به گزارش متادخت، دیر کرده بود. قرار بود امروز معرفی کتابی را که قول داده، برساند تا برای صفحهآرایی آماده کنم. لحظاتی نگذشت که زنگ زد؛ گوشی را برداشتم و طلبکارانه گفتم:
- پس کجایی؟ مگه نمیدونی امروز باید صفحات رو ببندیم؟
نفسنفس میزد. در میان کلمات بریدهاش فهمیدم که مادرش مریض شده و الان در بیمارستان است. احساس شرمندگی کردم. گفت تا چند دقیقه دیگر متن را برایم ایمیل میکند. از خوشحالی بال در آوردم. چند دقیقه بعد ایمیل را باز کردم؛ متن را فرستاده بود. شروع به خواندن معرفیاش کردم:
«کتاب خیابان تا صبح بیدار بود اثری است که پردهای تازه از تاریخ انقلاب اسلامی را کنار میزند؛ پردهای که در آن، چهره زنانی جوان، جسور و آرمانخواه نقش بسته است. فاطمهسادات حیائی طهرانی در این کتاب به سراغ خاطرات شفاهی ده دختر دانشجوی پیرو خط امام رفته که در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ حضوری پررنگ داشتهاند. اگرچه در تاریخنگاری رسمی، نقش مردان در این واقعه بیشتر برجسته شده، اما این کتاب تلاش میکند جایگاه فراموششده دختران دانشجو را به تصویر بکشد؛ زنانی که نه در حاشیه، بلکه در متن رویداد ایستاده بودند.
زنانی در قلب میدان سیاست
این روایتها نشان میدهند که حضور زنان در انقلاب صرفاً به راهپیماییها یا فعالیتهای فرهنگی محدود نبود. آنها تصمیم گرفتند پا به عرصهای بگذارند که تا پیش از آن بیشتر به مردان سپرده میشد: اقدام سیاسی-انقلابی مستقیم. حضور در سفارت، نگهبانی شبانه، مذاکره با خبرنگاران، حفاظت از اسناد و حتی مواجهه با بازتابهای جهانی، بخشی از مسئولیتهایی بود که این دختران بر دوش گرفتند. این تصویر، قالبهای رایج از «زن ایرانی منفعل» را میشکند و زنانی را معرفی میکند که به آگاهی سیاسی، جسارت و احساس مسئولیت اجتماعی مجهز بودند.
روایتهای زنده و جزئیات انسانی
کتاب پر از صحنههایی است که علاوه بر بار تاریخی، بُعد انسانی تجربه زنان را آشکار میسازد؛ از وضویی که نزدیک اذان صبح در سرمای خیابان گرفته میشود تا لحظههایی از نگرانی، خستگی یا حتی شوخطبعی میان دختران در دل بحران. چنین روایتهایی به خواننده اجازه میدهد تا با احساسات و دغدغههای زنان جوانی همراه شود که در آن روزها نه فقط «کنشگر سیاسی»، بلکه «انسانهایی با زندگی شخصی و اجتماعی» بودند.
اهمیت بازخوانی تجربه زنان
خیابان تا صبح بیدار بود تنها یک بازگویی تاریخی نیست؛ نوعی بازسازی حافظه جمعی است که حضور زنان را از سایه به متن میآورد. در بسیاری از متون رسمی، نام و نقش زنان در حاشیه قرار گرفته، در حالیکه این کتاب نشان میدهد آنها همانقدر در شکلگیری سرنوشت سیاسی کشور نقش داشتند. بازخوانی چنین تجربههایی برای مطالعات زنان، نقطه عطفی است تا نشان دهد که هویت زن انقلابی ترکیبی از ایمان، آگاهی و کنشگری اجتماعی است.
بخشهایی از کتاب:
«وقتی دیگران نبودند، به من میگفتند تو بیا جای آنها نگهبانی بده. در آنجا نگهبانها و محافظان مرد بودند و مرا فرستاده بودند که اگر گروگانهای خانم احتیاجاتی داشتند، با من در میان بگذارند. آنها احساس میکردند از بیرون خیلی مواظبشان هستند و کاری نمیتوانند بکنند؛ احساس میکردند در یک قلعه گیر کردهاند و نمیتوانند از خودشان حرکتی انجام بدهند. من رفتم که به عنوان یک همدم کنار یکی از آنها باشم و اگر آقایان خواستند غذایی چیزی به او بدهند، از طریق من این کار را بکنند. یک مرد که نمیتوانست در اتاق خانمها بنشیند، حتی پرسیدم آیا باید کاری بکنم؟ گفتند نه، فقط حدود دو ساعت نگهبان یکی از خانمهای گروگان بودنم. گرچه به من گفته بودند که از ابداً صحبت نکنید، ولی او از من پرسید تو کی هستی؟ و من گفتم دانشجوی دندانپزشکیام. فارسی را خوب حرف میزد. من خیلی مکالمه انگلیسیام هم خوب نبود که بخواهم بهطور کامل انگلیسی حرف بزنم، ولی گاهی بعضی از کلمات را که گیر میکرد، من به او فارسیاش را میگفتم…»»
خواندن متن که تمام شد، نفس راحتی کشیدم. حالا تنها کاری که مانده بود، این بود که کار را برای صفحهبندی آماده کنم. همانطور که در حال کار بودم، با خودم فکر کردم چقدر دلم میخواهد کتاب خیابان تا صبح بیدار بود را بخوانم. با خودکار گوشهی دستم علامت ضربدری زدم تا یادم باشد از پروانه بخواهم کتاب را برایم به امانت بیاورد.









