عاشقانه

علی که عاشقانه همسرش را دوست دارد تصمیم می‌گیرد او را طلاق بدهد او برای این کارش دلیل خاصی دارد.

به گزارش متادخت،

سرفه‌های سختی می‌کند. از پشت میزم بلند می‌شوم و برایش لیوان آبی می‌آورم. کنارش می‌نشینم. آرام‌تر که می‌شود می‌گویم: «من نمی‌فهمم این چه کاریه می‌خوای بکنی؟»

سینه‌اش را صاف می‌کند، کمی راست‌تر می‌نشیند و سعی می‌کند مثل همیشه با صلابت حرف بزند: «دلم نمیخواد منو تو این وضعیت ببینه، تنها راهی که دارم همینه باید از خودم برونمش، من عاشقشم میفهمی؟ نمیتونم ببینم داره اذیت میشه…»

سکوت می‌کند. دستم را روی شانه‌اش می‌گذارم: «‌وقتی ازدواج می‌کنی قراره تو مریضی و سلامت کنار هم باشی. الان فکر میکنی پگاه از این کار تو خوشحال میشه؟ نه، نمیشه. با این کار بیشتر عذابش میدی.»

بلند می‌شود رو به روی پنجره می‌ایستد و به بیرون خیره می‌شود. صدایش می‌کنم: «علی! چرا جوابمو نمیدی؟» برمی‌گردد به چشمانم خیره می‌شود و می‌گوید: «من عاشق پگاهم، نمیخام آب شدن منو ببینه، نمیخام آخرین تصویری که از من تو ذهنش میمونه یه آدم رنجورِ مریض باشه، نمیخام جون کندنمو ببینه، بذار بره دنبال زندگیش.»

این بار من حرفی برای گفتن ندارم. علی برمی‌گردد و مدارکی را از کیفش بیرون می‌آورد و روی میز می‌گذارد: «میخام یک سوم اموالمو براش وصیت کنم.» بلند می‌شوم و پشت میزم می‌نشینم، عینکم را به چشم می‌زنم و می‌گویم: «مگه نمیگی دکتر گفته فرصت زیادی نداری؟ لازم نیست، خودش ازت ارث میبره.»

با تعجب نگاهم می‌کند و می‌گوید: «چطوری ارث میبره وقتی دارم طلاقش میدم؟» کتاب قانون را بر می‌دارم و برایش توضیح می‌دهم. با دقت گوش می‌کند، انگار خیالش راحت شده باشد می‌گوید: «ولی بازم میخام یک سوم اموالمو براش وصیت کنم.»

پیوست:

ماده 944 در وصایا و ارث:

اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و در ظرف یک سال از تاریخ طلاق به همان مرض بمیرد زوجه از او ارث می‌برد، اگرچه طلاق بائن باشد؛ مشروط به این که زن، شوهر نکرده باشد.

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط