به گزارش متادخت، سعی داشت با چادر کبودیهای صورتش را بپوشاند. خجالت میکشید، دست خودش نبود. سالها رنجی را که کشیده از همه پنهان کرده و حالا شکی به دلش افتاده بود. به این که اصلا وجودش برای کسی مهم است یا نه شک داشت، حتی به خدا. در این چند روز آنقدر با خودش کشمکش کرد تا بالاخره راهی شد تا با روحانی جوان مسجد روستا صحبت کند. روحانی جوان چند لحظهای سکوت کرده بود تا شاید ملیحه حرف بزند. اما ملیحه انگار هنوز درگیر افکار خودش بود.
- نمیخواید چیزی بگید؟ من منتظر هستم!
ملیحه که انگار تازه به خودش آمده بود گفت:
- حاج آقا خدا چرا زن رو آفرید که انقدر سختی بکشه؟ مگه بدبختتر از زن هم داریم؟
روحانی جوان که منتظر شنیدن چنین سوالی نبود دست و پایش را گم کرد.
- کی همچین حرفی زده خواهرم؟ چرا اینطوری فکر میکنید زن و مرد در محضر الهی تفاوتی با هم ندارن.
هنوز حرفهای روحانی جوان تمام نشده بود که ملیحه چادر را روی صورتش کنار زد و گفت:
- اگر فرق ندارند چرا من باید ده سال از شوهر خیر ندیدم کتک بخورم و صدام در نیاد.
روحانی جوان با دید صورت کبود و چشمان به خون نشسته سرش را پایین انداخت. چه باید میگفت به زنی که ده سال سکوت کرده بود. از حقوقی برایش میگفت که توان اعادهاش را نداشت؟ تنها چیزی که به ذهنش رسید این بود که بگوید:
- مشکل از خدا و دینش نیست خواهرم مشکل از مسلمونی بلد نبودن آدمهاست. ظلم همیشه بوده و هست یکی به زنش ظلم میکنه یکی به بچهاش یکی به جامعهاش.
***
روحانی جوان کتاب را برانداز کرد چند روزی را جستجو کرده بود تا بتواند چیزی پیدا کند که به درد حلیمه بخورد و در نهایت توانسته بود کتاب خشونت خانگی علیه زنان، بررسی علل و درمان را تهیه کند. استادش میگفت نویسنده سعی کرده است با استفاده از آموزههای اسلامی و دادههای علمی، توصیههای کاربردی برای پیشگیری و درمان خشونت خانگی نسبت به زنان ارائه دهد. دلش میخواست زودتر کتاب را به ملیحه برساند، شاید مرهمی باشد بر رنجهای ده سالهاش.
خشونت خانگی علیه زنان، بررسی علل و درمان
محمدرضا سالاریفر









