زن و زندگی شهری: نگاهی ذات گرایانه

به گزارش متادخت؛​ برای درک اقتضائات زنانه زندگی در شهر، باید بدانیم منظورمان از زن و شهر دقیقا چیست؟ زن مورد نظر ما مسن است یا جوان؟

به گزارش متادخت؛​ برای درک اقتضائات زنانه‌ی زندگی در شهر، باید بدانیم منظورمان از زن و شهر دقیقا چیست؟ زن مورد نظر ما مسن است یا جوان؟ مادر است و با کالسکه بیرون می‌­رود یا کارمند و محصل است و با اتوبوس و تاکسی جابه­‌جا می شود؟ زن مورد بحث ما دغدغه امنیت جسمی و روانی دارد یا آزادی اجتماعی؟ او شهر را بستر کسب درآمد می‌بیند یا به دنبال تفریحات شهری است؟

 

شهر، مدرنیته و توسعه

شهر را چه می‌بینیم؟ در این نوشتار شهر تنها بخشی جغرافیایی از قلمرو سرزمین با ویژگی‌های شهری سازمانی نیست. شهر برای من نماد زندگی مدرن است. ساختاری است نوین که با تمرکز بر توسعه مادی قد می‌کشد و هدفش بزرگتر و پرزرق و برق‌تر شدن است. شهر امروزی قواعد خودش را دارد به افراد نشان شهروندی می‌دهد و از آن‌ها انتظارات متقابلی دارد. زندگی شهری بر اساس چارچوب‌ها و قوانین پیش می‌رود؛ قوانین راهنمایی و رانندگی، دستوالعمل‌­های اداری پروتکل‌های بهداشتی، قوانین نانوشته اجتماعی و در نهایت شهر جایی است برای پیشرفت و توسعه. اگر توسعه را در دبی‌سازی یا به عبارتی ساختمان‌سازی فوق پیشرفته، برج‌های سر به فلک کشیده، اتوبان‌ها، پل‌ها، تونل‌ها، بیلبوردهای نگارنگ مراکز خرید پرافاده و آب‌نما و مصنوعات کپی شده از طبیعت و در یک کلام  ظواهر شهری چشمگیر ببینیم​، یعنی شهر را نماد مدرنیسم و دارای ساختارهای قدرتمند مردانه فرض کرده‌ایم و از الحاق المان‌های زنانه و نشانگان زنانگی به شهر بازمی­‌مانیم.

 

زنانگی و روح زندگی شهری

زنانگی با مصنوعات رابطه خوبی ندارد، زنانگی با چارچوب‌­های دست و پاگیر هم خیلی راحت نیست. منظور از زنانگی نقش‌­های سنتی زنانه نیست، منظور هویت زنانه، انرژی زنانه و ذات زنانه است. زنانگی هویتی غیر از توسعه مادی طولی و عرضی داد. زنانگی پیشرفت ماتریالیستی را ارج می‌نهد اما لذت را در فراماده جستجو می‌کند. زنانگی فقط به دنبال ساخت‌وساز نیست، به دنبال پرورش است؛ قاعده‌گذار نیست، حامی و همدل است. و این یعنی ذات شهر با ذات زنانه متفاوت است، در واقع شهر و زندگی شهری زن را نمی­‌بیند. آنکه راه و رسم زیست شهری را نگاشته زن را بلد نبوده است.  شهرسازی و قواعد زندگی شهری مدرن در کنار شهروندی و روابط انسانیِ شهرنشینان مجالی برای ظهور و بروز ارزش‌ها و کارکردهای زنانه نمی‌­دهد. حتی مردان نیز در تکاپوی کلنجار با نهادهای شهری مجبور می‌شوند بیش از پیش رفتارهای اخلاق‌مدارانه برآمده از اخلاق زنانه را سرکوب کنند و به سوی مردانگی هژمونیک قدم بردارند.

 

آثار کمرنگ‌شدن جلوه­‌های زنانه در شهر

زنانگی ساحت‌­های گوناگون دارد اما هدفش تزریق آرامش، صبر، تأنی، مراقبت و محبت به جهان اطراف است. وقتی بنای شهر امروزی بر گزاره اقتصادی “رویارویی منابع محدود با نیازهای نامحدود” بنا می‌­شود نمی‌­توانیم از جامعه انتظار رشد زنانگی را داشته باشیم، هرچند که حضور مونث‌­ها در کوچه و خیابان پررنگ باشد. وقتی امکانات شهری محدود است مراقبت و محبت به سایرین رنگ می­‌بازد. وقتی اینطور القا می­‌شود که همگی در رقابتی نانوشته با هم زندگی می­‌کنیم چرا باید مسیر پیروزی را طولانی کنیم؟ وقتی قوانین دست‌وپاگیر می‌توانند یک ناجی را به یک متهم تبدیل کنند منطقه امن تک تک افراد گوشی­‌های هوشمند خواهد بود. آن وقت شهر ما مجموعه‌­ای مناسبات نیم‌بند دارد با یک عالمه آدم فردگرای ترسان که هر لحظه نیاز به زنانگی کردن و محبت دیدن را در خود می­‌کشند چون این سبک و سیاق یا ترسناک است یا سود اقتصادی ندارد.

در مقابل در شهرسازی فرهنگ‌های اسلامی و کشورهایی که طبیعت هم روی خوش نشان می دهد مثل شمال آفریقا و مراکش سراسر زنانگی می‌بینید. دیوارها­، کوچه‌­ها، رنگ‌­ها، صداها، مناره­‌ها، مغازه‌­ها و میدان‌­ها مانند مادری مهربان دامن گسترانیده­‌اند تا شهروندان در آغوش پرمهرشان بیاسایند.

 

نقش زنان در مدیریت شهری

گمان نمی‌کنم غلبه فضای مردانه در شهرها صرفا بخاطر مدیریت مردان باشد و مثلا اگر زنان سهم کافی در جریان برنامه‌ریزی و توسعه شهری داشتند اوضاع بهتر می‌­شد. قطعا حضور زنان در نهادهای تصمیم­‌ساز شهری سودمند است و زنان نسبت به مردان نیازها، خواسته‌­ها و تجارب متفاوتی در زندگی روزمره خود به ­عنوان شهروند دارند و انتقال این دیدگاه‌­ها در فرآیند اداره شهری، به بالا بردن کیفیت رفاه زنان کمک خواهد کرد، اما به عقیده من ذات شهر مدرن مردانه است و زنانِ دخیل در این سیستم هم کم و بیش به سمت مردانگی سوق پیدا می‌کنند. مدرنیسم زنانگی را استحاله می­‌کند.

 

شهر امروزی و کارکردها

می‌توانیم درباره تک تک نیازها و خواسته­‌های زنان از گروه‌­های سنی و قومی با پایگاه­‌های اجتماعی و فرهنگی و شغلی متفاوت حرف بزنیم. نقص‌­ها و کمبودها را یادآور شویم و لیستی از ایدئال‌­های مورد نظر زنان را برای بهبود کیفیت زندگی شهری ردیف کنیم. اما به نظر می­‌رسد درک این نکته مهم باشد که بدانیم شکل فعلی شهرسازی و روند زندگی در شهرهای بزرگ ما را روز به روز از زنانگی دورتر می‌کند. از تمایل به عشق‌ورزی، از مراقبت و مادری، از همدلی و همدردی. آنچه ذات متفاوتی دارد کارکرد هم ندارد؟ قطعا خیر. باید بتوان سازوکارهای جدیدی برای پیوند زنانگی و زندگی شهری دست‌وپا کرد. دراین‌­باره سخن بسیار است.

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط