متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کمکم کن

آقای اسدی من خیلی وقته بچه‌هامو ندیدم؛ یعنی نمی‌ذاره ببینم. میگه من برای بچه‌ها خطرناکم، میگه من می‌خوام اونا رو بدزدم بیارم ایران...

به گزاش متادخت، پشت صندلی می‌نشینم. وکیل سرش پایین است و در حال نوشتن مطلبی روی پرونده است .سرش را بالا می‌آورد و می‌گوید:«بفرمایید می‌شنوم». صدایم را صاف می‌کنم و می‌گویم: «چند سال پیش بود که به اصرار همسرم تمام وسایل و زار و زندگیمونو فروختیم و رفتیم خارج از ایران. راستش اوضاعمون این‌جا بد نبود ولی خانمم می‌گفت بخاطر بچه‌ها باید بریم. انقدر گفت و گفت تا خام حرفاش شدم.

وقتی رسیدیم اوضاع اونجوری که فکرشو می‌کردیم نبود. هرچی بهش گفتم بیا برگردیم قبول نکرد. به هر زحمتی بود یکی دو سال گذشت ولی به سختی. همسرم دیگه اون آدم سابق نبود؛ به هر بهونه‌ای دعوا راه می‌نداخت، منو تهدید به طلاق می‌کرد. آخرم کار خودش رو کرد؛ رفت دادگاه ازم شکایت کرد.

دادگاه حکم طلاق داد، ولی من نمی‌خواستم از همسرم جدا بشم. اصلا صیغه طلاقی خونده نشد. این یه طرف ماجرا بود، طرف دیگه این بود که حضانت بچه‌ها رو هم از من گرفتن. آقای اسدی من خیلی وقته بچه‌هامو ندیدم، یعنی نمی‌ذاره ببینم. میگه من برای بچه‌ها خطرناکم؛ میگه من می‌خوام اونا رو بدزدم بیارم ایران!

وقتی اوضاع این طوری شد من برگشتم ایران دیگه نمی‌تونستم ادامه بدم؛  همه چیزمو از دست داده بودم. حداقل برمی‌گشتم کشور خودم تا به چشم غریبه بهم نگاه نکنن. الان فهمیدم که پدرش به رحمت خدا رفته میخواد برگرده ایران. من می‌خوام ازش شکایت کنم. آقای اسدی کمکم کنید من بچه‌هامو ببنیم. اصلا من میخوام بچه‌هام برگردن ایران اینجا تو کشور خودمون بزرگ بشن.»

اسدی سرش را به نشانه تأسف تکان می‌دهد. می‌پرسم: « میشه کاری کرد دیگه؟…» زیر لب می‌گوید: «ما تلاشمونو می‌کنیم.»

 

پیوست:

ماده ۱۵ قانون حمایت از خانواده: هرگاه ایرانیان مقیم خارج از کشور امور و دعاوی خانوادگی خود را در محاکم و مراجع صلاحیت‌دار محل اقامت خویش مطرح کنند، احکام این محاکم یا مراجع در ایران اجراء نمی‌شود؛ مگر آنکه دادگاه صلاحیت‌دار ایرانی این احکام را بررسی و حکم تنفیذی صادر کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط