درگیری فرزندش را سقط کرد.

آسیب‌های جسمی این درگیری، مدت‌ها گریبان‌گیر زینب بود تا این‌که بالاخره جانش را گرفت و او را به جنین شهیدش ملحق کرد.

*****

به همراه همسرش ابوسلمه، جزو اولین خانواده‌هایی بودند که به پيامبر ایمان آوردند. بعد از مسلمان شدن، به قدری تحت شکنجه‌ مشرکان قرار گرفتند که به حبشه هجرت کردند.

با آغاز هجرت مسلمانان به مدینه، این زوج جوان که هجرت برای اسلام را قبلا هم تجربه کرده بودند، این بار به همراه فرزند کوچکشان برای دومین بار تصمیم به ترک سرزمین کفر گرفتند.

هنوز خیلی از مکه دور نشده بودند که خاندان ام‌سلمه به آن‌ها هجوم آورده و مانع رفتن او شدند و فرزندش را نیز از او گرفتند. ام‌سلمه حدود یک سال در فراق همسر و فرزندش سوخت تا اینکه بالاخره توانست از بستگانش جدا شود و فرزندش را نیز پس بگیرد. او به تنهایی و شجاعانه عازم مدينه شد و در آن‌جا به همسرش پیوست و همراه او در فراز و نشیب‌هایی که برای امت اسلام پیش می‌آمد شرکت کرد و در نهایت، به افتخار همسری شهید نائل آمد.

*****

 

مهاجرا الی الله و رسوله

این سه روایت تنها گوشه‌ کوچکی از روایت زندگی زنانی است که سختی‌های هجرت را به جان خریدند. رها کردن خانه و خانوده از یک طرف و رفتن به غربتی که در آن هیچ آشنا، مسکن و آينده‌ معلومی برایت نیست از سوی دیگر.

این زنان تربیت شده‌ مکتب اسلام، این چنین با ایمان و استقامت دوشادوش پیامبر خدا در راه دین ایستادگی کردند.

زنانی که با وجود تحمل مسیر صعب‌العبور و طولانی مکه تا مدینه، بعد از رسیدن به مدینه نیز سهم خود را در مبارزه علیه باطل تمام‌شده نپنداشتند. بعضی کنار مسجد‌النبی به مداوای مجروحان پرداختند، و یا در میدان جنگ با کفار حضور یافتند و برخی با فعالیت‌های تبلیغی خود طنین اسلام را پر آوازه‌تر کردند.

در این‌جا باید نامی هم از زنان انصار بیاوریم که بی‌هیچ چشم‌داشتی، مهاجرین را در خانه‌های خود پناه دادند، به امورات آن‌ها رسیدگی کرده و شبانه‌روز به پذیرایی از آنان پرداختند؛ که اگر نبود این پذیرش و مهمان‌نوازی، شهر مدينه تبدیل به مأمنی امن برای مسلمانان نمی‌شد و شرایط تشکیل حکومت اسلامی فراهم نمی‌گشت.

 

سهم ما از هجرت

قرآن می‌گوید اگر پيامبر از دنیا رفت، شما به راه خود ادامه دهید. عصر پیامبر به پایان رسیده اما راه همان راه است و هنوز آن‌چنان رهروانی را می‌طلبد. اسلام هنوز نیاز دارد به زنانی “مهاجرا الی الله و رسوله”؛ زنانی که پا روی همه‌ علقه‌ها و علاقه‌هایشان بگذارند و رنج‌ها را به جان بخرند برای حفظ اسلام.

اما سهم دیگر امروز ما، جنسی از آگاهی دارد. آگاه بودن و آگاهی دادن به دیگران از روایت‌ها و تاریخی که بخش کوچکی از آن را در ابتدای این یادداشت مطالعه کردید. زنان صدر اسلام بخوبی توانستند سهم خود را در این راه بردارند و با تکیه بر عقل، منطق و آن‌چه دل‌شان به اسلام گرا می‌داد پا در راهی بگذارند که سختی آن بر کسی پوشیده نبود؛ حتی اگر موانع مختلفی از خانواده و جامعه زمان خود در مقابل داشتند. از سوی دیگر پذیرش اسلام و پیامبر (ص) از زنان، فرای راه و رسم مرسوم آن دوران بوده و تجلی نگاه انسانی به زنان از تک‌تک حوادث و روایت‌های آن دوران قابل فهم است. بدون شک فهم و تبیین این نگاه اسلام به زنان می‌تواند بخشی از وظيفه ما در عصر حاضر باشد.

 

به قلم مریم آخوندی؛ طلبه سطح دو حوزه علمیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط