به گزارش متادخت، معصومه عصبی شده است اما سعی میکند خودش را کنترل کند. میایستد و رو به قاضی میگوید:
- آقای قاضی داره دروغ میگه! اون روزی که من با ایشون ازدواج کردم یه مغازه کوچیک داشت باورتون نمیشه به یه ماه نرسیده مغازه رو بست اومد نشست تو خونه گفت ضرر میداد. من ساده دلم گفتم عیب نداره تا تو کار پیدا کنی خرج زندگی رو من میدم، شیفت اضافه میگرفتم تا هزینه اجاره خونه رو در بیارم. هر چی میگذشت میدیدم هیچ کاری نمیکنه، هر کاری بهش پیشنهاد میشد میگفت در شأن من نیست، خرج خونه رو من میدادم، اجازه خونه رو من میدادم، پول پیش خونه رو خودم وام گرفتم و اضافه کردم. حالا ایشون نشسته میگه من حق و حقوقی ندارم. پنج سال تحمل کردم دیگه نمیتونم اگر قرار باشه من کار کنم ایشون بخوره بعد من بیام کارهای خونه رو انجام بدم ایشون چیکار باید بکنه…
- آقای قاضی خب رفته بیرون کار کرده پولش باید کجا خرج میکرد؟ من اجازه دادم بره سر کار میتونستم نذارم. منم دنبال کارم، نباید کاری پیدا کنم که در شأن خودم و خانوادهام باشه، اصلا طلاق میخواد خب طلاق بگیره ولی باید حق و حقوقش ببخشه.
قاضی از بالای عینکش نگاهی به اصغر میاندازد.
- خانم کار بکنن پولشون برای خودشونه. وظیفه شماست که نفقه ایشون رو بدید و شرایط زندگی براشون مهیا کنید نه این که برعکس ایشون کار کنن خرج زندگی شما رو بدن.
معصومه که حالا انگار جان تازهای گرفته است میگوید:
- من همه رسیدهای اجاره رو دارم، تازه از بانک هم میشه استعلام گرفت که بیشتر پول پیش خونه رو خودم دادم.
اصغر عصبانی میشود و با صدای بلند میگوید:
- دادی که دادی! حالا هی چی میگی من طلاقت نمیدم باید حق و حقوقت ببخشی!
قاضی با قاطعیت میگوید:
- ساکت باشید آقا…
پیوست:
ماده 30 قانون حمایت از خانواده: در مواردی که زوجه در دادگاه ثابت کند به امر زوج یا اذن وی از مال خود برای مخارج متعارف زندگی مشترک که برعهده زوج است هزینه کرده و زوج نتواند قصد تبرع زوجه را اثبات کند، میتواند معادل آن را از وی دریافت نماید.