به گزارش متادخت، در شرایط بحرانی مانند جنگ، همیشه کسانی بیصدا اما مؤثر به میدان میآیند؛ و اغلب زنان در صف نخست این حضور هستند. از روزهای دفاع مقدس تا دوران کرونا، آنها ثابت کردهاند که با سادهترین امکانات و از دل خانهها هم میتوانند نقشی حیاتی در حمایت از جامعه ایفا کنند؛ و در این جنگ 12روزه تحمیلی بار دیگر این روحیه در حال شکلگیری است. امروز زنان در محلهها گرد هم میآیند تا با کارهایی چون تهیه غذا برای نیروهای میدانی، سرگرم کردن کودکان برای کاهش اضطراب، یا نوشتن پیامهای امیدبخش، به آرامسازی فضای اجتماعی کمک کنند. این کنشهای کوچک اما معنادار، نهفقط نشانهای از مسئولیتپذیری زن ایرانی است، بلکه گواهی روشن بر ظرفیت بالای او در ایجاد همبستگی، سازماندهی اجتماعی و ترمیم روان جمعی جامعه در بزنگاههای دشوار است.
زنان؛ سنگرهای بیصدا در جبهههای ناپیدا
در روزهایی که اخبار جنگ و تهدید، ذهن و روان جامعه را درگیر کرده، روایت اصلی پایداری را باید در خانهها، محلهها و دستهای زنانه جستوجو کرد؛ همانهایی که بیسروصدا اما مؤثر، ستونهای جامعه را نگه میدارند.
در شرایط بحرانی، همیشه بخشی از جامعه که بیادعا به میدان میآید، زنان هستند. زنان ایرانی در موقعیتهای حساس تاریخی همچون دوران دفاع مقدس یا شیوع کرونا، ثابت کردهاند چه آن زمان که در مساجد و خانهها لباس رزم میدوختند و برای رزمندگان غذا میفرستادند، و چه روزهایی که گان و ماسک تهیه میکردند و مواد ضدعفونی را در محلهها توزیع مینمودند، به خوبی نقش خود را در بزنگاههای حساس کشورمان پیدا کردهاند. حالا هم که کشور با شرایط تازهای مواجه شده، این روحیه دوباره در حال جان گرفتن است. زنان در محلهها گرد هم میآیند تا با کارهای کوچکی مثل آمادهسازی غذا برای نیروهای امنیتی، جمعکردن بچهها در فضاهای عمومی برای کاهش اضطراب، یا حتی نوشتن پیامهای امیدبخش و نصب روی خودروها، به ترمیم روح جمعی جامعه کمک کنند. این حرکات، نهفقط ارزش انسانی دارند، بلکه ظرفیت بینظیر زنان را برای سازماندهی، همدلی و کنش اجتماعی نشان میدهند. حالا زمان آن رسیده که این اقدامات دیده و ثبت شوند و الهامبخش دیگران باشند.
بازخوانی یک الگوی آشنا؛ از مسجد تا محله
تاریخ ایران پر است از لحظاتی که زنان، بار اصلی مقاومت مدنی و معنوی جامعه را به دوش کشیدهاند. در سالهای جنگ تحمیلی، بسیاری از بانوان بدون حضور در جبههها، عملاً بخشی از آن جبهه بودند. آنها در مساجد محله لباس میدوختند، خوراکی میپختند، برای سربازان دلنوشته مینوشتند، کارهای فرهنگی میکردند و خانههایشان را به پایگاه تدارکات تبدیل کرده بودند. ویژگی این کنشگری زنانه، «سازمانیافتگی غیردولتی» و «پویایی خودجوش» است؛ یعنی برخلاف بسیاری از ساختارهای رسمی که به برنامهریزی، منابع و زمان نیاز دارند، زنان در بحرانها خیلی سریع به موقعیت واکنش نشان میدهند. این واکنش میتواند شکلهای سادهای داشته باشد اما اثر عمیق اجتماعی و روانی دارد.
روایتهای زنانه از جبهه امروز
با شدت گرفتن تهدیدات خارجی علیه کشور و افزایش اضطراب عمومی، بهویژه در خرداد و تیر ۱۴۰۴، بار دیگر شاهد ظهور پویشهایی زنانه در سطح محلات و خانوادهها هستیم. این روزها گزارشهایی منتشر شده که گروهی از مادران، برای دورکردن بچهها از جو ترس و دلهره، بهصورت جمعی به پارکها میروند، بازی و قصهگویی راه میاندازند و سعی میکنند فضای ایمنی روانی برای فرزندان ایجاد کنند. در برخی محلهها، خانمها دور هم جمع شدهاند و برای نیروهای انتظامی و کسانی که در گشتهای امنیتی شبانه فعال هستند، غذا و تنقلات تهیه میکنند. حتی دیده شده که بعضی از آنها با طراحی بستههایی حاوی پیامهای دلگرمکننده، شیرینی و آبمیوه، این اقلام را در نقاط گشت تحویل میدهند. در قالبی دیگر، گروهی از زنان با نوشتن پیامهایی مثل «ایران همیشه میماند»، «به امید پیروزی» یا «دلت قرص، ما کنار هم هستیم» روی کاغذهای رنگی و چسباندن آنها روی خودروها یا درهای منازل، در حال تقویت روحیه جمعی مردم هستند. این اقدامات اگرچه در نگاه اول شاید ساده به نظر برسند، اما در شرایطی که اخبار ترس و ناامیدی، جامعه را احاطه کرده، نقش «احیای امید» را ایفا میکنند؛ وظیفهای که از دست بسیاری از نهادهای رسمی هم خارج است. همه اینها نشانهای از آن است که زن ایرانی، ظرفیت همدلانهای برای بازیابی ثبات روانی جامعه دارد؛ ظرفیتی که باید جدی دیده شده و معرفی و حمایت شود.
زنان، حافظان نامرئی امنیت اجتماعی
کنش اجتماعی زنان در بحرانها فقط یک واکنش عاطفی نیست؛ این فعالیتها «تابآوری ملی» میسازد. زنانی که در بحران مسئولیت میپذیرند، نهفقط آرامبخش خانههای خود هستند، بلکه حافظ روان جامعهاند. آنها بدون هیچ مقام رسمی، به پمپاژ خون در قلب جامعه کمک میکنند؛ امید را بازمیگردانند و چرخه ساده زیستن را از سر میگیرند. امروز زمان آن است که این روایتها ثبت شوند؛ چه بهعنوان الگویی برای آینده و چه برای بازخوانی نقشی که همیشه بوده اما کمتر دیده شده. اینها روایتهایی هستند که باید دستبهدست چرخیده و الهامبخش زنان دیگر شوند. تردیدی نیست که زن ایرانی، هرگز تماشاگر تاریخ نبوده؛ او تاریخ را زیسته، ساخته و روایت کرده است. در خط مقدم پنهان، همیشه یک زن ایستاده که با دستان خالی و دل پر، جامعه را بیدار نگاه میدارد. بنابراین باید گفت در روزهایی که رسانهها پر از خبرهای اضطرابآور، تصاویر ناامن و تحلیلهای نگرانکنندهاند، این زنان هستند که روایت دیگری از ایران مینویسند؛ روایتی از ایستادگی، همدلی و نجات روان جامعه. زن ایرانی ثابت کرده که فقط مادر یا همسر نیست، بلکه مربی امید، پرستار وطن و فعالترین نیروی پنهان در روزهای سخت است. فعالیتهای خودجوش زنان، چه در دل محلهها و چه در فضای مجازی، نقشی حیاتی در بازسازی آرامش اجتماعی ایفا کردهاند. البته روشن است که در این مسیر، زنان تنها نیستند و مردانی نیز در کنار آنان ایستادهاند؛ از پدرانی که در کوچهها بازی برای کودکان راه میاندازند تا مردانی که بیصدا و بینام، در میدانهای امدادی و حمایتی به یاری مردم آمدهاند. اما آنچه در این گزارش پررنگ شد، ویژگی خاص و الهامبخش کنشگری زنانه در چنین موقعیتهایی است که باید بیش از پیش دیده و تقویت شود. اکنون، بیش از هر زمان دیگر، نیاز است که این روایتها ثبت و منتشر شوند. هم بهعنوان الگویی برای نسل آینده، و هم برای تجلیل از کسانی که بیادعا، مشغول بازسازی امید در دل بحران هستند. زن ایرانی، همیشه در متن ماجراست؛ گاهی با لباس سپید پرستاری، گاهی با ماسک دوختهشده در خانه، گاهی با دستنوشتهای ساده روی شیشه خودرو. اما در همه حال، او نگهبان آرامش این سرزمین است. قدردانی از او، فقط یک وظیفه اخلاقی نیست بلکه یک نیاز ملی است. بدون شک جامعهای که زنان و مردان مسئولیتپذیر خود را ببیند، بشنود و حمایت کند، در برابر هیچ تهدیدی فرو نمیریزد.
به گزارش مهدیه سادات نقیبی؛ خبرنگار












یک پاسخ