به گزارش متادخت، همه از 26 سال دیگر میگویند؛ از سال هزار و چهارصد و سی که قرار است ایران پیرترین کشور منطقه باشد! حالا خیلی وقت است که آژیر قرمز سالمندی به صدا درآمده و با سرعت در حال نواختن است. ما در حال پیر شدن هستیم و نسل آینده، با انواع و اقسام بحرانهای سالمندی، از ورشکستگی بیمهها تا نبود نیروی جوان برای ارائه خدمات به سالمندان مواجه خواهند بود. هشدار قرمزی که متوقف نخواهد شد مگر با کشیده شده ترمز قطار زندگی جوانانی که دیر ازدواج میکنند و دیر بچهدار میشوند؛ البته اگر ازدواج کنند و اگر بچهدار بشوند!
در چنین شرایطی، چارهای نداریم مگر اصلاح ساختارهایی که به تسهیل و تسریع تشکیل خانواده در بین جوانان کمک میکند؛ موضوعی که محمد سلیمی، کارشناس جمعیت هم آن را ضرورتی برای باز شدن گره بحران جمعیت میداند.
- در یک سال گذشته چه بر سر بحران جمعیت آمده است؟
واقعیت این است که درباره آمارهای خوشایند یا ناخوشایند جمعیتی، باید از متولیان آمار در کشور بپرسیم؛ خصوصا که در اوایل سال هستیم و آمار سال گذشته هنوز به طور دقیق منتشر نشده است. اما آنچه تا به امروز مشخص شده این است که موالید سال 403 نسبت به سال 402 با کاهش روبهرو بوده است و باروری در سال 403 به سطح 1.44 فرزند بنابر اعلام مسئولین رسیده است.
- یعنی نمیتوانیم به آمارها تازه دلخوش باشیم؟
از نظر آمارهای باروری، ارقام منتشر شده همچنان کاهش روند باروری را نشان میدهد. بر اساس منابع علمی شاخص باروری کل اگر بر روی رقم 1.5 تثبیت شود، طی 64 سال و اگر بر روی رقم 1.1 تثبیت شود طی 32 سال جمعیتها نصف خواهند شد.
- شما گره اصلی بحران جمعیت را در چه میبینید؟
برای اینکه گره اصلی را بشناسیم، نیازمند معرفی دو عامل هستیم. ما اول باید بدانیم که ریشههای شکلگیری بحران چیست و در مرحله دوم هم اینکه چه عواملی به این بحران دامن زده است. بهتر است پاسخ این دو سوال را از نظر جمعیتشناسی بررسی کنیم. ما شاخصی به نام شاخص باروری کل داریم که نشان میدهد یک زن به طور میانگین در طول سالهای باروریاش، چند فرزند بر جای میگذارد؛ شاخصی که در حال حاضر، 44/1 است. از طرف دیگر، علم جمعیت میگوید اگر هر پدر و مادر، در حدود دو فرزند (2.1) از خودشان به جای بگذارند، در واقع خودشان را جایگزین کردهاند. خب در حال حاضر چه اتفاقی افتاده است؟ نسل قبلی خودش را جایگزین کرده است؛ یعنی رشد صفر اتفاق افتاده است. اما در حال حاضر، اگر هر پدر و مادر، کمتر از دو فرزند به جای بگذارند، یعنی جایگزینی نسل اتفاق نمیافتد. در چنین شرایطی میگوییم باروری زیر سطح جانشینی است و چون جمعیت نمیتواند خود را بازتولید کند به تدریج به سمت رشد جمعیت منفی حرکت خواهد کرد.
- یعنی به بحران رسیدهایم؟
شما خودرویی را تصور کنید که یک موقعیت خطر میبیند و ترمز میکند؛ این خودرو بلافاصله متوقف نمیشود بلکه مسافتی کوتاه کشیده میشود تا متوقف شود. امروز، در حد فاصل ترمز کردن و رسیدن به رشد منفی هستیم. یعنی در چنین شرایطی، طبیعی این است که رشدمان منفی شود، ولی هنوز نشده است؛ چرا که اگرچه تعداد موالید کم است اما تعداد زنان زیادی در سن باروری هستند هرچند بچههای کمی به دنیا میآورند. در واقع کم نبودن تعداد زنان در سن باروری کمک میکند که موقتا رشد منفی نشود. اما در سالهای آینده دچار رشد منفی میشویم که ما به مجموع این اتفاقات میگوییم بحران جمعیت!
- چرا با چنین بحرانی روبرو شدیم؟
عوامل مختلفی در شکلگیری این بحران نقش داشتند. نمونهاش قانون تنظیم خانواده در سال 72 که هدفش این بوده است تا سال 90، باروری را از 4/6 به 6/4 فرزند برساند؛ هدفی که تا انتهای دهه هفتاد، محقق میشود. اما ضعف ماجرا این است که وقتی به هدف رسیدیم، باید بازنگری در قانون صورت میگرفت ولی این اتفاق نیفتاد و تا دو سه دهه بعد، همچنان این قانون اجرا شد و زمینهساز بحران امروزی شده است؛ قانونی که قصد داشت با فرزند سوم به بعد، محرومیتهایی برای خانوادهها ایجاد کند و اتفاقا هم به خوبی توانست بر میل عمومی مردم تاثیر بگذارد.
- برای باز شدن این گره ایجاد شده در جمعیت، چه باید کرد؟
وقتی باروری زیر سطح جانشینی است و همچنان هم این روند کاهشی ادامه دارد، به نظر میرسد که گره اصلی را باید در نقاط اولیه جست و جو کرد؛ نظیر طولانی شدن سالهای تجرد، طولانی شدن سالهای ازدواج تا فرزند اول، طولانی شدن فاصله فرزند اول تا فرزند دوم. در حال حاضر، افراد دیر ازدواج میکنند، فرزندآوری دیر اتفاق میافتد و فاصله بین فرزندان هم زیاد است و خیلی زود هم به آن خاتمه میدهد. ضمن اینکه بدیهی است که با افزایش سن، تصمیم به فرزندآوری کمتر میشود.
جالب است بدانید که آمارهای ثبت احوال تا سال 99 نشان میداد که 60 درصد از موالید، پنج سال بعد از ازدواج متولد میشوند. حالا این تولد دیرهنگام را کنار ازدواجهای با تاخیر قرار بدهید؛ نتیجه همین بحرانی میشود که امروز با آن مواجه هستیم. پس شاید بهتر است که برای باز کردن این گره، دست بر مراحل ابتدایی از جمله تسهیل ازدواج و تسهیل فرزندآوری برای بیفرزندان و تک فرزندان بگذاریم. این به معنی بیتوجهی به فرزندآوری مرتبه سوم و چهارم نیست، آن هم مهم است اما وزن گروههایی که ذکر شد وزن بیشتری در کاهش امروز شاخص باروری است.
- فکر میکنید چقدر به مسئله مهم تسهیل ازدواج توجه کردهایم؟
در جامعه ما، نهاد خانواده، نهاد مهم، آرمانی و مقدسی است. در واقع در تمام دههها، هر ارزشی که تغییر کرده باشد، اما نهاد خانواده همچنان بر سر جای خودش است و مردم در فطرت خودشان به ازدواج و فرزندآوری علاقه دارند. پس چرا دیر ازدواج میکنند و دیر بچه میآورند؟ واقعیت این است که جامعه امروز ما دچار حالتی به اسم وجود ساختارها و ارزشهای ضد خانواده شده است. پیمایشهایی که تا به امروز انجام شده، نشان میدهد که پاسخ اکثر مردم به این سوال که دوست داری چند فرزند داشته باشی، به طور معمول و در کمترین حالت سه فرزند است! اما این علاقه را خودش محقق نمیکند؛ موضوعی که نشان میدهد موانعی برای تحقق علایقش وجود دارد. نمونهاش ساختارهایی است هستند که با رفتار ضد خانواده، تجرد و بیفرزندی را بازتولید میکنند.
- بیشتر بخوانید: جمعیت کجای مسئله زنان است؟
در شرایط فعلی که همه ما قصد داریم سیاستهای جمعیتی را تغییر بدهیم و همه هم به این درک رسیدهایم که چنین تغییری لازم است، نهاد نظام آموزش عالی، هیچ تفاوتی با آن سالهایی که قصد کاهش جمعیت داشتیم نکرده است و نظام آموزش عالی که مهمترین سنین ازدواج و باروری در آن میگذرد و میتواند بهترین مشوق و تسهیلگر برای ازدواج و فرزندآوری باشد (چنانکه در سالهای سیاست کاهش جمعیت، نقشی موثر داشت)، شما را به عنوان پدر و مادر به رسمیت نمیشناسد؛ به گونهای که کمک کند تا خوابگاه متاهلی داشته باشید، کمک کند که شیوه تحصیلی به شکلی باشد که مجبور نباشید بین نقش تحصیلی و نقش مادری، یکی را انتخاب کنید. چنین سیستمی به شما القا میکند که فعلا صبر کن، درس تمام شود، سربازی بروی، کار پیدا کنی، مشغول شوی و حالا در نهایت اگر خواستی برو و ازدواج کن. این در حالی است که همه این مراحل نیازمند زمان است و دختر و پسر از مناسبتترین سالهای ازدواج و باروری خارج میشوند. شخصا فکر میکنم که سایر نهادهای کشور هم هیچکدام به طور جدی، خانواده را اولویت خودشان نمیگذارند. وقتی هیچ کدام از ساختارها از خانواده حمایت نمیکند، پس طبیعتا نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که جوانان سر موقع ازدواج کنند و فرزند بیاورند.
در نهایت، به نظر میرسد که کلید حل بحران در این است که از آنجایی که ایدهآلهای مردم همسو برای فرزندآوری است، پس نهادها باید به نفع خانواده اصلاح شوند؛ آنوقت است که مردم هم مسیر خودشان را سخت نمیبینند.
- نظرتان درخصوص تقابل تسهیلات مادی تشویقی برای افزایش جمعیت در برابر فرهنگسازی و ایجاد زیرساختها چیست؟ چطور میتوانیم میان این دو تعادل ایجاد کنیم؟
وضعیت باروری جامعه ما مثل یک مریضی است که دچار سرطان شده و داروهای به خصوصی باید مصرف کند. از طرف دیگر، همین مریض سرطانی، دچار تصادف رانندگی شده و به اورژانس منتقل میشود. چنین فردی، هم نیاز به رسیدگیهای فوری و اورژانسی دارد و هم لازم است که رسیدگیهای بلندمدت در بدن او انجام شود و هیچکدام را نمیتوانیم حذف کنیم. در شرایط فعلی، با هر راهی که میتوانیم باید به صورت فوری جمعیت را نجات بدهیم و به طور همزمان و بدون فوت وقت، شروع به اصلاح ساختارهای ضد خانواده کنیم که راه برای این نسل و نسلهای بعدی هموار شود که بتوانند راحتتر تشکیل خانواده بدهند و فرزندآوری کنند. ارائه تسهیلات راهکار اورژانسی است اما نباید از اصلاحات ساختاری چشمپوشی و آن را رها کنیم. ضمن اینکه فراموش نکنیم که رسیدن به سطح جانشینی، تمام کار نیست بلکه ثبات روی این سطح مهم است. یعنی چه؟ یعنی ممکن است که ما در طول یکسال، انواع تشویقها را بدهیم و افراد مجاب به فرزندآوری شوند ولی سال بعد باروری دوباره سقوط میکند چراکه این تسهیلات و تشویقات را تنها امسال دریافت میکند، نه سال دیگر ضمن آنکه ساختارها در عمل همچنان او را به تجرد و بیفرزندی تشویق میکنند، برای همین است که میگوییم اصلاح ساختارها باید همزمان با تشویقها پیش برود که اگر غیر از این باشد، صرفا با رشد باروری موقت روبرو هستیم نه یک رشد دائمی که با اصلاح ساختار عملی شده است.
- ممنون بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید.









