به گزارش متادخت، در روایتهای رسمی جنگ، معمولاً از میدان، فرماندهی، سلاح و شهادت گفته میشود. اما بخشی از این روایتها همیشه پشت پرده ماندهاند؛ خاموش، اما عمیق، همانقدر مقدس، و شاید حتی سختتر. این بخش، روایت زنانیست که در کنار همسرانشان، زندگی کردند، جنگیدند، صبوری کردند، و گاه در نهایت در کنار همان مردان، شهید شدند.
این زنان نه فقط همسرِ شهید، که شهیدِ همسر بودند؛ همسنگرانی که اسلحهشان صبر بود و میدانشان خانهای بود که باید در آن، هم فرزند را حفظ میکردند، هم همسری را که نبودنهایش بیشتر از بودنش احساس میشد. زنانی که امنیت روانی و عاطفی رزمندهگانی را، چه در عرصه جهاد علمی و چه جنگهای تحمیلی، تأمین کردند که هر لحظه در معرض تهدید بودند. آنها نگذاشتند که جنگ، خانه را فرو بپاشد، و در عوض، خانه را به مأمنی بدل کردند که جنگ از در آن جا نداشت، اما مقاومت در آن پررنگ بود.
سالهایی که کسی نشنید
سالها زندگی در سایه خطر، سکوت و گمنامی، کار هر کسی نیست. آن هم وقتی همسرت، یک فرمانده یا دانشمندی باشد که دشمنان بارها اقدام به تهدید و یا ترور او کردهاند، و هر روزِ زندگیات بوی جدایی میدهد. زنانی که هم مادر بودند، هم پدر، هم سنگ صبور، هم مأمن، و هم تکیهگاه. در آن شبهای بیخوابی، روزهای بیخبری، تهدیدهای ناشناخته، تعقیب و مراقبت، ترس ترور، زنانی بودند که خم به ابرو نیاوردند و ایستادند، نه فقط برای خانوادهشان، بلکه برای وطنشان. وطنی که به آنها به اندازه همسرانشان نیاز داشت.

زنان بسیاری در این سالها چنین زیستند، اما برخی از آنها، حتی تا آخرین لحظه، در کنار همسرانشان چون سروی مقاوم ایستادند. و درست در کنار آنها آسمانی شدند.
شهادت دو نفره؛ صحنهای که کمتر دیده شد
در چالشهای سالهای اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، در ترورهای هدفمند و عملیاتهای پیچیدهای که بیشتر در سایه رسانهها اتفاق افتاد، گاه شاهد حضور همسران شهدا در صحنه ترور بودیم. همسران شهید فخریزاده و شهید داریوش رضایینژاد، زنانی بودند که عروج همسرشان را به نظاره نشستند و چون شمعی نیمهجان از ترور جان سالم به در بردند. اما این بار در جنگ مستقیم میان ایران و رژیم صهیونیست، ما شاهد شهادت همسرانی بودیم که سالها کنار هم زیسته بودند و عروج را نیز با هم تجربه کردند.
شهید دکتر رضا طهرانچی، از چهرههای برجسته علمی و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، نمونهای از این ماجراست. او در حالی به شهادت رسید که همسر فداکارش نیز همراه او به آسمان پر کشید. زنی که سالها در کنار فعالیتهای علمی همسرش که خاری بود در چشم بدخواهان ایران، صبورانه ایستاد، بیادعا، اما وفادار. کسی که خطر را میدانست، ولی پا پس نکشید. همراه بود، آرامشبخش و در نهایت، همقدم تا آخرین نفس ماند.
همچنین شهید محمد باقری، یکی از فرماندهان ارشد جبهه مقاومت و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی که در یکی از عملیاتهای ترور در تاریخ بیست و سوم خرداد توسط دشمن، به همراه همسر و دخترش به شهادت رسید. او سالها جوانیاش را در جبهه جنگ ایران و عراق گذرانده بود؛ همسرش نه تنها در آن سالها همراه زندگیاش بود، بلکه همرزم او محسوب میشد.

شهید دکتر صدیقی صابر نیز یکی دیگر از شهدای دانشمند ایرانی بود که به همراه خانواده و در کنار همسرش شهدِ شیرینِ شهادت را نوشید.
شاید بتوان مدعی شد این زنان در کنار همسرانشان به رزمندگانی خاموش تبدیل شده بودند و ترور آنها فقط خاموش کردن یک فرمانده نبود؛ خاموش کردن چراغِ خانهای بود که بر پایه ایمان، مقاومت، و عشق بنا شده بود. خانههایی که با شهادت آنها، نه ویران، که مقدستر شدند.
- بیشتر بخوانید: زنان منجیان زندگی روزمره در جنگ
زنانِ شهید، میراثدارِ صبوری
در فرهنگ ما، «همسرِ شهید» عنوانیست که با احترام گفته میشود. اما امروز، باید این عنوان را به شکلی نو بازتعریف کنیم. برخی از این زنان، شهیدانِ واقعی بودند؛ آنهایی که تا لحظه آخر کنار همسرشان ماندند، همسرانی که در میانه زندگی، راه دشوارِ آرمان و دفاع را برگزیدند. زنانی که شاید بارها و بارها میتوانستند بگویند «دیگر بس است»، اما نگفتند.
این زنان، نه فقط مادرِ فرزندانِ شهیدند، بلکه مادرِ نسلِ آینده مقاومتاند. الگوییاند برای زنانی که قرار است مادرانِ نسلِ آینده باشند. آنها آموختند چگونه میشود در سختترین شرایط، وقار و آرامش داشت، چگونه میشود امید را با اشک آمیخت و چگونه میشود حتی در لحظه شهادت، محکم ایستاد.
✍🏻 به قلم مرضیه ولیحصاری، پژوهشگر مسائل زنان و خانواده









