مرد مثل مرتضی
27 مرداد 1403 1403-05-27 13:16مرد مثل مرتضی
- متادخت
- 27 مرداد 1403
- 10:41 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، عاطفه کلید میاندازد و در را باز میکند. همه جا تاریک است. کورمال کورمال به روی دیوار دست میکشد تا پِریز برق را روشن کند. خانه که روشن میشود همه جا بوی تمیزی میدهد. یک ماهی بود که به این خانه نیامده بود ولی معلوم بود کسی قبل از او اینجا بوده و خانه را تمیز کرده است. چند شاخه گل آفتابگردان در گلدان وسط پذیرایی خودنمایی میکرد. عاشق گل آفتاب گردان بود. جهیزیهاش را خیلی زودتر از مراسم ازدواجشان چیده بود و چند باری با مرتضی به این خانه آمده بودند. جلوتر میرود و روی یکی از مبلها مینشیند که پاکتنامه کنار گلدان توجهاش را جلب میکند. نیمخیز میشود و پاکتنامه را برمیدارد، بوی عطر مرتضی را میدهد؛ بازش میکند.
« عاطفه عزیزم سلام
این نامه را در حالی برایت مینویسم که قلبم مالامال از رنج است، اما میدانم بهترین تصمیم زندگیام را گرفتهام. راستش از روز اول هم میدانستم به من علاقهای نداری و با اصرار عمو راضی شدی که با من ازدواج کنی. راستش را بخواهی جریان خواستگاری همکلاسیات را هم میدانستم ولی آنقدر خودخواه بودم که نمیتوانستم از تو دل بکنم، حتی اگر تو مرا دوست نداشتی. فکر میکردم اگر ازدواج کنیم آنقدر به تو محبت میکنم که عاشقم میشوی ولی نشد. جلوی چشمانم آب شدی. دیگر حتی لبخند هم نمیزدی همین دو ماهی را که عقد موقت کردیم کافی بود بفهمم نگهداشتن تو در این قفس کار من نیست. پس تصمیم بزرگی گرفتم میخواهم از اینجا بروم؛ به همه هم میگویم این من بودم که تو را نخواستم که مشکلی با خانواه پیدا نکنی. هنوز 3 ماه از مدت عقد موقتمان باقی مانده که آن را به تو میبخشم. از روحانی مسجد هم پرسیدهام و گفته باید نصف مهریهات را بدهم. پس 5 سکه بهار آزادی هم برایت میگذارم. امیدوارم هرجا که هستی خوشبخت باشی»
عاطفه اشکهایش را پاک میکند و با خودش فکر میکند از مرتضی مردتر مگر داریم.
پیوست:
ماده 1097 قانون مدنی: در نکاح منقطع هر گاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد، باید نصف مهر را بدهد.
مطالب مرتبط
همدم تنهایی
من و خواهرم که سواد درست و حسابی نداریم، روز عقد داداش عروس با وکالت اومد محضر، بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته! اون دختره که به خواهرم نشون دادن رو به ما نداده بودن! یه پیرزن که یکی دو سالم از خودم بزرگتره رو عقد کردم.
دوست عزیزم
همینطور احمقانه فکر میکنی که هیچی نمیشی! من که میدونم تو از این پیرمرده خوشت نمیاد و برای پول زنش شدی. ازش بکن برو برای خودت یه زندگی خوب درست کن لذتشو ببر.
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
خداحافظ برای همیشه
هومن از زندگی با حنانه خسته شده و میخواهد او را ترک کند، او دیگر تحمل وسواسهای فکری و بهداشتی حنانه را ندارد. حنانه معتقد است او چون مهریه ندارد هومن به خودش اجازه میهد با او این طور برخود کند.
مرد مثل مرتضی
27 مرداد 1403 1403-05-27 13:16آخرین مطالب
هوش مصنوعی و عدالت جنسیتی
30 آبان 1403ام غانم
30 آبان 1403نقش زنان در حوزه مقاومت بر اساس مدلهای اسلامی
30 آبان 1403مطالب پربازدید