متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آیه‌های جنون

یک روز، دو روز، سه روز، چهار روز، پنج روز، شش روز گذشت و هادی تماس نگرفت. طاقت نیاوردم و با همتا تماس گرفتم و غیر مستقیم حال هادی را پرسیدم...

به گزارش متادخت، آیه دختر سوم خانواده‌ای مذهبی است که پدری متعصب و سخت‌گیر دارد، سخت‌گیری‌های پدر مسیر زندگی آیه را دستخوش تغییراتی می‌کند که به آن راضی نیست. او مجبور می‌شود با هادی پسر همکار پدرش ازدواج کند، هادی هم علاقه‌ای به آیه ندارد اما اتفاق‌ها آن‌طور که همه فکر می‌کنند پیش نمی‌رود.

کتاب «آیه‌های جنون» یک رمان عاشقانه و ایرانی است که توانسته به خوبی فضایی لطیف و مذهبی را در داستان به وجود بیاورد. بسیاری از خوانندگان کتاب معتقدند نویسنده توانسته است داستان را به صورتی روایت کند که آن‌ها کشش عجیبی به خواندن ادامه ماجراهای زندگی آیه داشته باشند، به همین علت کتاب به سرعت به تجدید چاپ رسید و در مدت کوتاهی چاپ پنجم آن راهی بازار کتاب شده است.

«دلم که همراه قدم‌های هادی رفت، سوره‌ بعدی نازل شد، فراق! از لحظه‌ حرکتش گویی قلبم را در دستش گرفته بود و می‌فشرد، لحظه‌ای آرام و قرار نداشتم. تنها دلخوشی‌ام برخورد آخرم با هادی بود. بی‌هدف نگاهم را روی کتاب چرخاندم و یاد جمله‌ آخرش افتادم: دلم آروم و قرار نداره، قلبم همش میگه آیه! با یادآوری جمله‌اش لبم را از شوق گزیدم. هشت روز از رفتن هادی گذشته بود؛ به ظاهر هشت روز بود اما برای من هشتاد سال گذشت. دو، سه روز اول حوصله‌ هیچ کس و هیچ چیز را نداشتم فقط به موبایل و تلفن چسبیده بودم.

یک روز، دو روز، سه روز، چهار روز، پنج روز، شش روز گذشت و هادی تماس نگرفت. طاقت نیاوردم و با همتا تماس گرفتم و غیر مستقیم حال هادی را پرسیدم. گفت تماس گرفته و حالش خوبه. ناراحت شدم، چرا با من تماس نگرفته بود!؟ اما دلم آرام گرفت، حالش خوب است!»

اگر به خواندن رمان‌های عاشقانه علاقه‌مند هستید، می‌توانید با خیال راحت به آیه‌های جنون اطمینان کنید.

 

آیه‌های جنون

لیلی سلطانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط