به گزارش متادخت، واقعه کربلا قیامی بزرگ بود که تاریخ جهان اسلام را برای همیشه تحت تأثیر خود قرار داد. این واقعه بزرگ علاوه بر مردان رزمآور و از جان گذشته در راه خدا، نیازمند سربازانی از جنس رسانه بود. رسالت عاشورا اگر از طریق اهلش به دنیا مخابره نمیشد به مانند بسیاری از جنگهای تاریخی در همان سال 61 هجری برای همیشه به فراموشی سپرده میشد. این نهضت عظیم از رهگذر حضور زنان بر تارک تاریخ درخشید و بعد از 1400 سال از آن واقعه تلخ هنوز فرهنگ عاشورا به قوت خود باقی است و مکتبی را به وجود آورده است که بزرگترین جامعهشناسان را به حیرت واداشته است.
زنان ایستاده در کنار حسین (ع)
حضور زنان در قیام امام حسین (ع) بسیار پررنگ بود. درست است که این زنان شمشیر به دست نگرفته و در میدان رزم حضور نداشتند اما به طور قطع حضور آنها در آن دشت بلا با برنامهریزی و هدفی خاص صورت گرفته بود. زنان مسئولیتی بزرگ را بر دوش داشتند، آنان باید پس شهادت اولیاء الهی نقش محوری خود را آغاز کرده و در کنار داشتن بیانی فصیح و گویا، ارادت و بصیرت خاص نسبت به اهل بیت پیامبر(ص) و امام حسین (ع) میداشتند تا حقانیت و مظلومیت آن حضرت را در تاریخ مخابره کنند. بزرگ پرچمدار این نهضت رسانهای حضرت زینب (س) است. این بانوی معزز پس از واقعه کربلا با خطبهها و روشنگری خود توانستند کید دشمنان و سحر آنان را باطل سازند اما آنچه در تاریخ گمنامتر باقی مانده آن است که در کنار ایشان زنان دیگری نیز نقشآفرینی کرده و جریانسازی روایت کربلا را بر عهده گرفتند. حضرت امالبنین (س) مادر حضرت عباس (ع) یکی از این زنان بود که در کنار زینب ایستاد و مشعل روشنگری را روشن نگاهداشت.
ای بشیر! از فرزندم حسین چه خبر؟
«دور بشیر شلوغ بود. عدّهای بر سر میزدند و صدای شیون و زاری از گوشه، گوشه مدینه به گوش میرسید. ناگهان یکی فریاد کشید: امالبین آمد! نگاهها به عقب برگشت. مردم به احترام بانوی خانه علی راه را باز کردند؛ امالبنین مثل همیشه با صلابت و قدمهای استوار جلو آمد. در دلش غوغایی به پا بود. دلش شور میزد برای فرزند زهرا. نزدیکترآمد. بشیر که روی بلندی ایستاده بود سرش را پایین انداخت، گویی خجالت میکشید به صورت بانو نگاه کند. امالبنین ایستاد و با صدایی بلند گفت: ای بشیر! از فرزندم حسین چه خبر؟ بشیر با صدایی که گویی از چاه بیرون میآمد گفت: بانو! عباس را کشتند. قلب امالبنین فشرده شد، اما خم به ابرو نیاورد و دوباره پرسید: میگویم از فرزندم حسین بگو. بشیر در حالی به پهنای صورت اشک میریخت گفت: عون، جعفر و عثمان را هم کشتند. امالبنین کمرش را صاف کرد و با عتاب گفت: ای بشیر از مولایم حسین بگو، همه فرزندانم و هر آن چه در زیر این آسمان مینایی است به فدای اباعبدالله…
بشیر ندا سرداد: حسین را لب تشنه سر بریدند. ناگهان سکوت همه جا را فرا گفت. امالبین گویی تازه داغدار شده بود دستانش را روی سرگذاشت و با دنیایی از غم فریاد کشید: آه که بندهای قلبم را پاره کردی.»
این مقطع از تاریخ شروع رسالت امالبنین (س) بود حالا او باید علم بر دوش میگرفت.
اشعار، در خدمت رسانه عاشورا
در تاریخ این گونه آمده است که امالبنین هر روز با نوهاش عبیدالله پسر ابالفضل العباس (ع) به قبرستان بقیع رفته و با توجه به ذوق و قریحه شاعری که در او وجود داشت اشعاری میسرود و تلاش میکرد تا با این اشعار روشنگری نموده و از ستم و جفایی که در حق خاندان نبوت روا داشته شده است، پردهبردای کند. ایشان در این حرکت بسیار موفق بوده، به طوری که هر روز اهل مدینه گرد او جمع میشدند و با گریستن او را همراهی میکردند. او با بیان شیوا و بلیغ خود توانسته بود مردم را به درکی حقیقی از کربلا برساند و آنها را متوجه افعال یزید و درباریانش نماید. امالبین در قامت مادر چهار شهید و با استفاده از حربه رسانهای دست به مبارزهای حساب شده زد؛ او میدانست آنجا که نمیتوان با شمشیر بر دشمن پیروز شد میتوان با قطرات اشک سیلی به راه انداخت و بساط ظالم را برچید. امالبنین (س) به حدی نقش خود را درست ایفاء کرده بود که حتی مروان بن حکم که از قصیالقلب ترین افراد بود هنگام شنیدن مرثیههای او به گریه میافتاد. امالبنین (س) در این حرکت چندین هدف را پیگیری میکرد:
- اقامه عزا بر سرور و سالار شهیدان.
- پردهبرداری از مظلومیت و شجاعت خاندان رسالت
- اعتراض به وضعیت موجود و رسوا کردن حاکمان ستمکار
- برانگیختن مردم بر علیه بنیامیه
این بانوی بزرگوار که عاشقانه برای فرزندان حضرت زهرا مادری کرده بود حدود ده سال پس از واقعه کربلا رحلت کرد. او همسر و مادر شهید و یکی از پیامرسانان بزرگ واقعه عاشورا بود که در قبرستان بقیع در کنار مزار امام حسن (ع) و فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.
- مطالب مرتبط: ام کلثوم
به قلم مرضیه ولی حصاری؛ پژوهشگر حوزه زنان و خانواده