متادخت | روایت‌هایی فراتر از اندیشه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

همه زن‌ها مثل هم‌اند

زمان مطالعه: ۲ دقیقه
یلدا که گفت شام نداریم خیلی تعجب کردم. در این سه سال زندگی مشترک از هیچ فداکاری ای دریغ نکرده بود و هرگز ندیده بودم در خانه‌داری و شوهرداری کم بگذارد! همه زن‌ها مثل هم اند

به گزارش متادخت، کتاب «همه زن‌ها همه مثل هم‌اند» مجموعه‌ای داستانی است که توسط محمد سرشار نگاشته شده است. نویسنده تلاش کرده تا از قابی زنانه به مسائل اجتماعی پیش روی زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نگاه کند. نگاه به مسئله زنان در این کتاب ابعاد اجتماعی و گاه تلخی دارد که محمد سرشار در بعضی از داستان‌های این مجموعه سعی کرده تا با قلم طنزآمیز از تلخی آن بکاهد و همین مسئله باعث ایجاد تنوع در متن داستان‌ها شده است همچنین نویسنده شخصیت‌های منتخب خود را از میان اقشار گوناگون زنان برگزیده، از دختر بچه روستایی گرفته تا زنی اغواگر.

این کتاب مجموعه 15 داستان کوتاه است که لحن و قالب داستان بر اساس شخصیت‌های انتخاب شده متفاوت است. برای این که که بیشتر با این مجموعه داستان آشنا شوید پیشنهاد می‌کنیم بخش‌های منتخبی از این کتاب را بخوانید:

«وقتی یلدا گفت شام نداریم، هنوز به عمق فاجعه‌ای که داشت اتفاق می‌افتاد، پی نبرده بودم. تازه دو ساعت بود که تلفن دوستی قدیمی مثل قلاب جرثقیل سرنوشت، مرا از خیل بیکاران بیرون آورده بود. شغل جدید من، سردبیری هم زمان دو هفته نامه بود: یکی ویژۀ پسران جوان و دیگری مخصوص دختران جوان. به دلیل زمان کم باقیمانده تا انتخابات، کار آنقدر فوریت داشت که باید از فردای همان عصر در دفتر تازه راه افتادۀ هفته نامه‌ها حاضر می‌شدم و با جمع کردن دوستان و همکاران مطبوعاتی خوش فکر پراکنده در این ور و آن ور در عرض سه هفته اولین شمارۀ هر هفته‌نامه را تحویل می‌دادم.
شاید اگر تخصص من انجام این دست کارهای فوریتی و دقیقۀ نودی نبود، هرگز چنین همای سعادتی بر شانه‌ام نمی‌نشست؛ چراکه هر چند سال یک بار چنین نهادها و ارگان‌هایی به فکر انتشار نشریه برای جوانان و هدایت آرای آنان می‌افتادند. (مرا ببخشید که به دلایل شغلی از گفتن نام حامی اصلی این دو هفته نامه معذورم).
وقتی یلدا گفت شام نداریم، پیش از هر فکر دیگری تعجب کردم. در این سه سال زندگی مشترک، یلدا از هیچ فداکاری‌ دریغ نکرده بود و هرگز ندیده بودم در خانه‌داری و شوهرداری کم بگذارد. طبیعی بود اولین فکری که به ذهنم برسد، نداشتن مواد اولیۀ تهیۀ شام باشد. اما علت شام نداشتن ما این نبود. یلدا خیلی راحت گفت: حوصلۀ شام درست کردن ندارم و رفت و روی مبل جلو تلویزیون نشست و کنترل دردست به دنبال مجموعۀ تلویزیونی ایرانی گشت تا به تماشایش بنشیند.
یلدا، یلدای همیشگی من نبود. همین را به او گفتم. اولین اصل در روابط زناشویی داشتن صداقت است؛ ضمن اینکه نباید نگرانی‌ها و دغدغه‌ها را به حال خود رها کرد. بهترین راه برای حل این گونه مشکلات بیان صادقانۀ آن‌ها به طرف مقابل است. یلدا حرف مرا قبول نداشت. من هم اصرار نکردم که عقیدۀ شخصی‌ام را به او بقبولانم. به جای این تلاش بیهوده پیشنهاد کردم خودم شام را درست کنم.
یلدا جوابی نداد؛ اما از قیافه‌اش می‌شد خواند که این پیشنهاد برایش اهمیت چندانی نداشته است.
در آن لحظه وجود من پر از انرژی منفی بود. برای اینکه انرژی منفی‌ام را به یلدا منتقل نکنم، نظر او را پرسیدم: به نظرت برای شام چه کار کنیم؟
یلدا اول جوابی نداد؛ بعد درحالی که نگاهش به صفحۀ تلویزیون بود، گفت: من شام نمی‌خورم. گرسنه نیستم…!»

 

زن‌ها همه مثل هم‌اند

محمد سرشار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط