نیره سادات احتشام رضوی
5 آبان 1403 1403-08-06 14:07نیره سادات احتشام رضوی
- متادخت
- 5 آبان 1403
- 1:16 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، خبر شهادت نواب صفوی حالا در تمام شهر پیچیده بود. بسیاری از مردم داغدار بودند. نیره سادات دست دختران کوچکش را گرفته و خودش را بر سر مزار همسرش رسانده بود. تا چشمش به مزار افتاد طاقت از دست داد و خودش را روی قبر انداخت. دلش پر بود از روزگاری که فرصت نداده بود تا همسرش حتی آخرین فرزندش را ببیند.
شانههایش از شدت گریه تکان میخورد که سربازی با پوتین محکم به پایش کوبید: « بلند شو اجازه نداری اینجا گریه زاری راه بندازی.» نیره سادات با خشم سر از روی مزار بلند کرد و به سربازی که بالای سرش ایستاده بود نگاه کرد. در عرض چند ثانیه تصمیمش را گرفت، نواب را شهید کرده بودند اما او که هنوز زنده بود.
از جا بلند شد؛ تمام خشمش را در صدایش ریخت و فریاد کشید: «آری خاندان آل محمد(ص) را هم بنیامیه همینگونه تسلیت دادند، ای پسر پهلوی، ای یزید! چه خوب ثابت کردی از چه قوم و سلسهای هستی، نیمه شب فرزندان آل پیغمبر(ص) را به جرم حقگویی و دینداری میکشی و تصور میکنی همیشه میتوانی جابرانه حکومت کنی؟ هیهات آیا ندیدی پدر جنایتکارت چطور با آن همه جنایت، ذلّت، بدبختی و نکبت به درک واصل شد؟! از شهادت و اسارت ما را میترسانی در حالی که شهادت از اجداد ما و اسارت از عمهمان حضرت زینب(س) به ما ارث رسیده، به خدا سوگند اگر تمام مردان ما را بکشی ما زنها حاضریم در مقابل شما دشمنان اسلام بایستیم»
همه ساکت شده بودند و به زنی جوان که جسورانه با کلامی شیوا سخن میگفت چشم دوخته بودند. نیره سادات رو به نظامیانی که آنجا ایستاده بودند کرد و گفت: «ای قوم بنیامیه که ایستادهاید مرا مینگرید و میگریید، گریه کنید که اشک ندامتتان هرگز نخشکد».
او یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرده و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است.
***
چند روز بعد یکی از روحانیان بزرگ تهران که در آن روز شاهد ماجرا بود به پدر نیره سادات گفته بود: “آقای نواب احتشام رضوی من خطبه حضرت زینب(س) را در کتابها خوانده بودم ولی امروز با چشمان خودم دیدم که دختر شما چنان سخنرانی آتشینی داشت، بلاتشبیه مثل عمهشان سخنرانی کرد که همه را به تعجب وا داشته بود.
پیوست:
نیره سادات نواب احتشام رضوی، فرزند سید علیرضا، از رهبران قیام گوهرشاد بود. او در کودکی پدر را در کنار خود نداشت و در دوران نوجوانی به ازدواج نواب صفوی درآمد و در هشت سالی که در کنار ایشان زندگی کرد همواره یار و یاورش بود. این بانو بعد از شهادت نواب با داشتن سه فرزند کوچک همواره تلاش کرد تا نام همسر شهیدش را زنده نگه دارد.
مطالب مرتبط
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
هبه دراغمه
روسری سفیدش را محکم کرد و سربند لا اله الا الله را روی آن بست و بعد جلوی دوربین ایستاد. مثل همیشه قوی و با صلابت، میدانست این فیلم زمانی پخش خواهد شد که او دیگر در این دنیا نیست.
معصومه طوسی نژاد
«اشتباه شما همینجاست، من شهید میشوم. باید من را میان فرزندانم دفن کنید.» از جایش بلند شد، مطمئن بود خانم زینب حاجتش را میدهد. هر جایی که شده!
نیره سادات احتشام رضوی
5 آبان 1403 1403-08-06 14:07آخرین مطالب
نمایشگاه توانمندی های زنان روستایی و عشایر
15 آبان 1403اصفهان ۲۰۰ بانوی شهید دارد
15 آبان 1403اهدای جهیزیه و سیمونی برای جلوگیری از سقط!
15 آبان 1403مطالب پربازدید