به گزارش متادخت، روسریام را محکم کردم و به راه افتادم. مسیر طولانی بود. برای خلاصی از ترافیک شهر تصمیم گرفته بودم از مترو استفاده کنم. هنوز جلوی در نرسیده بود که مادر صدایم کرد:
- سارا مادر وسایلت رو جا نذاریها، شارژر گوشی یادت نره!
هنوز مثل بچگیهایم مواظب بود وسایلم را جا نگذارم؛ حق هم داشت دفعه قبل که برای ضبط مصاحبه رفته بودم گوشیام شارز تمام کرده بود و من هم شارژرم را جا گذاشته بودم و مجبور شدم دست از پا درازتر به خانه برگردم. داخل کیفم را نگاه کردم همه چیز سرجایش بود به جز کتابی که انتخاب کرده بودم تا در مترو بخوانم. بند کتونیهایم را بسته بودم و حوصله نداشتم دوباره بازشان کنم که مادر مثل همیشه به دادم رسید.
- چی جا گذاشتی بگو برات بیارم؟
خجالت زده گفتم:
- یه کتاب با جلد قهوهای روی میزه لطف میکنید برام بیارید.
لحظاتی نگذشته بود که مادر به همراه کتاب سرو کلهاش پیدا شد.
- بیا مادر، چه کتاب جالبیه فکر کنم به درد کارتم میخورده
کتاب را از دستش گرفتم و داخل کیفم گذاشتنم و گفتم:
- آره تازه دیروز از کتابخونه گرفتم، باید کتابهایی که تو زمینه دفاع مقدس و زنان بخونم تا بتونم داستان منطبق بر واقعیت بنویسم.
مادر سری تکان داد. راهی شدم. مترو در این ساعت روز خلوت بود جای خالی پیدا کردم و نشستم. کتابم را بیرون آورم و چشم دوختم به جلد کتاب « نقش زنان در دفاع مقدس» جند صفحهای را ورق زدم بخشی از مقدمه کتاب توجهام را جلب کرد.
«در انقلاب اسلامی و به تبع آن جنگ تحمیلی، با احیای ارزشهای اعتقادی شیعه سایر مولفههای موثر در مشارکت زنان در ایران دورهی جنگ را تحت تآثیر خود قرار داد و مشارکت منفعلانه آنان را به مشارکت فعال تبدیل کرد. زنان در سایه عزتنفسی که در جریان انقلاب اسلامی و احیای ارزشهای انقلاب اسلامی به آن دست پیدا یافتند در زمان وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دوشادوش مردان وارد عرصه مبارزه شدند…»
با صدای دختری که کنارم نشسته بود از میان خطوط کتاب بیرون آمدم.
- میشه کتابتون رو ببینم؟ در مورد زنان تو دوران جنگه دیگه؟
انگار غیر از من افراد دیگری هم بودند که حضور زنان در جنگ و جهاد برایشان جالب بود.
نقش زنان در دفاع مقدس
محمد علی جودکی









