به گزارش متادخت، کتاب «چشمه در بستر» نوشته سید مسعود پورسیدآقایی، تصویری عمیق و پژوهشی از دورهای حساس در تاریخ اسلام را پیش چشم خواننده میگذارد؛ زمانی که پیامبر اکرم (ص) از میان امت رفته بود و مدینه در بحرانی تاریخی بسر میبرد؛ بحرانی که مشروعیت، قدرت و هویت اسلامِ تازهتأسیس را به چالش میکشید. مؤلف با مراجعه دقیق به منابع شیعه و اهل سنت، فضای سیاسی ـ اجتماعی این دوره را بازسازی میکند: فقدان یاران مخلص، رقابت قبیلهای، نفاق علنی و پنهان و تلاشهایی برای تسلط بر رهبری مسلمانان. این تصویر تاریخی نهفقط زمینهساز، بلکه محرّک کنش حضرت زهرا (س) را مشخص میسازد. پورسیدآقایی نشان میدهد چگونه زهرا (س) با درک زمان و شناخت موقعیت، کنارهگیری از زندگی سیاسی را روا ندانسته، بلکه با هوشی راهبردی، در موضعگیریهای مهم شرکت کرد و به دفاع از جایگاه امیرالمومنین، علی (ع)، پرداخت. تحلیل زمانشناسانه او این پیام را منتقل میکند که نقش حضرت زهرا (س) صرفاً مناسبتی و نمادین نبود؛ بلکه او بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار در تحولات قدرت قرار داشت؛ کسی که با گامهایی سنجیده و مستند، نقشی فعال در تداوم پیام رسالت و تثبیت حق امامت ایفا کرد.
نیروی زنانه در مرکز سیاست ـ معنویت: تحلیل مستند و اخلاقی از شخصیت زهرا (س)
در بخش دوم، نویسنده چهرهای زنانه اما قدرتمند از حضرت زهرا (س) ترسیم میکند؛ زنی که معنویت، حکمت و اخلاق را بهعنوان ابزار کنشگری سیاسی به کار برده است. پورسیدآقایی از احادیث معتبر، آیات قرآنی و منابع تاریخی بهره میبرد تا فضایل زهرا (س) ـ مثل علم، زهد، تواضع و پایداری ـ را نه به شکل اسطورهای، بلکه بهعنوان پاسخ او به پیچیدگیهای زمانه تحلیل کند. در «چشمه در بستر» بخشهایی وجود دارد که به دعا و توسل زهرا (س) اختصاص دارد؛ جایی که نویسنده با تکیه بر روایتهای مستند شیعه و سنی، رابطه درونی او با خدا را بازتاب میدهد. این رابطه معنوی، منبعی از قدرت برای اقدامهای او بهحساب میآید و نشان میدهد که تصمیمات سیاسیاش ریشه در ایمان عمیق و بینش الهی داشت. پورسیدآقایی در پایان کتاب، فهرستی جامع از آیات، احادیث، اشعار، قبایل، شخصیتها و گروههای تاریخی ارائه میدهد که بهعنوان شواهد مستند برای تحلیلهایش بهکار گرفته شدهاند. این فهرست دقیقِ پژوهشی، خواننده را دعوت میکند تا نهفقط با روایت زندگی حضرت زهرا (س) همراه شود، بلکه به منابع اصلی رجوع کند و رابطه میان معنا و تاریخ را لمس نماید.
اسلام با روایت زنانه
در کل، «چشمه در بستر» اثری است که زندگی حضرت زهرا (س) را بهصورت یک پدیده تاریخی و زنانه بازخوانی میکند؛ نهتنها بهعنوان بانویی مقدس، بلکه بهعنوان یک بازیگر مهم در تحولات سیاسی نخستین اسلام. این کتاب برای کسانی که میخواهند فراتر از روایتهای کلیشهای سیره، به عمق زمانه و نقش زنان در تاریخ اسلام پی ببرند، منبعی بیبدیل است. مطالعه آن میتواند دریچهای تازه به فهم قدرت معنوی، سیاست دینی و تعامل زنانه در بستر روزگار پیامبر و پس از آن باز کند.
بخشهایی از کتاب
روحهای پرکشیده و بزرگتر از هستی، هرگز به فکر خود و دردهای خویش نیستند، بلکه همیشه به یاد دیگران و رنجهایشان میسوزند. و زهرا (س) این پرکشیده از تمامی، این گونه بود و در اوج بود. او از همان ابتدا به فکر امت رسول (صلیاللهعلیهوآله) بود؛ چه در هنگام عقد و چه در هنگام حشر.
در هنگام عقد به پدر میگوید: «پدر جان، همه دخترها مهریه خود را درهم و دینار قرار میدهند، پس چه فرقی میان من و آنهاست؟ من میخواهم مهریه خود را شفاعت از گنهکاران امت شما قرار دهم.» این درخواست مورد قبول خدای سبحان واقع شد و جبرئیل فرود آمد و ورقهای از حریر آورد که این مهریه در آن نوشته شده بود. چون هنگام مرگش فرا رسید، وصیت کرد آن ورقه را در کفنش روی سینهاش بگذارند و فرمود: «در هنگامه حشر این ورقه را به دست گیرم و از گنهکاران امت پدرم شفاعت کنم».
در مورد شفاعت به اختصار باید گفت که شفاعت و توبه از یک زمینه برخوردارند و در هر کدام گناهی هست و لیاقتی و طلب بازگشتی؛ با این تفاوت که در توبه، هر سه مرحله در خود انسان است، ولی در شفاعت، طلب دیگری با گناه تو و لیاقت تو جفت میشود و شفیع و همراه میگردد. اینجاست که مفهوم شفاعت روشن میشود. مادامی که لیاقتی نباشد، طلب دیگرانی که تو با آنها رابطهای داری، اثری نخواهد گذاشت.
با این دید، دیگر شفاعت «پارتیبازی» و «جرأت دادن بر گناه» نیست؛ بلکه دمیدن روح امید در گنهکاران و نهادن عشق بازگشت در آنان است، تا بدینوسیله در خود لیاقتی فراهم آورند و آن را با طلب دیگران جفت کنند و شفیع گردانند و به فوزی برسند. بگذریم از اینکه برخی بزرگان، با توجه به ظاهر بعضی روایات، معتقدند شفاعت در قیامت است و چهبسا در برزخ از آن خبری نباشد.
ادب زهرا
ادب زهرا (س) بهگونهای بود که هر کس در همان نگاه اول، مجذوب ادب او میشد.
حُسن برخورد و دقّت در معاشرت او از همان ابتدا چنان محسوس بود که همه به آن اذعان داشتند. این ادب، محصول تربیت خداست؛ خدایی که خود به تربیت اینان پرداخته است:
«و لکم القلوب التی تولّی اللهُ ریاضتَها بالخوف والرّجا و جعلها أوعیهً للشّکر و الثّناء و آمنها من عوارض الغفله و صفّاها من سوء الفتره.»
متصدّی و عهدهدار تربیت و تزکیه دلهای شما ـ آل محمّد (علیهمالسلام) ـ به خوف و رجا، خود حضرت ربوبیت است و آن دلهای پاک را خدا محلّ شکر و سپاس و حمد و ثنای خود قرار داد و ایمن از عوارض غفلت ساخت و از بدیهای سستی پاکیزه و مصفّا کرد. همین است که علی (علیهالسلام) میگوید: «مربی ما خداست و ما هم مربی مردمیم.» در قرآن درباره رسول (صلیاللهعلیهوآله) آمده است: «ألم یجدک یتیماً فآوی و وجدک ضالّاً فهدی» و درباره موسی آمده: «واصطنعتک لنفسی» یا «و لتُصنعَ علی عینی»
و در مورد آدم و یوسف و همه انبیا نیز باز این خداست که آنان را برمیگزیند و دستچین میکند.
امّ سلمه ـ همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) ـ میگوید: «پس از ازدواج با رسول (صلیاللهعلیهوآله)، من عهدهدار امور دخترش فاطمه (س) شدم، اما به خدا قسم او باادبتر و آگاهتر از من به همه مسائل بود.»









