متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقد سریال انیمیشن سامورایی چشم آبی

سامورایی چشم آبی یک زن است اما برای زنده ماندن در درجه‌ اول مجبور بوده این امر را انکار کند؛ چرا که در ژاپن آن زمان، جامعه ارزشی برای زنان قائل نیست.

به گزارش متادخت، سامورایی چشم آبی، انیمیشنی در ژانر اکشن و ماجراجویانه است که توسط زوج مایکل گرین و آمبر نویزومی نوشته شده است. کارگردانی اثر بر عهده‌ جین وو، کارگردان دو رگه‌ چینی– آمریکایی قرار گرفته و توسط مرکز انیمیشن نتفلیکس انتشار یافته است.

 

همگام با زن سامورایی و سفری به ژاپن باستان

برخی این سریال را یک انیمه‌ ژاپنی می‌دانند اما دقیق‌تر آن است که بگوییم سامورایی چشم آبی یک انیمیشن آمریکایی است که داستانی ژاپنی در دوره‌ ادو را روایت می‌کند. تحلیل این انیمیشن به اطلاعاتی در مورد دوره‌ ادو ژاپن وابسته است. ادو بخشی از تاریخ دوران پیشامدرن ژاپن است که از سال 1603 تا 1868 میلادی را در بر می‌گیرد. در این دوره‌، سیاستی به نام سیاست درهای بسته یا ساکوکو در ژاپن اجرا می‌شود که به موجب آن اتباع خارجی حق حضور در ژاپن و یا تجارت با آن را نداشتند.

داستان سامورایی چشم آبی یا «میزو» که صداپیشگی آن را «مایا ارسکین» که خود یک دو رگه‌ی ژاپنی– آمریکایی است به عهده‌ داشته، ماجرای زنی دو رگه است که به عنوان یک پسر بزرگ شده و برای زنده ماندن مدت‌ها مخفیانه و دور از چشم دیگران به زندگی پرداخته است. چرا که در آن روزگار حضور بیگانگان در ژاپن ممنوع بوده و اگر دو رگه بودن او فاش شود، در این دوره که از غیر ژاپنی‌ها با عناوینی مانند شیطان و هیولا یاد می‌شود، ممکن است به مرگ او منجر گردد.

میزو می‌داند زمانی که او به دنیا آمده تنها چهار سفیدپوست در ژاپن زندگی می‌کردند که یکی از آن چهار تن باید پدرش باشد. اما با این حال هر چهار نفر مادر او را مورد آزار و اذیت قرار داده و باعث مرگ وی شده‌اند. او به دنبال انتقام است و دلیل این انتقام زندگی سختی است که به جهت دو رگه بودن در تمام سال‌های کودکی و بزرگسالی مجبور به تحملش بوده است. او یک زن است اما برای زنده ماندن در درجه‌ اول مجبور بوده این امر را انکار کند. چرا که در ژاپن آن زمان، جامعه ارزشی برای زنان قائل نیست. دخترانی که در خانواده‌های سطح بالا به دنیا می‌آمدند، برای رسیدن پدران و برادرانشان به جایگاهی بالاتر وجه المعامله قرار می‌گرفتند و دخترانی که در طبقات پایین جامعه متولد می‌شدند، در صورت نداشتن حامی و یا نارضایتی خانواده‌ فقیرشان از تأمین مخارج مالی آن‌ها مجبور به کار در خانه‌های فساد شده و به تن‌فروشی می‌پرداختند.

 

مثلث طلایی میزو، آکمی، رینگو

اگرچه میزو شخصیت اصلی این سریال است و داستان حول محور زندگی، انتقام و گذشته‌ پر درد و رنج او می‌چرخد؛ اما نباید وجود «آکمی» و «رینگو» را در تعریف داستان او بدون اهمیت بدانیم.‌

گفتیم که میزو زنی در دوره‌ ادو ژاپن است که بالاجبار برای ادامه‌ زندگی تصمیم به انکار زنانگیِ خود می‌شود؛ اما او یک شخصیت تک بعدی نیست و نویسندگان اثر برای تعریف بهتر او دو نفر دیگر با نام‌های آکمی و رینگو را به داستان اضافه می‌کنند. گویی هر یک از آن‌ها قرار است بُعدی از شخصیت او را برای مخاطب تبیین کنند. آکمی دخترِ مردی سرشناس است که برای رسیدن به جایگاه بهتر قصد دارد فرزندش را به پسر شوگون پیشکش کند و رینگو یک آشپز معلول است که به سختی و با تلاش بسیار توانسته زندگیش را تا به اینجا پیش ببرد.

آکمی بخش زنانه‌ی شخصیت میزو است که آزادی جایگاه والاتری برای او در برابر عشق دارد. شاهد این نظریه نیز تصمیم او بر فرار از خانه برای اسیر نشدن در دام زندگی با مردی است که مجبور است برای ازدواج با او به تمام قوانینش از جمله سیاه کردن دندان‌ها عمل کند. همچنین جسارت او در خانه‌ فساد و رضایتش برای مواجه با مردان بدنام تنها برای کسب خبری از تایگن که انتخاب خودِ او و نه اجبار پدرش برای زندگی آینده است، نشان می‌دهد او بیش از عشق برای آزادی اهمیت قائل است. در پایان داستان نیز آکمی یک گام پیشتر گذاشته و حتی از این میل نیز عبور کرده و در می‌یابد که قدرت تنها راه آزادی اوست، پس حتی از عشق دیرینش یعنی تایگن می‌گذرد و شوهرش را که صاحب بعدی قدرت شوگون است انتخاب می‌کند.

رینگو نیز بُعد دیگری از روح سرکش و زخمی میزو را به نمایش می‌گذارد. او به شدت مهربان، حمایتگر و سخت‌کوش است. اگرچه هر دو دست او از بخش مچ دچار معلولیت است؛ اما با وجود ابزاری که ادعا می‌کند آن‌ها را خودش ساخته، سال‌هاست به کار آشپزی مشغول است که ربط مستقیم با حرکت دست‌ها و انگشتان دارد. او در بخشی از سریال درباره‌ خودش به میزو می‌گوید که سال‌هاست در حال مبارزه است. درست مانند میزو که از کودکی مجبور بوده برای زنده ماندن با سرنوشت معلول خویش مبارزه کند. اما تمام موانعی که زندگی در مسیر او قرار داده، نتوانسته خوی انسانی و مهربان او را عوض کند.

 

میزو یک زن ستمدیده ساخته شده از عنصر آب است یا اونریویی خونخوار؟

در پنجمین قسمت از انیمیشن سریالی سامورایی دو رگه، مخاطب در مواجهه با داستان رونین و عروس قرار می‌گیرد. رونین یا همان سامورایی بی‌ارباب، با زنی که خانواده‌ او ارباب سامورایی را کشته و بزرگترین دشمن او محسوب می‌شوند، ازدواج کرده و پس از خیانت به زن، او را به اونریو یا شبح انتقام‌جو تبدیل می‌کند.

از سوی دیگر باید به این مهم اشاره کنیم که میزو به معنای آب است و در قسمت‌های مختلف سریال می‌بینیم که او انرژی خود را از آب به دست آورده و بارها برای زنده ماندن به آب پناه می‌برد. آب است که به او برای ورود به قلعه‌ ابایجا فاولر که ممکن است پدرش باشد، کمک می‌کند و نیز برای فرار از دست او همراه با تایگن خودش را به آب می‌اندازد. در قسمت جنگ با چهار فنگ نیز که همگی سامورایی‌هایی خونریز و قدرتمند هستند، این آب است که به او برای نجات کمک می‌کند.

به نظر می‌رسد نویسندگان بدین وسیله می‌خواهند شخصیت مهربان و بخشنده‌ زن را به تصویر بکشند و او را به آب که سازش‌پذیر است و برای کنار آمدن با سختی‌های زندگی خود را تغییر می‌دهد، تشبیه کنند. اما هشدار بدهند که اگر زن بوی خیانت را استشمام کند، ممکن است از همین وجود با محبت یک اونریو یا شبح انتقام‌جو بوجود بیاید.

 

سامورایی چشم آبی، یک اثر فمینیستی تمام عیار

میزو زنی در قرن هفده ژاپن است که به دلیل دو رگه بودن مجبور است از جامعه پنهان شود. این تنها ظاهر اوست. در واقع او یک زن است که به دلیل دور ماندن از شرایطی که ممکن است جامعه به زندگیش تحمیل کرده و آزادی او را از وی بگیرد؛ مجبور است از مردم فاصله بگیرد. او با کاسای سامورایی (کلاه) و عینک رنگی نه تنها چهره‌ دورگه‌ خود را پنهان کرده، بلکه در پی پوشاندن ظرافت زنانه‌ خویش است. او قفسه‌ سینه‌اش را نیز برای پوشاندن اندام زنانه‌اش می‌بندد ولی نه به این خاطر که او از زن بودن پشیمان یا شرمنده است، که این تفکر به هیچ وجه درست نیست، بلکه در واقع او زنی متعلق به قرن بیست و یکم است که یکدفعه چشم باز کرده و خود را در عصر ادو ژاپن دیده که زن هیچ ارزش و اعتباری ندارد. پس تا وقتی که بتواند شرایط را آنگونه که می‌خواهد تغییر بدهد، مردانه لباس می‌پوشد و زن بودن خویش را پنهان می‌کند. درست مانند شمشیر شکسته‌اش که به قول استاد شمشیرساز، بیش از آنکه باید خالص است و به همین جهت دچار شکستگی شده! میزو سعی می‌کند آن را ذوب کرده و از بقایایش شمشیر تازه‌ای بسازد ولی تنها زمانی موفق به ذوب آن می‌شود که جسم زنانه‌ خود را در برابر رینگو که در واقع بُعد ناکامل وجود خودِ اوست، آشکار می‌کند و با ضعف‌هایش روبرو می‌شود. اما برای ساخت شمشیر که در واقع خودِ به کمال رسیده‌اش است، اقدام نمی‌کند و آن را به زمانی دیگر که از مأموریت تغییر نگاه جامعه به زنان موفق بیرون آمده باشد، کنار می‌گذارد.

در نگاه فمینیستی، زن مالک جسم خویش است. به این معنا که هر طور بخواهد می‌تواند از جسمش بهره ببرد، لذت جویی کند و در صورت بارداری هر زمان که اراده کند، بتواند جنین را از بین ببرد. این ویژگی‌ها مخاطب را به یاد شخصیت آکمی که بُعد آزادیخواه، لذت‌جو و قدرت طلب میزو است می‌اندازد. آکمی هیچ قید و بندی در زندگی برای خود قائل نیست. اما این بی‌قیدی برای او شکست به همراه ندارد. نگاه فمینیستی سازندگان این مجموعه‌ انیمیشن نیز با به تصویر کشیدن رفتار این کاراکتر قصد از او برای دختران جوان و زنان جامعه، الگو بسازند. زنی که حتی از برخورد با زنان بدنام نیز پرهیز نکرده و  برای رسیدن به خواسته‌اش همرنگ آن‌ها می‌شود. زنی که از جسمش برای رسیدن به اهداف خود کمک می‌گیرد، درست مانند آنچه که غرب برای زنان ترسیم کرده است.

حال آیا الگوی فمینیستی ارائه شده در این سریال بی‌نقص و قابل ارائه به زنان است؟ آنچه با عقلانیت مطابقت دارد این است که زن مالک جسم خویش است. اما این به آن معنا نیست که باید از جسم خود تنها برای رسیدن به اهداف مادی‌اش بهره برده و از زن بودن و جنسیت خود بهره ببرد. بلکه درست این است که کسی نمی‌تواند او را به تملک گرفته و به بردگی درآورد. اما زنی مانند آکمی که از جنسیتش برای پیشبرد اهداف خویش یاری می‌جوید؛ در واقع اسیر و برده است. او در واقع پاداش رابطه‌ جنسی خویش یا به عبارتی تن فروشی خود را دریافت می‌کند و هیچکس به روح، عقلانیت و شخصیت او اهمیت نمی‌دهد.

نویسندگان عشق را مایه‌ شکست میزو یا در واقع جنس زن معرفی می‌کنند. اما دلیل شکست خوردن میزو در ازدواجش، عشق او به همسرش نیست. در واقع او فرد مناسبی را برای خود انتخاب نکرده و اعتماد بی‌جا و عدم شناخت مناسب سبب شکست او در زندگی زناشویی است. اما نویسندگان سعی دارند با نشان دادن صحنه‌ خیانت شوهر به او پس از نمایش صحنه‌ مبارزه‌ تمرینی آن‌ها با یکدیگر، اینطور به مخاطب القا کنند که شوهر میزو وقتی نتوانست برتری او را به خودش تحمل کند؛ تسلیم خواست خود برای رسیدن به مقام و موقعیت قبلی‌اش شد و او را به ارباب سابقش معرفی کرد.

این در صورتی است که میزو حتی شناخت مناسبی از مادرخوانده‌اش نداشته و در انتخاب همسر نیز به حرف‌های او اطمینان کرده است. زنی که تا زمان درگیر شدن او با ابایجا فاولر مشخص نمی‌شود مادرش نبوده و تنها به خاطر نگهداری و پنهان کردن او از جامعه پول دریافت می‌کرده است.

نویسندگان اگرچه سعی دارند از شرایط مردسالارانه‌ی دوره‌ ادو ژاپن برای انتشار عقاید فمینیستی خود بهره ببرند ولی الگوی مناسبی به مخاطب ارائه نمی‌دهند و با نمایش بی‌پرده‌ی برهنگی‌های اروتیک و نیز خشونت افسار گسیخته، مخاطب را نسبت به شخصیت الگو دچار کراهت می‌نمایند.

 

به قلم ماه منیر داستان پور، منتقد فیلم و سریال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط